مقام و حال
در این تعبیرات و اصطلاحات که بدقت تمتم ساخته و گزیده شده اند برخی از صوفیان کوشیده اند حد اقل پارۀ از تجارب و احوال خود را در سیر و سلوک کمال مطلق بیان کنند ؛ از جمله این اصطلاحات یکی مقام و دیگری حال است که قبلا نیز در (بحث های طریقت و عرفان به ان پرداخته ایم ) اما این بار از نقطه نظر تاریخ نویس فلسفه اسلامی مورد دقت قرار میدهمی ) که به نوع خاص از پیرفت و سیر سعودی صوفی در طریقی که در پیش دارد دللالت میکند . نفاوت انها در اصل همان تفاوتی است که میان مجاهدت و مشاهده موجود است اصطلاح مقام بهر یک از منازل و مراحلی اطلاق میشود که پس از آشنایی مقدماتی سالک به حقایقی عرفانی و از نتیجه اعمال و مساعی او کسب میشود . صوفی تا زمانیکه از راه منحرف نشده و استقامت خود را در جستجوی حقیقت از دست نداده است از آن بر خوردار میباشد ههجویری درین معنی چنین میگوید : « مقام از جمله اعمال بود و حال از جمله افضال ، و مقام از جمله مکاسب و حال از جمله مواهب ، پس صاحب به مجاهدت خود قائم بود و صاحب حال از خود فانی بود ، قیام وی بحال بود که حق تعالی اندر وی آفریدند»*۴۱۳ و هجویری گوید که رضا نهایت مقامات است که بدایت احوال زیرا بعقیده هجویری و دیگران احوال و مقامات چون دو خطی اند که در نثاط بسیار یکدیرگ را قطع میکنند و چنین بر آید که پایان مقامات اغاز در احوال است که آیینۀ حاصل فیض الهی شماریده میشود زیرا اگر مقامات نتیجه مجاهدت شخص صوفی باشد نا گذیر پایان پذیر است لیکن انچه باقی می ماند و پایان ندارد احوال است که بی پایان و نا محدود است زیرا این سر چشمه احوتال منبع فیض الهی است که نا محدود و بی پایان است و از این روی است که این دو سلسله نمیتواند (مانند دو کبل برق) به موازات هم ادامه یابند.
بحث در مورد محدود بودن مقامات و نا محدود بودن احوال در سیر . سلوک صوفیانه مسئله بوجود می آورد که جالب توجه است ایا میتوان براستی معتقد شد که احوال که در طی تکامل سلوک بر صوفی میگذرد واقعا بی پایان و نا محدود است ؟ جواب این سوال هر چه باشد از لحاظ اصول شرعی قبول این نظر به هیچ روی ممکن نیست سیر و سلوک تکاملی صوفی بهر حال باید در جایی متوقف شود که از مقام رهبر یا نبی فرو تر باشد انجه در مکتوب شماره ۵۷ حضرت مجدد الف ثانی نیز درین مورد اشارت روشن وجود دارد که فرموده اند :« نهایات تصوف از بدایات نبوت فروتر است».