مثنوی معنوی
چون مقصود از نگارش این مقدمه شناساندن رساله نائیه مولینا یعقوب چرخی و مولینا نورالدین عبدالرحمن جامیست و ذکر مختصر از نوای نی و نغمه جانسوز وی. پس از تفصیل درباب سایر آثار مولینا و اسلوب خاص ایشان در شعر و شرح مطالب مثنوی و تفصیل آن صحایف معنوی، صرف نظر شد و تنها به ذکر تاریخ آغاز و انجام و تدوین مثنوی و داستان نی اکتفا گردید. بحق اعتراف باید نمود که شرح مطالب آسمانی این شاهکار جاودانی از عهدۀ بیان و بنان این ناتوان و امثال آن بیرون است
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کو تاه باید و السلام
فریدون بن احمد سپهسالار در رساله می نگارد:
حضرت خداوندگار بزبان مبارک خویش در کتاب فیه مافیه بیان فرموده است مرا خوییست که نخواهم هیچ آفریده را دل از من آزرده شود اینکه جماعتی در سماع خود را بر من میزنند و بعضی یاران ایشان را منع میکنند مرا آن خوش نمی آید صد بار گفته ام که برای من کسی را چیزی مگوئید من به آن راضیم آخر من تا این حد دل دارم که این یاران که پیش من می آیند از بیم آنکه ملول نشوند شعر می گویم تا بدان مشغول شوند و چندانکه ترک میکنم باز مرا مطلوب بر آن می دارد.
من کجا شعر از کجا لیکن بمن در می دمد
آن یکی ترکی که آید گوید (هی کیمسن)
ترک کى تاجیک کی رومی کی وزنگیست کی
مالک الملکی که داند مو بموسر و علن
ورنه من از کجا شعر از کجا . . . من تحصیلها کردم و در علوم رنجها بردم تا فضلاء و محققان وزیر کان آیند و بر ایشان چیز های نفیس و دقیق عرضه کنم. در ولایت ما و در قوم ما از شاعری ننگ ترکاری نبود ما نیز اگر در ولایت خویش میمانده بودیم آن می ورزیدیم که ایشان خواستندى ـ مثل درس گفتن تصنیف کردن و عظ و تذکیر گفتن. بعداز ما مثنوی شیخی کند و مرشد طالبان گردد وسایق وسابق ایشان با شد.
خواهم که کفک خونین از دیگ جان برارم
گفتار دو جهان ر از یک دهان برارم
افلاکی می نگارد:
روزی حضرت مولینا در شرح حایق و اسرار غوامض گرم شده بود در این حال فرمود حقتعالی در حق اهل روم عنایت عظیم داشت و بدعای صدیق اکبر رضی الله عنه مرحوم ترین جمیع استند و بهترین اقالیم خطۀ روم است اما مردم این ملک از عالم عشق مالک الملک و ذوق درون بی خبر بودند سبب الاسباب عزشانه لطیفه ئی فرمود و سببی از عالم بی سببی برانگیزانید ما را از عالم ملک خراسان بولایت روم کشید تا از اکتساب لدنی خود بر مس و جود ایشان نثار کنیم تا به کلی کیمیا شوند و محرم عالم عرفان وهمدم عار فان گردند.
از خراسانم کشیدی تا بر یونانیان
تا در آمیزم بد شان تا کنم خوش مذهبی
پس بطریق لطایف سماع و شعر موزون که طبایع مردم را موافق افتاده است آن معانی را در خورد ایشان دادیم چه مردم روم اهل طرب و شیفته بیان بودند . مثلا طفلی و نجور شود و از شربت طبیب نفرت نماید البته فقاع خواهد طبیب حاذق دا رو را در کوزۀ فقاع کرده بدو دهد تابوهم آنکه فقاعست شربت بر غبت نوشیده از خلل علل صافی گشته حلل صحت در پوشیده مزاج مستقیم گردد.
الصلا بیماری نا سور را
داروى ما یک بیک رنجور را
ما طبیبانیم و شاگردان حق
بحر قلزم دید ما را فا نفلق
دستمزدی می نخواهیم از کسی
دستمزدها رسد از حق بسی
از نوشته های افلا کی وفریدون بن احمد سپهسالا برمی آید که شاعری و شعر گوئی درد و دمان مولینا که همه اهل علم و فضل و فقها و مذکرین بودند دون مقام فضیلت شمرده می شد بقول سعدی:
همه قبیله من عالما ندین بودند
مرا معلم چشم تو شاعری آموخت
قول اغلب این است که مولینا بعد از آشفتگی و شیدائی به شاعری پرداخته و برای اظهار حکایت عشق و شکایت سوز، شعر را بهترین وسیله افاده شناخته و ابن سخنان دل انگیز را هنگامی سروده که دل وی شرابخانه عالم شده بود و سینه پاک وی آئین جوانمردی آموخته:
شرابخانه عالم شده است سینه من
هزار رحمت برسینه جوانمردم
و این اشعار جان بخش را از سر هستی و شیدائی گفته و جان مشتاقان را به آن مستی بخشیده :
گرنهی تو لب خود بر لب من مست شوی
آزمون کن که نه کمتر زمی انگورم
و هنگامی لب به شعر کشوده که آفتاب عشق را معاینه دیده وحدیث خواب را باز گذاشته و هرچه گفته از آن آفتاب گفته است :
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو غلام آفتابم همه آفتاب گویم
و بقول خودش ذوق و نور و سرور گشته و از خلال این سخنان روح نواز در باطن مریدان خود سرزده است اما آغاز مثنوی معنوی چنان بود:
شبی حسام الدین چلپی د رخدمت مولینا بود و ازان محفل انس ومجلس قدس فیضها بر میداشت نوازشها میدید چون خلوت را مساعد یافت بحضرت مولینا عرض نمود تا کتابی با سلوب الهی نامه سنائی یا منطق الطیر و مصیبت نامه عطار بنظم در آورد زیرا اسرار غزلیات بسیار شده و اصحاب را به اسلوب این کتابها میل مفرط است. مولینا کاغذی از سر دستار خویش برون آورد و بدست حسام الدین چلپی داد که در آن هجده بیت از اول مثنوی نوشته شده بود یعنی از:
(بشنو از نی چون حکایت می کند) تا (پس سخن کو تاه باید وا السلام) مولینا فرمود پیش از آنکه از ضمیر شما این داعیه سرزند از عالم غیب در دلم القا شده بود که چنین کتابی نظم شود.
جامی گوید پس از آن با هتمام تمام در نظم مثنوی شروع نمود گاه گاه چنان بودی که از اول شب تا مطلع فجر خدمت مولینا املا می کرد و چلپی حسام الدین مینوشت و مجموع آن نوشته ها را به آواز بلند بخدمت مولینا می خواند.
چون دفتر اول بپایان رسید بقول افلاکی و جامی در مناقب و نفحات حرم حسام چلپی وفات یافت و دو سال نظم دفتر دوم به تعویق افتاد اما حسین خوارزمی در جواهر الاسرار با و جود دلایل وحکمتها یی که در علت تا خیر جلد دوم آورده از وفات زو جه حسام الدین ذکر نکرده و بیت مولینا را که غیبت حسام الدین را رفتن بمعراج حقایق دانسته حسین خوارزمی نیز همان معراج حقایق شناخته است. یا نخواسته سوگ دو سالۀ او را در ماتم زوجه اش معراج حقایق بنامد والله اعلم از ابیات دیبا چه دفتر دوم علت غیبت دو ساله چلپی بصرا حت معلوم نمیشود مولینا در این معنی می فرماید:
مدتی این مثنوی تا خیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
تا نزاید بخت نو فرزند نو
خون نگردد شیر شیرین خوش شنو
چون ضیاء الحق حسام الدین عنان
باز گردانید ز اوج آسمان
چون بمعراج حقایق رفته بود
بی بهارش غنچه ها نشگفته بود
چون ز دریا سوی ساحل باز گشت
چنگ شعر مثنوی با ساز گشت
مثنوی که صیقل ارواح بود
باز گشتش روز استفتاح بود
مطلع تاریخ این سودا و سود
سال هجرت ششصد و شصت و دو بود
بلبلی ز اینجا برفت و باز گشت
چنگ شعر مثنوی با ساز گشت
ساعد شه مسکن این باز باد
تا ابد بر خلق این در باز باد
از مقدمه دفتر دوم نیز علت غیبت حسام الدین یا علت تاخیر مجلد دوم مثنوی را نمی توان استنباط نمود. چون دفتر دوم مثنوی معنوی در 15 رجب 662 افتتاح شده و بقول جامی در نفحات دو سال مدت تاخیر بوده از این رو حسا بھی گیرند که باید نظم دفتر اول قبل از سال 660 آغاز شده باشد واگر نظم دفتر اول مثلا در دو سال پایان یافته باشد باید مثنوی در آغاز سال 658 شروع شده باشد به عقیده این عاجز اگر این حساب درست باشد که دفتر اول مثنوی معنوی در سال 658 آغاز شده این جا یک تشویش حادث میگردد و آن این است که مولینا ده سال بقول صریح سلطان ولدبا حسام الدین چلپی تنگاتنگ مصاحبت داشت و مولینا در سال 672 وفات یافته پس آغاز دفتر اول مثنوی باید هرگز قبل از سال 662 نبوده باشد زیرا مسلم داشته ایم که مولینا مثنوی را بخواهش حسام الدین چلپی منظوم نموده بهر صورت چون مولینا در سال 604 متولد شده و شمس تبریزی در 645 برای آخرین بار غیبت اختیار کرده پس آغاز نظم مثنوی معنوی وقتی تخمین میشود که سن عمر شریف مولینا پنجاه و چار یا پنجاه و شش بود و از غیبت شمس سیزده سال یا یازده سال گذشته باشد. مثنوی معنوی در شش دفتر ضبط گردیده و تعداد ابیات آنرا خاور شناسان تا بیست و شش هزار بیت نوشته اند.
یک دفتر دیگر نیز بنام مولینا منسوب و در خاتمه افزود گردیده همه محققان برانند که این مجلد از حضرت مولینا نمی باشد و دلیل همه آنها این است که این دفتر با سبک اسلوب مثنوی مولینا تفاوت های فاحش دارد و از نگاه تاریخ نیز انتساب آن بمولینا نا معقول و غیر مقبول است نزد این جانب علاوه بر دلایل دیگران یک دلیل دیگر نیز هست که آن گفتۀ افلا کیست در روایت افلاکی تنها از شش مجلد ذکر شده واگر جلد هفتم میبود لابد ذکری از آن بمیان می آمد.
افلاکی گوید:
روزی از حضرت مولینا پر سیدند که مجلدات مثنوی ر ا با همدیگر تفصیلی و ترجیحی هست؟ فرمود ثانی را بر اول فضیلت چنانست که آسمان دوم را بر اول و سوم را بر دوم و چهارم را برسوم و ششم را بر پنجم چنانچه تفضیل ملکوت بر عالم ملک و تفضیل جبروت بر ملکوت ارباب سیر می نگارند که بجز همان هجده بیت مقدمه دیگر تمام ابیات مثنوی را مولینا میسرود و حسام الدین چلبی می نگاشت . افلاکی مینگارد سلطان الخلفاء حسام الدین چلپی مجموع مجلدات مثنوی را بر حضرت خداوند کارهفت بار فرو خواند و سماع جانی کرده استماع فرموده و به رموز کنوز اسرارش مطلع گشته مطلع انوار اسرار الهی شد و تمام مشکلات مثنوی را حرفا - حرفا و الفا - الفا حل کرده و بعد از حل ثبت فرموده و اعراب نهاد و هر که از حضرت ایشان سماع کرد و نسخه ساخت همانا که نسخه صحیح و معتمد علیه آنست چنانچه در گذشته نوشتیم مثنوی معنوی بخواهش حسام الدین چلپی و بر اساس الهی نامه و مثنویات شیخ عطار بنیاد گذاشته شد.