32

آغاز

از کتاب: تازه نوای معارک

بسم الله الرحمن الرحیم 

سپاس بی قیاس که احشام (۱) افهام { و سپاس اوهام} سریر آراییان کشور دانش و کمال در تسخیر اقلیم ثنایش (۲)، هر چند {ی} بپای توسن (۳) ادراک { در عرصه بلاغت } دویدند، بجز هزیمت (۴) غیمت نیافتند، و شکر سعادت لباسی  که چابک سواران عرصۀ (۵) بینش و افضال، درمیدان صفاتش ، بسمند (۶) فصاحت و توه ترکتاز بسیار (۷) نمودند، بغیر گوی (۸)واماندگی و حیرانی نباختند، مر پادشاه علی الاطلاق را، [که در ملک بی نیازی کوس لمن الملک (۹) نواخته ] در خور و لایق ست (۱۰) که مبارز ارادتش ، سپاس ظلمت لیل  و نهار را بدو دمه (۱۱) تیغ صبح، منهزم (۱۲) گرداند (۱۳).

خداوندی (۱۴) که از روی صنع کامله [و حکمت شامله] وجود مخلوقات را [از عدم ] بر فرس وجود (۱۵) سوار نموده،

قامت استعداد هر یک را از جبا خانه (۱) عنایات بیغایات ، با سلاح گوناگون کمالات (۲) صوری و معنوی آراسته، چنانچه دیده را جوشن نظرو بینایی پوشانده، وکمان [ گوش ] را به ترکش راست شنوایی (۳) پر تاب ساخته،و لوای زبان را در میدان دهان بکلام نطق و بیان بر افراخته، و تیغ دل را بجواهر اسرار حقایق و معانی آراسته و ید را (۴) سپر داد و د هش آموخته، و پای را کفش کمیخت (۵) چابک روی  و خوش رفتاری پوشانده که از طی طریق (۶) نیکو کاری باز نماند.

ناصریکه بدون سیوف اعانتش (۷) ابواب فتح و فیروزی بر چهرۀ حال معرکه آرایان عالم و غا (۸) نکشاید، حارسی که تا سپر حمایتش (۹) نگردد، از شمشیر اندازی اعدایی هرگز مالک الملکی که تا رقم – توتی الملک من تشا- (۴) از مستوفیان جلالش، ینام تخت نشینان [اقلیم] سلطنه (۵) و کامرانی شرق نفاد نیابد(۶) هر اینه دوباره دستیاب و لایت خلاقت نگردیده، آواره دشت ادبار و حیرانی بوده (۷) دم بدم در پیچ و تاب غم و الم بوده باشد.

عزیزیست که هر گاه منشور سعادت ماثور، از جراید تعز من تشاء (۸) باسم کسی از سعادتمندان ازلی صدور یابد (۹)، هر اینه پیوسته به خلاع فاخره عزت و برتری سر فرازی یافته، از جام جهان نمای (۱۰)جمشید اعتبار و عزت، جرعه نوش غیوریست که گردن (۲) فرازان استکبار را بحکم – تذل من تشاء- (۳) قلاده (۴) خواری  و ذلت در گردن راحتش انداخته، خوار و بیمقدار سازد. 

غفوریست (۵) که بمقتضای کریمه- ربنا فاغفر ذنوبنا و کفر عنا سیأتتنا – (۶) عساکر عصیان و سیأت را با افواج رحمت بی غایت منهزم گردانیده. نظم :

چو خورشید فضلش نمایان شود

گنه همچوخفاش پنهان شود 

کریمست و بخشنده هر گناه

بود بر گنه لطف او عذر خواه

زجودش بود مدعا رو سفید

نرفت از درش هیچکس نا امید

جل جلاله و عم نواله و عظم _(۱۷) شانه.