نیچه

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

گرنوا خواهی زپیش او گریز

در نی کلکش غریو تندر است

نیشتر اندر دل مغرب فشرد

دستش از خون چلیپا احمر است

انکه بر طرح حرم بتخانه ساخت

قلب او مؤمن دماغش کافر است 

خویش را درنا ان نمرود سوز

زانکه بستان خلیل از آزر است