تیموریان هند
نفوذ ارغونیان و اوزبک و صفویان ( ۹۱۰ - ۱۱۵۱ هجری )
در اواخر عصر تیموریان هرات ظهیرالدین محمد بابر ولد عمر شیخ میرزا ولد ابو سعید گورگان سلطان سابق الذکر هرات روز (۵) رمضان سال ( ۸۹۹ - ۱۴۹۳ م ) در اندجان فرغانه بسن ۱۱ سالگی بر تخت نشست درینوقت شهزاده گان هرات بین خود بزدوخورد مشغول بوده و سلطنت هرات ضعف و فتور دیده بود، چون بابر از طرف پدر و مادر منسوب به چنگیز و تیمور بود، بنابران با وجود صفرسن توانست موفق بحفظ شاهی گردد، درینوقت عم او سلطان احمد میرزا در سمرقند و سلطان محمود میرزا در قندوز بدخشان حکم میراندند و با بابر اختلاف داشتند، و برادر بابر جهانگیر میرزا نیز رقیب وی بود، که این مخالفین و رقبای دیگر بابر اورا از اندجان کشیده، و شیبانی خان ( ۹۰۵ - ۹۱۶ هجری ) بن ابراهیم از نژاد جوجی بن چنگیز بر سمرقند تصرف نمود، وبا بابر درآویخت، که شرح وقایع آن مربوط بتاریخ افغانستان نیست .
بهرحال بابر تا ( ۹۰۹ -۱۵۰۳ م ) در مقابل شیبانی جنگ کرده، و چون حریف را قوی دید، روی به افغانستان نهاد و در همین سال از جیحون گذشت و بیش خسروشاه حکمران بدخشان به قندوز آمد، و بعداز کمی هشت هزار سوار و پیاده لشکر خسرو را بدور خود فراهم آورده و خسرو را بسوی میمنه به پناه بدیع الزمان میرزا شهزاده تیموری آنجا عقب نشانید، و اموال خسرو را تصاحب نمود، و با لشکریان خسرو و سه چهار هزار خانوادهٔ مغولی از قندوز بکابل روی آورد. اما حکمران کابل درینوقت عبدالرزاق میرزا پسر کوچک الغ بیگ میرزا بود، که امور حکومت اورا شیرم زکه ( زکی) نامی در دست داشت، و بزرگان کابل چون امیر محمد یوسف و محمد قاسم بیگ و امیر یونس علی وی را در دیوانخانه سلطانی بکشتند. همدرین اوقات حکمرانی قندهار و گرمسیر جنوبی افغانستان بدودمان امیر ذوالنون ارغون بن میر حسن ( در روایات بلوچی مشهور به زنو) تعلق داشت، و این امیر ارغون از ملا زمان ابو سعید گورگان بود که سلطان حسین بایقرا به حکمرانی غور و غرجستان، و زمین داورش مقرر کرده بود . وی بسال ( ۹۰۴ هجری ) قبایل هزاره و نکدری را مطیع گردانیده و درازای آن حکومت فراه و غور و قندهار یافت و به سال ( ۹۰۲ هجری ۱۴۹۶ م ) بشهزاده بدیع الزمان دختر خود را داده و با او در عصیان بر خلاف پدرش سلطان حسین میرزا امداد کرده و در ( ۹۰۴ ه- ۱۴۹۸ م ) هرات را بگرفت چون بدیع الزمان بر بلخ مستولی شد ارغون سیستان را بگرفت و چون سلطان حسین بایقراد ر ( ۹۱۱ هجری ) بمرد نفوذ ارغون افزونی گرفت و از قندهار به ولایت شمال و بولان و مستنک (بلوچستان حالیه) تا مجاری سند قبضه کرد و خودش در محاصره هرات و جنگ شیبانی کشته گردید ( حدود ۹۱۳ ه- ۱۵۰۷ م ) اما دو پسرش شاه بیگ و محمد مقیم ارغون از قندهار تا دریای سند حکم میراندند و با شیبانی خان بعداز فتح هرات صلح کردند چون زکی کشته گردید و امور کابل مختل ماند، محمد مقیم ارغون از گرمسیر قندهار بر کابل تاخت و بسال ( ۹۰۸ هجری ) میرزا عبدالرزاق را به لغمان عقب راند و کابل را بگرفت، و دختر الغ بیگ را به نکاح آورد. وقتیکه بابر از طرف شمال از هندوکش بگذشت و محمد مقیم از کابل به قندهار رفت بابر کابل را بدست آورد ( ۹۰۹ ه- ۱۵۰۳ م )
محمد مقیم در قندهار به تجهیز لشکر پرداخت و بابر بصوب غزنی برآمد تا کلات غازائی پیش رفت، و جهانگیر میرزا برادر خودرا بحکومت غزنی مقرر کرد ( ۹۱۱ ه- ۱۵۰۵ م) یکسال بعد تمام شهزاد گان تیموری افغانستان بر کنار مرغاب در مقابل قوت روز افزون شیبانی جمع شدند، و بابر را هم دعوت نمودند، بابر چون خبر وفات سلطان حسین را شنیده و به قول خودش دغدغه هری در دل داشت، از راه هزاره و اویماق به مروچاق رفت، و در منزل گل باغان با شهزاد گان مذکور ملاقی شد ( جمادی الاخری ۹۱۲ ه ۱۵۰۶ م ) چون شیبانی بجنگ اقدام نکرد، و خبر اختلاف کابل نیز به بابر رسید . در زمستان شدید به کابل باز آمد، و تلفات سنگین در راه دید، چون در غیاب وی برخی از سران کابل جان میرزا عم بابر را به پادشاهی برداشته بودند، لهذا بعد از وصول بابر مشارالیه بقندهار و سیستان مفرور شد، و شیبانی چون در همین اوقات بر بدخشان حمله آورد تا ناصر میرزا برادر کوچک بابر را به کابل عقب راند .
بابر در افغانستان بعد از چنگیز و تیمور پادشاه نیرومندی بود که با قبایل افغانی که در مراتع و کوهسار خود بحیات کوچی گری و تربیهٔ اغنام و احشام زندگانی میکردند در آویخت، و آن تلفات سنگین سفر هرات را بغمارت قبایل غلجی جنوب شرق غزنی تلافی نمود ( ۹۱۳ هجری )
در همین سال چون شیبانی خان بعداز تاخت و تاز هرات تا فراه و گرمسیر رسید، بنابران بابر از کابل بر آمد و در قندهار بموضع خالیشک با شاه بیگ و محمد مقیم ارغونی جنگ کرد، و بمدد دوهزار لشکر خود قندهار را بدست آورده و شاه بیگ به مستنگ و مقیم به زمینداور گریخت .
بابر ایالت قندهار و زمینداور را به برادر خود ناصر میرزا داده و عازم کابل گردید، ولی پسران ارغون که به شیبانی پناه برده بودند، به مدد شیبانی واپس بر قندهار تاختند و ناصر میرزا را به کابل راندند، شیبانی قندهار رابه شاه بیگ سپرد و خودش به خراسان برگشت ( ۹۱۳ هجری )
پیشتر گفتیم که میرزا عبدالرزاق از دست محمد مقیم شکست خورده و از کابل بحدود شرقی افغانستان گریخت، و در ننگرهار بمدد علی شبکور سیستانی و محمد علی شیبانی و عبدالله صف شکن و نظر و یعقوب و غیره علم شاهی افراشت بابر در سال ( ۹۱۴ ه- ۱۵۰۸ م ) برو بتاخت و با سه چهار هزار قوای او در ننگرهار جنگ کرده و عبدالرزاق را بشکست، و نیز زبیرزاعی را که در بدخشان با بابر مقابله میکرد، بذریعه جان میرزا عم خود از بین برد . در همین اوقات که بابر در کابل و بدخشان مشغول بود و بساط حکومت شهزاد گان تیموری بذریعه شیبانی خان از هرات برچیده شد . و شیبانی بر تمام خراسان تا قندهار تصرف کرد. بنابران شاه اسمعیل پادشاه صفوی در سال ( ۹۱۶ هجری ۱۵۱۰ م ) بمرو آمد و شیبانی را در آنجا حصاری ساخت و به ۲۶ شعبان شیبانی با ( ۱۵ ) هزار نفر بر صفویان تاخت، و ده هزار نفر اوزبک با خود شیبانی درین جنگ کشنه شدند، و شاه اسمعیل در بهار ( ۹۱۷ ه- ۱۵۱۱ م ) تا آمو پیش رفته و واپس به هرات آمد. چون رقیب بزرگ بابر شیبانی خان در جنگ صفویان قتل شد، بنابران بابر فرصتی بدست آورد و از کابل و بلخ با ( ۶۰ هزار نفر ) بر ماوراء النهر بتاخت . و بعداز فتوحات زیاد تا ( ۹۲۰ ه ۱۵۱۴ م ) آن بلاد مفتوحه واپس از دستش رفت و به ناکامی به کابل بر گشت .
چون بابر در ماوراءالنهر با رقبای آهنین مقابل بود بعداز این به آنسو توجهی نکرد، و خواست بفتوحات ممالک فسیحهٔ هند پردازد. بنابران در کابل مراتب ابتدایی کار را مهیا کرد و از ( ۹۲۵ ه- ۱۵۱۹ م ) تاخت اولین خود را بر هند آغاز نمود، و از معبر نیلاب سند تا بهره پنجاب رسید، و از آن نواحی را به حسین بیگ اتکه سپرده بر ولایت کهکران و قلعه برهاله حمله کرد، و ولایت بین بهره و سند را به محمود علی سپرد ه به کابل بر گشت و در راه قبایل یوسفزائی شمال پشاور را بخود طرفدار ساخته و دختر شاه منصور کلانتر یوسفزائی را بزنی گرفت .
و باین وسیله توانست مانند سبکتگین ( که مادر محمود را از افغانان زابلی گرفته بود ) قبایل دلیر و آهنین افغان را بخود متمایل سازد . و قوت آنها امپراطور آینده هند شود : زیرا یوسفزائیان در ساحهٔ وسیع بین خیبر و مجرای سند افتاده بودند، و امکان نداشت بدون امداد آنها کسی از کابل بطرف هند ومارای سند بگذرد .
چون بدینوسیله کار بابر آسانی گرفت، بنابران در تاخت دوم باواخر ( ۹۲۵ هجری ) از آب انک گذشته و پس برگشت و در راه قبایل خضرخیل را تاراج نمود . در تاخت سوم (۹۲۶ ه- ۱۵۱۹ م ) تا سیالکوت پنجاب پیش رفت و سید پور را ویران و قتل عام نموده به کابل آمد. چون شاه بیگ ارغون از سند بر قندهار میتاخت، لهذا بابر قندهار را محاصره نموده و با شاه بیگ صلح کرده به کابل بازگشت ( رجب ۹۲۶ ه ۱۵۱۹ م ) و سال دیگر باز قندهار را محاصره کرده و شاه بیگ را بسوی شمال عقب راند، و شهر قندهار را در ۱۳ شوال ( ۹۲۸ ه- ۱۵۲۱م ) به صلح گرفت و شهزاده کامران را حکمران آنجا گردانید .
سفر چهارم بابر در سال (۹۳۰ه-۱۵۲۳م) تا لاهور و سیالکوت و دیبا لپور است، و در سفر پنجم در جنگ پانی پت ( ۸ رجب ۹۳۲ هجری ) سلطان ابراهیم لودی را کشته و بر تخت دهلی نشست (۱۲ رجب ۹۳۲ه-۱۵۲۵م) درینوقت بود که مهاجرت های بزرگ قبایل بزرگ یوسفزائی بوادی پشاور و کوهات و بنون تکمیل شد، و نیز قبایل بزرگ بلوچی حوضهٔ سند تا دیرهٔ غازیخان و جنوب پنجاب را بگرفتند .
بعدازین افغانستان را تا کابل و بدخشان و قندهار از طرف بابر از دهلی اداره میشد، و خواجه کلان حکمران غزنی و گردیز ( ۹۳۲ هجری ) و شهزاده همایون حکمران کابل و بدخشان ( ۹۳۳ ه- ۱۵۲۶ م ) و شهزاده کامران حکمران قندهار بود . چون همایون در (۹۳۵ هجری ) به هند رفت، سلطان سعید خان کاشغری بر بدخشان حمله کرد، ولی از دست هندال میرزا بن بابر شکست خورد، و حکمرانی بدخشان به سلیمان میرزا از طرف بابر تعلق گرفت.
اما قندهار هم بعد از کامران بشهزاده عسکری سپرده شد، و او کتیبه و طاق چهل زینه قندهار را در ( ۹۳۰ ه ۱۵۲۳ م ) بنا نهاد و تا ( ۹۵۳ ه- ۱۵۴۶ م ) ختم کرد . بابر از شاهان معروف و خونریز و دلاور و عالم و مولف افغانستان است که از بلخ و بدخشان و کابل و قندهار تا دهلی بر مملکتی فسیع حکمراند. وی بفارسی وترکی شعر میگفت و دارای چند تالیف مهم است، و در جمادی الثانیه ( ۹۳۷ ه- ۱۵۳۰ م ) در آگره وفات یافته، و بنا بر وصیت او در کابل در باغ بابر دفن شد و مزار او را شاه جهان در ۱۰۵۶ ه- ۱۶۴۶ م ) تعمیر کرد، که تا کنون در کابل مشهور است . ( عکس ۶۵ - ۶۶ )
بعد ازو نصیرالدین همایون پسرش بر تخت دهلی نشست وی پنجاب و پشاور و لغمان و کابل و قندهار و بامیان را خطهٔ حکمرانی برادرش شهزاده کامران شناخت، و بدخشان را به میرزا سلیمان ولد جان میرزا (عم بابر) سپرد درحدود (۹۴۲ه-۱۵۳۵م) سام میرزا صفوی از هرات بر قندهار تاخته و آن شهر را از دست میرزا کامران کشید، کامران از لاهور به قندهار آمده و سام میرزا را بشکست و قندهار را بخواجه کلان بیگ سپرده خود به لاهور آمد، و در آغاز سال دیگر خود شاه طهما سپ صفوی باز قندهار را از خواجه کلان گرفته و به میرزا بداغ خان قاجار سپرد ولی وقتیکه شاه طهماسپ به ایران رفت، کامران باز از لاهور آمد و قندهار را بگرفت ( ۹۴۳ ه- ۱۵۳۶ م ) .
اما همایون در هندوستان نتوانست مقام شاهی پدر را حفظ کند زیرا بابر شاهنشاه لودیان رابر باد کرده و به عظمت تاریخی افغانی در هند صدمه رسانیده بود، بنابران افغانان در صدد استرداد عظمت تاریخی خود بودند و شاهنشاهی هند را ملک موروثی خود میشمردند. و چون سلطان ابراهیم لودی بسبب سوء اداره و فقدان عقل سلیم. قوهٔ افغانی را پراگنده کرده بود و نتیجه آنرا در جنگ پانی پت در مقابل بابر دید، بنابران درینوقت یکنفر نابغهٔ هوشمندی مانند فرید خان معروف به شیر شاه از قبیله معروف سوری پښتون در هند ظهور کرد . وی قوای پراگنده افغانی را در هند واپس فراهم آورد، و کانون عظمت افغانی را گرم ساخت، و بعداز تنظیم امور افغانان و اتحاد آنها برهمایون و قوای مغولیه حمله آورد، همایون شکست خورد و مقام شاهنشاهی هند را واپس به مالکان تاریخی آن باز گذاشت. در همین حال شکست در رجب ( ۹۴۷ ه- ۱۵۴۰ م ) به عمرکوت سند رسید و از راه شال و مستنک و گرمسیر جنوبی افغانستان و سیستان به هرات و مشهد و دربار صفوی پناه برد، اما میرزا کامران به کابل و میرزا عسکری و میرزا هندال به قندهار پنا هنده شدند و بعداز چندی میرزا کامران از کابل حرکت کرده و در نارین با سلیمان میرزا حکمران آنجا جنگ کرد، و اورا با طاعت خود مجبور نمود، و بعداز آن بر قندهار تاخته آنرا از دست هندال میرزا کشیده بمیرزا عسکری سپرد، و هندال به جوی شاهی ( جلال آباد) مقرر شد، و خطبه وسکه بنام کامران در افغانستان جاری شد . وی بعداز جنگی که با سلیمان میرزا در اندراب کرد در ( ۹۴۸ ه- ۱۵۴۱ م ) .
تمام بدخشان را نیز ضمیمه مملکت نمود، و از بدخشان تا قندهار و از کابل تا مجرای سند حکم میراند و مرکز حکومتش کابل بود .
اما همایون : از دربار صفوی امداد گرفته و در سال ( ۹۵۱ ه- ۱۵۴۴ م ) باسی هزار نفر از راه هرات بکنار آب هلمند آمد، و شاهم علی و میر خلج حکمرانان کامران را در بست محصور کرد، و بزودی قندهار را بعداز ( ۶ ) ماه محاصره از دست میرزا عسکری در (۹۵۲ هجری ) گرفت، و مطابق قراردادیکه با شاه صفوی نموده بود آن شهر را بشهزاده مراد صفوی سپرد. چون این شهزاده کوچک در قندهار بمرد، همایون آن شهر را به بیرم خان سپرده و لشکریان صفوی را رخصت انصراف داد، و خودش به کابل روی آورد، و حکمرانان شاه کامران باو تسلیم شدند و شهر کابل در رمضان (۹۵۳ ه- ۱۵۴۶ م ) بتصرف همایون آمد و کامران به غزنی گریخت و از آنجا به حکمرانان ارغونیه سند پناه برد.
همایون در همین سال سلیمان میرزا را از ولایت شمالی هندوکش به ماوراءالنهر عقب راند، و آن ولایات را بدست آورد، ولی چون کامران باز از سند آمد و غرنی و کابل را بدست اورد، همایون با عجلت از صفحات شمالی آمده و در ربیع الاول ( ۹۵۴ ه- ۱۵۴۷ م ) کامران را بشکست، وی به بدخشان گریخت و کابل بدست همایون آمد .
ولی چون کامران در بدخشان و تالقان و بغلان نفوذی یافت، همایون بدون توقف اورا در تالقان مجبور به تسلیم نموده و به ولایت کولاب فرستاد و میرزا ابراهیم را درآن ولایت گذاشته به کابل آمد ( ۹۵۴ ه- ۱۵۴۷ م ) اما کامران در کولاب جمعیتی فراهم آورده بامداد پیرمحمد خان بدخشان را بتصرف آورد. بنابران همایون بار سوم به صفحات شمالی هندوکش سفر کرده و بعداز تصفیه آن صفحات حدود ختلان و کولاب را به میرزا کامران و قلعهٔ ظفر و تالقان را به میرزا سلیمان و ابراهیم و قندوز واشکمش و نارین را به میرزا هندال داده خود وی به کابل آمد ( ۲ رمضان ۹۵۵ ه- ۱۵۴۸ م ) .
سفر چهارم همایون به بلخ در مقابل پیر محمد خان صورت گرفت ولی ناکام برگشت (۹۵۶ه- ۱۵۴۹ م ) و در سال ( ۹۵۷ هجری ) که کامران باز در ولایت شمالی قوتی بهم رسانید، همایون دفعه پنجم به آنطرف رفت ولی در جنگ غوربند شکست خورد و کامران باز کابل را بگرفت . اما همایون بزودی لشکری فراهم ساخت و در اشتر گرام با کامران جنگید . کامران به لغمان گریخت و همایون بر کابل قبضه کرد، و میرزا عسکری راکه در جنگ گرفتار شده بود، به بدخشان و بلخ فرستاد، که به عربستان رفته و همانجا مرد ( ۹۶۵ هجری ) ولی کامران از بین قبایل پشتون مهمندی و خلیل لشکری فراهم آورده و قلعه چهار باغ ( جلال آباد) را محاصره کرد . همایون اورا در جنگی از خیبر به پشاور راند، و باز در ( ۹۸۵ ه- ۱۵۵۱ م ) بین این دو برادر در چپرهار جنگ واقع شد و میرزا هندال کشته گردید و کامران به هند گریخت، ولی سلطان آدم کهکر اورا گرفته در (۹۶۰ ه- ۱۵۵۲ م ) به همایون سپرد و همایون اورا بیرحمانه کور ساخت .
درینوقت که آل بابر در افغانستان بزدوخورد مشغول بودند و همایون برادران خود را از میان می برداشت و خاک افغانستان بخون گلگون بود، در هند شیر شاه سوری مبادی مفید نظم و مدنیت و جهانداری و آبادی را گذاشت، ولی این شهنشاه مدنیت پرور روز ۱۰ ربیع الاول ( ۹۵۲ ه- ۱۵۴۵ م ) در قلعه کالنجر به اثر حادثه ناگوار آتش سوزی از جهان رفت، و اخلاف او نتوانستند، کانون عظمت افغانی را گرم نگهدارند، و سران افغانی چون رهنمای دانشمندی نداشتند از هم پراگندند. ( عکس ۶۷ )
اما ازینطرف همایون خوددرا از جنجال برادران فارغ ساخت و شهزاده محمد حکیم برادر خودرا در کابل حکمران گذاشته در سفر ( ۹۶۲ هجری ) از راه پشاور عازم تسخیر هند گردید، ودر سال (۹۶۲هجری) غره رمضان بر تخت دهلی نشست و به (۵) ربیع الاول(۹۶۳ ه- ۱۵۵۵ م ) در دهلی از جهان رفت . عکس ( ۶۸ )
و بجای وی جلاالدین محمد اکبر پسر سیزده ساله اش روز جمعه ۱۲ ربیع الثانی ( ۹۶۳ ه- ۱۵۵۵ م ) در لاهور پادشاه شد، چون خبر فوت همایون به کابل رسید، میرزا سلیمان و پسرش ابراهیم آمدند و چهار ماه محمد حکیم را در شهر کابل محاصره کردند، ولی چون قوای اکبر به کابل رسید . سلیمان بدون فتح آن شهر واپس به بدخشان برگشت ( ۹۶۳ هجری ) و والده شهزاده محمد حکیم ماه چوچک خانم به امور کابل تصرف میکرد و امرای مختلف باهم در نزاع بودند، تا که بسال ( ۹۷۰ ه- ۱۵۶۲ م ) منهم خان خانان از دربار اکبر به کابل گماشته شد . وی در چهار باغ جلال آباد با قوای کابل مصاف داده و شکست خورد و به هند گریخت چون همایون قندهار را به شاه محمد کلاتی غلزائی سپرده بود، لهذا شاه طهاسپ صفوی لشکری را بقیادت سلطان حسین میرزا نواسه شاه اسمعیل صفوی به قندهار سوق داد و این شهر را در سال ( ۹۶۴ هجری ) از دست شاه محمد بگرفتند .
همچنان در سنه ( ۹۶۷ ه- ۱۵۵۹ م ) میرزا سلیمان از بدخشان به قصد تسخیر بلخ لشکر کشید، و با قوای پیر محمد خان در چشمه کازران جنگ کرد ولی شکست خورد، و پسرش میرزا ابراهیم بدست دشمن کشته گردید.
بعد ازین ابوالمعالی ترمذی در حدود ( ۹۷۱ ه- ۱۵۶۳ م ) از دربار اکبری گریخته و به کابل آمد، و خواهر محمد حکیم را بزنی گرفت، و مادر شهزاده را با برخی از امراء بکشت، شهزاده و مظلومین کابل از میرزا سلیمان حکمران بدخشان امداد خواستند، میرزا در پل غوربند با قوای ابوالمعالی و کابل مصادف داد، ابوالمعالی را بکشتند و کابل را بدست آوردند ( ۱۷ رمضان ۹۷۱ ه- ۱۵۶۳ م ) سلیمان کابل را بشهزاده محمد حکیم داماد خود و میرزا سلطان امید علی گذاشته به بدخشان رفت و محمد حکیم به امداد دربار اکبری حکمران مستقل کابل تا دریای سند و قندهار و سلسله هندوکش گردید، و نفوذ میرزا سلیمان از بین رفت ( ۹۷۲ ه- ۱۵۶۴ م ) چون محمد حکیم در کابل قوتی گرفت، با غوای میمنی خود فریدون از پشاور بر لاهور حمله کرد، ولی اکبرشاه در سنه ( ۹۷۴ ه- ۱۵۶۶ م ) از آگره به لاهور آمده و محمد حکیم را واپس به پشاور عقب راند .
اما در غیاب محمد حکیم میرزا سلیمان از بدخشان آمده و کابل را محاصره کرده بود . چون خبر مراجعت محمد حکیم را شنید محاصره کابل را ترک گفت و به بدخشان بازگشت، ولی میرزا سلیمان از دست نواسه خود شاهرخ بن ابراهیم میرزا که در بدخشان و اندراب و تالقان و قندوز قوت یافته بود، از راه کابل به هند گریخت، و حکمرانی بدخشان بر شاهرخ مسلم آمد ( ۹۸۳ ه- ۱۵۷۵ م ) اما سلیمان از هند به بهانهٔ زیارت بیت الله بر آمد و به ایران رفت و از آنجا به قندهار و کابل آمد، و در سال ( ۹۸۷ ه- ۱۵۷۹ م ) بیاوری شهزاده محمد حکیم بر بدخشان و نواسهٔ خود تاخت آورد و شاهرخ با او صلح کرده از تالقان تا هندوکش به سلیمان گذاشت و خود به بدخشان اکتفا نمود ( ۹۸۸ هجری ) .
اما شهزاده محمد حکیم بعد از مصالحه فوق از کابل بر پشاور لاهور لشکر بازکشید و این شهر را محاصره کرد، ولی اکبر در محرم ( ۹۸۹ ه- ۱۵۸۱ م ) او را از طرف لاهور عقب راند، و سفر اول را به تعقیب برادر تا کابل ادامه داد، ولی کابل و زابلستان را واپس به محمد حکیم سپرده و در ( ۱۴ صفر ۹۸۹ هجری ) از آنجا به هند برگشت . اما اختلاف میرزا سلیمان و شاهرخ در بدخشان فرونشست، و عبدالله اوزبک حکمران بلخ ازین اختلاف استفاده کرده هردو را به کابل عقب راند، و بدخشان تا سلسلهٔ هندوکش ضمیمهٔ بلخ شد .
شهزاده محمد حکیم در کابل به تاریخ ۱۲ شعبان ( ۹۹۳ ه- ۱۵۸۵ م ) از جهان رفت و اکبر پادشاه کنورمان سنگه را با قوای تازه دم به حفاظت کابل فرستاد، و زین خان کوکه را حکمران آنجا مقرر کرد، و کابل مستقیما ضمیمه مملکت اکبری گردید ( ۹۹۵ ه- ۱۵۸۶ م) قوای اکبر در صفحات سوات و باجور با قبایل سلحشور پښتون در آویختند و خود اکبر نیز در سال ( ۹۹۷ ه- ۱۵۸۸ م ) به پشاور امده و سفر دوم کابل را کرد. و بعداز توقف یک ماه در کابل قاسم خان کابل را حکمرانی داده به پشاور برگشت ولی در جنگ های افغانستان با حکمداران روشانی و جلال الدین بن بایزید چهل تا پنجاه هزار سوار شاهی و راجه بیزپل رکن مهم دربار اکبری بدست افغانان کشته شدند . و غزنی بدست روشانیان افتاد که شرح آن تحت عنوان روشانیان خواهد آمد.
طوریکه سابقا نوشتیم شهر قندهار در دست شهزاد گان صفوی آمده و از مملکت اکبری منفک شده بود، لهذا در سال ( ۹۹۹ه- ۱۵۹۰ م ) خان خانان از راه بلوچستان بر قندهار حمله کرد و بازدر ( ۱۰۰۳ ه- ۱۰۹۴ م ) شاه بیگ خان کابل آن شهر را به مملکت اکبری ضم کرد، و تا آخر عهد اکبری بر قندهار حکمران ماند . و در سال ( ۱۱۰۱ ه- ۱۶۰۲ م ) میرزا حسن ولد شاهرخ بدخشانی را که بر قندهار حمله آورده بود به غور عقب راند، چون جلاالدین محمد اکبر شهنشاه هند در سال ( ۱۰۱۴ ه- ۱۶۰۵ م ) از جهان رفت . (عکس۶۹)
نورالدین جهانگیر فرزند او بجایش نشست، حکمران صفوی هرات حسین خان شملو بمدد حاکم سیستان بر قندهار حمله کرد، ولی شاه بیگ خان در محاصره پای فشرد، و جهانگیر نیز قوت الظهر لشکر هند را به قندهار فرستاد، و لشکریان صفوی بدون نیل مرام گریختند و حکمرانی قندهار و سند و ملتان از دربار جهانگیر به غازی خان داده شد ( ۱۰۱۴ ه- ۱۶۰۵ م ) .
جهانگیر در سنه ( ۱۰۱۵ ه- ۱۶۰۶ م ) بسفر کابل آمد، و درین شهر شاه بیگ خان را به حکمرانی صفحات افغانستان مقرر نمود . و بعداز پنج سال در سنه ( ۱۰۲۰ ه- ۱۶۱۱ م ) که احداد افغان روشنایی بر کابل یورش آورد، جهانگیر عوض شاه بیگ قلیج خان را به حکمرانی کابل گماشت شرح جنگهای روشانیان با اکبر و جهانگیر در فصل روشانیان خواند ه شود .
چون قندهار همواره نقطهٔ نزاع شاهان صفوی و بابری بود، و اکنون بدست جهانگیر افتاده بود . لهذا در سال ( ۱۰۳۱ ه- ۱۶۲۱ م ) شاه عباس صفوی آنرا تسخیر کرد، و جهانگیر با وجودیکه در سال ( ۱۰۳۵ه- ۱۲۲۵ م ) سفر دوم خود را به کابل نمود، ولی موفق نشد، به قندهار لشکر کشی کند، لهذا خواجه ابوالحسن را به حکمرانی کابل و بنگش تا دریای سند گماشته و خود وی به هند رفت و در سال ( ۱۰۳۷ ه- ۱۶۲۷ م ) روز یکشنبه ۲۸ صفر در لاهور از جهان درگذشت ( عکس ۷۰ ) .
و بجای او شهزاده خرم پسرش بر تخت هند نشست، و به شهاب الدین محمد شاه جهان مشهور شد . جنگهای دودمان با یزید روشن که در تیراه و پشاور و کابل و غزنی و بنگش از عصر همایون و اکبر آغاز یافته بود و تا جلوس شاه جهان دوام کرد، حکمرانان دربار دهلی در صفحات افغانستان مشغول مقابلت های عنیفی بودند ( شرح آن در تحت عنوان روشانیان می آید) وقتیکه جهانگیر از جهان رفت، و ظفر خان حکمران افغانستان با حداد روشنایی سر گرم پیکار بود، درینوقت نذر محمد خان حکمدار بلخ فرصت را غنیمت شمرد، و بر بامیان و قلعهٔ ضحاک تاخت و بعداز فتح تمام نقاط ولایات شمالی افغانستان از هندوکش بگذشت و کابل را بجنگهای خونین سه ماه محاصره داد . شاه جهان خواجه ابوالحسن مهمند لشکرخان را با ۱۵ هزار سوار و سپه سالار مهابت خان را با ۲۰ هزار سوار به افغانستان فرستاد ( ذالقعده ۱۰۳۷ ه- ۱۶۲۷ م ) و نذر محمد از راه غوری به بلخ عقب نشست و کابل بدست لشکر خان آمد ( محرم ۱۰۳۸ ه- ۱۶۲۸ م ) در اواخر این سال کمال الدین ولد شیخ رکن الدین افغان قبایل افغانی را از سواحل اتک تا کابل با خود متفق ساخته و بر خلاف حکومت دهلی شورش کرد، و پشاور را محاصره نمود، اما سعید خان حکمران کابل شورشیان را متفرق ساخته و پشاور را حفظ کرد ( ذیحجه ۱۰۳۸ ه- ۱۶۲۸ م).
در عصر اکبری حسن خان ترین یکی از روسای بزرگ صفحات پښتو بښین بلوچستان حالیه بود که فرزندش شیرخان ترین در بین حکومت صفوی و تیموری دهلی باستقلال میزیست و در سال ( ۱۰۴۱ ه- ۱۶۳۱ م ) برای تسخیر سیوستان نیز حرکت کرد، درینوقت حکمران صفویه قندهار علی مردان بر بشین بتاخت و شیرخان بقلاع دوکی و چیتالی پناه برد، اما شاه جهان در اواسط ( ۱۰۴۷ ه- ۱۶۳۷ م ) لشکری به قندهار سوق داد و علیمردان خان حکمران صفویه تسلیم و قندهار را بقوای شاه جهان سپرد و روسای بومی قندهار ملک مغدود و کامران ( رجوع به شرح ابدالیان درین کتاب ) از دربار شاه جهان رسمأ به حکمداری قندهار شناخته شدند و قوای شاه جهان تا سواحل هلمند و زمینداور و بست و گرشک تصرف کردند ( جمادی الولی ۱۰۴۸ ه ۱۶۳۸ م ) و در محرم ( ۱۰۴۹ هجری ) بود که شاه جهان سفر اول خود را به کابل کرد، ودر مقابل جنبش یوسفزائی که حکمران بزرگ شاه جهان را در نوشهره و پشاور کشته بودند علی مردان خان را بسرکوبی ایشان گماشت ( ۱۰۵۰ هجری ) و سعید خان را به کابل و قلیج خان را به قندهار مقرر کرده از حدود هندوکش تا قندهار نصف افغانستان را ضمیمهٔ دولت تیموری دهلی نمود، ولی ملک اودل و ملک حمزهٔ افغان که در هلمند و سیستان استقلال خود را حفظ میکردند، در شعبان ( ۱۰۴۹ هجری ) بر کنار هلمند با لشکریان شاه جهان جنگ کردند، اما به ناکامی از بین رفتند، و شاه جهان برای حفظ قندهار از حملات صفویه شهزاده دارا شکوه را با ( ۵۰ ) هزار سوار گماشت، چون قوای صفوی قندهار و نذر محمد خان حکمران ولایات شمالی هندوکش کابل را تهدید میکردند . بنابران شاه جهان در ذیحجه ( ۱۰۵۵ ه- ۱۶۴۵ م ) شهزاده مراد بخش را با ( ۵۰) هزار سوار و ده هزار پیاده و توپخانه سنگین سوق داده و خود وی هم در ربیع الثانی ( ۱۰۵۶ هجری ) به کابل رسید، و بلا فاصله بر ولایات شمالی از راه پروان و درهای هندوکش یورش بورد، و تمام صفحات بدخشان را تا بلخ فتح کرد، و سرحد مملکت تیموریه دهلی را تا آب آمو رسانید، و خواص خان را بصوبدار قندهار و خواجه عبدالرحمن رابه بدخشان و سعادت خان را به ترمذ و اسدالله رابه زمینداور ذوالفقار خان را به کابل گماشت و خودش به پشاور و لاهور رفت . اما عبدالعزیز خان ولد نذر محمد خان والی توران در ( ۱۰۵۷ ه- ۱۶۴۷ م ) بر بلخ تاخت، و حملات وی تا قلاع هندوکش رسید، بنابران شاه جهان سفر سوم خود را به کابل کرد و شهزاده اورنگ زیب با قوای خود بر خلاف حملات اوزبک در صفحات شمالی هندوکش تا بلخ واندخود و میمنه پیش رفت، چون حفظ شمال هندوکش دشوار بود، لهذا شاه جهان بلخ را به نذر محمد خان سپرده و خودش به هند رفت( رجب ۱۰۵۷ه- ۱۶۴۷م )
صفویان قندهار را فراموش نکردند و در سنه ( ۱۰۵۸ هجری ) اولا نامه ئی بطلب شهر قندهار از طریق دوستی بشاه جهان فرستاده و بعداز آن خود شاه عباس ثانی با لشکری گران و پنج توپ بالنیمز از اصفهان برآمده بر قندهار یورش آورد، و این شهر را در زمستان بمدد ۵۰ هزار سوار محاصره کرد، از دربار دهلی شهزاده اورنگزیب با ۷۰ هزار لشکر از لاهور و کابل متوجه قندهار گردید، ولی شاه صفوی بعد از جنگ های خونین قندهار را بگشود، و محراب خان را با ده هزار سوار در آنجا گذاشته خود وی به هرات رفت، شهزاده اورنگزیب در جمادی الاولی ( ۱۰۵۹ ه- ۱۶۴۹ م ) محراب را در قندهار محاصره کرد، و خود شاه جهان هم سفر چهارم خود را به کابل نمود، ولی چون کاری از پیش نبردند امر داد که اورنگزیب محاصره ( ۴ ) ماه قندهار را ترک گوید و به لاهور آید. دوسال بعد شاه جهان سفر پنجم به کابل نمود و شهزاده اورنگزیب را با ( ۵۰ ) هزار سوار و پیاده و (۲۰) توپ قلعه شکن و ( ۲۰ ) توپ میانه و ده فیل مست جنگی بر قندهار سوق کرد، و سعدالله خان را با قوای دیگر به پشتیبانی او گماشت این قوای سنگین که قندهار را باز محاصره کرده بودند در دوماه کاری گرده نتوانستند، و بدون اخذ نتیجه واپس به کابل و لاهور رفتند ( رمضان ۱۰۶۱ ه- ۱۶۵۰ م ) در سال دیگر باز شاه جهان قوای سنگین را بقیادت شهزاده دارا شکوه برای محاصرهٔ سوم قندهار به تعداد صد و پنجاه هزار سوار و ( ۵۴ ) توپ کلان و خورد و (۱۷۰) فیل جنگی و سی هزار گلوله توپ بر قندهار سوق کرد، محراب خان حکمران آهنین قندهار باز قلعهٔ قندهار را نگذاشت و ( ۵) ماه مقاومت نمود، و شاه جهان بدون فتح قندهار دفعه سوم ناکام به هند بر گشت، و دراینصورت فقط کابل و غزنی در دست شاه جهان مانده و بهادر خان افغان را به حفاظت آن گماشت . قندهار و سیستان و هرات در دست صفویان و ولایت شمالی از میمنه و اندخود به بلخ و طخارستان و هندوکش متعلق بود به حکمداران توران که اخلاف نذر محمد خان بودند . چون شاه جهان در سال (۱۰۶۸ ه- ۱۶۵۷ م ) بدست پسرش اورنگزیب محبوس و عوض وی اورنگزیب بر تخت دهلی نشست . مهابت خان را حکمران کابل و شمشیر خان را حاکم غزنی، و سعید خان به فوجداری کوهستان افغان و پشاور مقرر کرد . ( عکس ۷۱- ۷۲ )
عصر عالمگیر پر شورترین دورهٔ افغانستان است که همواره صفحات مملکت از اتک تا کابل مورد پیکار قوای دربار دهلی و افغانان بودند، که اولا یوسف زائیان شمال پشاور بقیادت باکو و ملا چالاک و سلطان محمود گدون بر پکهلی هجوم آوردند، عالمگیر در سال ( ۱۰۷۷ ه- ۱۶۶۶ م ) کامل خان فوجدار اتک را بسرکوبی آنها گماشت، ولی در حدود (۱۰۷۹ ه- ۱۶۶۸ م ) ایمل خان مهمند ( که بنام ایمل شاه سکه میزد ) در خیبر به همراهی خوشحال خان ختک ( شاعر و مرد جنگی معروف پشتون ) بر خلاف قوای عالمگیر جنگ های زیادی نمودند و مدت سه سال عالمگیر در حسن ابدال برای سرکوبی آنها بماند، و شهزاده محمد اعظم در کابل بود، و آغر خان با افغانان جنگهای خونین کردی، تا که عالمگیر بعداز پنج جنگ تهترو دوابه و نوشهر و کنداب و خاپښ و کشتار تقریبا یک لک نفوس طرفین نهضت افغانان را فرونشانده نتوانست . چون عالمگیر ازین پیکار طویل بتنگ آمد. خود وی به دهلی رفت ( ۱۰۸۱ هجری ) و ایمل خان در لغمان با آغرخان جنگی نمود بس عظیم و مدهش تا که آغر در ( ۱۱۰۲ ه- ۱۶۰۹ م ) بدست افغانان کشته گردید، و شهزاده محمد معظم بهادر شاه در اواخر عهد عالمگیر در کابل و پشاور حکمران بود، و در سال ( ۱۱۱۴ ه- ۱۷۰۲ م ) سردار بزرگ قبایل افغانی پردل خان را که با لشکر خود از خوست به کابل آمد، از ترس اغتشاش و بند شدن راه پشاور و کابل بکشت .
و بعداز مرگ عالمگیر که در ( ۱۱۱۸ ه- ۱۷۰۶ م ) روی داد، معظم از کابل به لاهور رفت و علم شاهی افراخت و در اواخر عهد تیموری دهلی، ناصر خان در کابل و پشاور و باقرخان در غزنی حکمران بودند و پادشاهان هوتکی قندهار را تا پشین و مستنگ و دیره جات بدست آورده بودند، تاکه نادرشاه افشار در ( ۱۱۵۱ ه- ۱۷۳۸ م ) بساط سلطنت آل بابر را بعد از مرور ( ۲۴۰ ) سال از افغانستان برچید. مدت دونیم قرن دورهٔ تیموریه هند در افغانستان به جنگها و خونریزی بگذشت و افغانستان نقطهٔ اتلاقی سه قوت بزرگ امپراطوری دهلی و صفوی ایران و شاهان تورانی ماوراء النهر بود، و بنابران از مدنیت و صنعت و ادب بروی شاهان محلی سپرد و مدت دونیم قرن در جنگهای شدید آزادی خواهان داخلی با مهاجمین خارجی تخریب گردید و از مدنیت تیموریه هند اثری از عمران و آبادی در افغانستان دیده نشد جز قهر و جنگ و خون و جاسوسی .
مظهر تخریبات خارجی ها در این دونیم قرن در افغانستان خیلی دلخراش است آنچه بعد از یغمای چنگیز و تیمور، دولت تیموریان هرات جبیره نموده و آثاری از مدنیت و صنعت و ادب بوجود آورده بودند، درین مدت نابود گردیدند، اما همین دوره بهترین مظهری از حس وطن پرستی و استقلال طلبی ملت افغان است . که در دونیم قرن باسه قوهٔ مدهش آسیا جنگیدند و نگذاشتند بیگانگان به آرامی و خرمی بر وطن شان حکمرانی کنند .
درینوقت شاهان تیموری دهلی در کابل و قندهار و شاهان صفوی در هرات و سیستان و شاهان تورانی در بلخ و بدخشان سکه میزدند، چون اقوام افغان از سه طرف مورد تهدید بودند بنا بر آن روح مقاومت و حفظ اتونومی در آنها تقویت شدی، و ادبیات پښتو درین عصر به نضج و پختگی رسید و رهنمایان آزادیخواه و استقلال طلبی مانند پیر روشن خوشحال خان و دیگران در زبان پښتو آثار گرانبهایی نوشتند و از ممیزات ادبی ابن دوره است که در ادبیات پښتو یک نوع تنفر شدیدی از سلطهٔ بیگانهٔ پادشاهان بابری هند ایجاد گردید .
تشکیلات ملکی و لشکری تیموریان دهلی در افغانستان بر اساس تشکیلات لودیان و سوریان هند بوده و بقول مستر سمت و دولافوز همان اساسهای مدنی شیر شاهی را توسیع دادند، و افغانستان را به چهارصوبه تقسیم کرده بودند : که از این جمله صوبه کابل از بدوشاهنشاهی بابر فتح نادرشاه افشار بدهلی مربوط بود، اما صوبه دوم قندهار گاهی به دهلی و گاهی بصفویه ایران تعلق گرفته . صوبهٔ سوم که بدخشان باشد در بین تیموریان دهلی و اقارب پدری آنان مورد نزاع بوده و صوبهٔ چهارم بلخ نیز گاهی بدودمان بابری دهلی و گاهی به پادشاهان توران مربوط گشته . که صوبهٔ کابل در عصر بابر بقول خود او ( ۲۰) محل داشت و عایدات آن بیست لک شاهرخی مساوی یک کرور و بیست و هشت لک دام شده، که همین صوبه قول ابوالفضل از پامیر و کلکت و سوات و بنیر وباجور تا قندهار و زابلستان وسعت داشت، و در عصر اکبری بدو سر کار کابل و قندهار منقسم میشد و سر کار کابل دارای ( ۲۲) محل بود و ( ۸۰۵۰۷،۴۶۵ ) دام نقدی و(۱۳۷،۱۷۸) دام مالیه و ( ۲۸،۱۸۷ ) سوار و ( ۲۱۲،۷۰۰) پیاده و خود شهر کابل (۱۲،۷۵۸،۴۱۰) دام نقد عایدات داشت .
اما سرکار قندهار دارای (۲۴) محل و (۸۱۱۴) تومان ( مجموعه قرء) و (۶۰۰-۲۹) دینار نقد و (۴۵-۷۷۵) گوسفند و (۴۵) اسپ بلوچی و (۳،۷۵۲،۹۷۷) خروار غله و (۴۲۰) من برنج و دو خروار آرد و ۲۰ من روغن و (۱۳،۸۷۵) سوار و (۲۷،۲۶۰) پیاده عایدات دولتی بود .
عبدالحمید لاهوری در عصر شاه جهان از جمله ۲۲ صوبه مملکت آل بابر چهار صوبهٔ افغانستان را بحساب ذیل دارای عایدات دولتی شمرده است : کابل شانزده کرور دام، قندهار شش کرور دام، بلخ هشت کرور دام، بدخشان چهار کرور دام ( هر پنج دام مساوی ۲ آنه) .
بقول ابوالفضل هر صوبه به چند سر کار و شهر و قلعه و تهانه تقسیم شده، و صوبدار آمر ملکی و نظامی بوده، که تا دوازده کرور دام معاش داشته. در تحت امر صوبدار کومکی (آمر نظامی موقتی ) و تعینات ( آمر نظامی دایمی) و فوجدار ( معاون افسر بزرگ نظامی) تهانه دار و کوتوال یعنی قلعه دارد و مراکز مهم امنیت عامهٔ بلاد و راهها و قلاع نظامی مملکت را اداره میکردند، و گاهی یک صوبه بصورت تیول (اقطاع) هم به یکی از امراء و شهزاد گان داده شده و او را تیولدار گفتندی، در هر صوبه و شهر دیوان مامور محاسبه و امور مالی بوده و قاضی هم امور عدلیه و محاکم شرعی را اداره کرده، که برای قشون یک نفر قاضی عسکر ( عدالت اردو ) جداگانه وجود داشتی . بخشی مامور بود که تنخواه و لوازم لشکری را مهیا کرده، و واقعه نویس به امور استخبار و جاسوسی برداخته، که بنام هر کاره اشخاص جواسیس در هرجا داشتی. گاهی بنام ناظم و نظامت نیز اشخاص مهم دربار آل بابر دهلی بحیث روسای تنظیمیهٔ فوق العاده موقتا ببرخی از موارد مهمه رفته و تمام این کارکنان دولتی مراتب ذیل داشتند:
اول ده هزاری که ( ۷۰۰) اسپ و دوصد فیل و دوصد حیوان بابردار و ( ۳۲۰) عراده در تحت امرداشت و ماهوار تا (۶۰) هزار روبیه تنخواه گرفتی.
این مراتب از ده هزاری تا ده باشی به ( ۶۶) رتبه می رسید، و هر منصب پایین از پنج هزاری از حیث تنخواه سه مرتبه داشتند مثلا پنجهزاری اول پنجهزاری دوم و سوم .
از بقایای عمرانات دوره تیموریه دهلی در افغانستانست: طاق چهل زینه در کوه سربوزهٔ غرب قندهار که بقرار کتیبهٔ آن میرزا کامران و میرزا عسکری و میرزا هندال عمران آنرا در ( ۹۳۰ هجری ) آغاز و بسال ( ۹۵۳ هجری ) انجام داده اند، و بعداز آنها میر معصوم صاحب منصب اکبری کتیبه یی در سنه ۱۰۰۴ هجری در مدت چهار سال بذریعه سنگ تراشان ماهر بنام همایون و اکبر در آن کنده است، دیگر کتیبهٔ مزار سید حسین زنجیر با خواهرزادهٔ بابا حسن ابدال قندهاریست که همین میر معصوم در سال ( ۱۰۰۱ هجری ) کند و کدالک آبادانی و کتیبهٔ مزار سید عبدالجلیل بن سلطان خلیل بن سلطان محمد متوفی ( ۸۵۴ هجری ) مشهور به شاه مقصود در خاکریز ۴۰ میلی شمالی قندهار است که میر بزرگ ولد سید معصوم در (۱۰۵۵ هجری ) آباد کرده . دیگر کتیبهٔ مزار سید محمد المشهور به سید شیر قلندر ولد امیر انصاریست که به قول تاریخ معصومی در محرم ۹۳۳ هجری وفات یافته و میر معصوم مذکور در کوه سپیروان قندهار در سال ( ۱۰۰۵ هجری ) کتیبهٔ آنرا نوشته و عمارتی بران ساخته . دیگر چار باغ قندهار است که بقول ابوالفضل از عمرانات بابر بود .
اما در کابل باغ شهر آراء و چار باغ و باغ جلوخانه و اورته باغ و باغ صورت و باغ مهتاب و باغ آهو خانه بقول عبدالحمید از بقایای عمرانات بابری بودند، که جهانگیر در تزک خود نیز توصیف آنرا میکند . کذالک باغ پغمان ( ساخته میرزا الغ بیگ و بابر ) و تخت بابر که بامر خودش در ۹۱۴ ساخته شده و جهانگیر در ( ۱۰۱۶ هجری ) بطرف جنوب کابل تکمیل کرد . و هم چهارچته کابل ) بازار معروف ساختهٔ علیمردان خان ) مسجد شور بازار ( ساختهٔ اورنگزیب) باغ علیمردان و باغ صفا ( در بهسود جلال آباد اثر بابر ) باغ وفا که در ( ۹۱۴ هجری بابر ساخته ) قلعهٔ شهباز( بقول ابوالفضل ساخته) اکبر در ( ۹۹۸ هجری ) و باغ استالف و مسجد سنگ مرمر مزار بابر و باغ نمله (مشرقی کابل معمور ۱۰۵۶ ) از عمرات شاه جهان اند
حصار کابل که از سابق موجود بود بقول تزک جهانگیری از طرف میرزا کامران ترمیم و عمارات بالاحصار در سفر ( ۱۰۱۵ هجری ) بامر جهانگیر تعمیر شدند، اما حصار شهر قندهار که در سال ( ۱۱۵۱ هجری ) نادرشاه آنرا ویران ساخت از زمان قدیم موجود بود . که بقول عبدالحمید شاه جهان آنرا بمصرف هشت لک روپیه ترمیم کرد، قلعهٔ پروان شمالی کابل ( جبل السراج کنونی ) را هم همایون در ( ۹۵۵ هجری ) ساخت که مرکز لشکر او بود .
در عصر شاهان تیموریهٔ دهلی کابل و قندهار و بلخ و بدخشان دارالضرب نیز بوده، و بقول ابوالفضل در عصر اکبر کابل یکی از جمله همان چهار صوبه بوده، که طلای اکبر را دران سکه میزدند. در هر چهار صوبه مسکوکات نقرهٔ مس از طرف شاهان تیموری دهلی یا صفویان ضرب شدی، و در عصر جهانگیر مسکوک مسی در قندهار ضرب گردیده که شکل بروج شمسی تقویمی دارد، کذالک جهانگیر در سال ۱۴ جلوس روپیه نقره در قندهار ضرب کرده که بیت ( زجهانگیر اکبر شاه سکه قندهار شد دلخواه) دارد .
از مشاهیر علمی و ادبی عصر تیموریان دهلی در افغانستان اند : ابتری بدخشی ( شاعر ) ابراهیم بیثنی ( تکمیل کننده مغزن افغانی) ملک ابوالفتح سیستانی ( شاعر سردار ) آتشی قندهاری ( شاعر متوفی ۹۳۷ هجری ) شیخ احمد مجدد کابلی ( عارف سر هندی ۹۷۱ - ۱۰۳۴ ه ) ارزانی ( شاعر پښتو حدود ۹۵۰ هجری ) اشرف خان هجری ( شاعر پښتو پسر خوشحال خان ختک)، میر اعجاز هروی ( شاعر و نثار ) سلیم افغان لودی ( شاعر ) افضل خان ختک ( متوفی ۱۱۸۳ هجری مولف تاریخ مرصع پښتو ) ملا الف هوتک ناظم بحرالایمان پښتو ۱۰۱۹ هجری ) امام الدین متی زی( ۱۰۲۰-۱۰۶۸ ) مولف تاریخ افغان) امانی کابلی ( شاعر ) امانی افغان شاعر حدود ۱۰۷۷، امیر ( شاعر پښتو ۱۰۲۳ هجری ) انوری هروی ( شاعر ) بابای بلخی ( شاعر حدود ۹۵۰ هجری ) بابوجان ( شاعر پښتو حدود ۱۰۵۰ هجری ) خواجه باقی بالله کابلی ( عارف و مولف سلسلة الاحرار (۹۷۱- ۱۰۱۲ هجری ) شیخ با یزید افغان زاهد معروف عصر عالمگیر ) با یزید روشن (قاید و نویسنده پښتون ) بای خان ( شاعر پښتو حدود ۱۱۰۰ هجری) شیخ بستان بریخ (شاعر و عارف پښتون متوفی ۱۰۰۲ هجری ) بنایی کابلی ( شاعر عصر همایون) بوالعجب کابلی ( شاعر دوره اکبری ) جهانگیز هروی ( ناظم مظهرالاثار متوفی ۹۴۶ هجری ) غرنوی (شاعر متوفی ۹۷۳هجری در پشاور) نایب هروی(شاعر۱۰۸۰هجری) تاش محمد قندوزی ( مولف حجة الاورنگ شاهیه ۱۱۰۰ هجری ) ترابی بلخی ( شاعر پښتو خوشحال خان ختک ) سلطان قندهاری ( شاعر عصر اکبر ) ثابت بدخشی ( شاعر ) ثابت بریچ ( عارف پښتون ) ثانی خان هروی ( شاعر دوره اکبری ) جهانگیر هروی (ناظم مظهرالاثار متوفی ۹۴۶ هجری ) حبیبی کابلی ( ناظم یوسف و زلیخا ۱۰۹۰ هجری) قاضی نظام بدخشی ( قاضی خان دوره بابر ) حسام الدین بدخشی ( قاضی دورهٔ بابر و همایون ) حلیمه ( شاعرهٔ پښتو دختر خوشحال خان ختک ) ملک حمزه سیستانی (شاعر ۱۰۸۳ هجری ) حمید ماشوخیل مهمند ( شاعر پښتو ۱۱۰۰ هجری ) حمیدگل ( شاعر پښتو ) خانگل خلیل ( شاعر پښتو ) خانی کابلی ( شاعر ۹۸۵ هجری ) خرد بیگی کابلی ( شاعر متوفی ۹۷۵ هجری ) خواندمیر ( نویسنده حبیب السیر و خلاصة الاخبار و دستورالوزراء و غیره متوفی ۹۴۱ هجری ) خواجه زاده کابلی ( شاعر عصر اکبر ) خواجه حسن هروی ( شاعر متوفی ۹۷۹ هجری ) خواجه محمد بنکش ( شاعر عصر پښتو عصر عالمگیری) خوشحال خان ختک ( سردار جنگی و شاعر معروف پښتو ) داعی کشمی ( شاعر متوفی ۹۹۴ ) درویزه ننگرهار ی ( نویسنده پښتو و مبلغ معروف ) دولت لوانی ( شاعر پښتو حدود ۱۰۵۸هجری) رابعهٔ قندهاری ( شاعر عصر بابر ) دوست محمد کاکر ( شاعر و مولف غرغشت نامه پښتو( ۹۲۹ هجری ) دبیری کابلی ( شاعر عصر شاه جهان ) ربیع بلخی ( شاعر ۱۰۸۰ هجری ) رحمان بابا ( شاعر پښتو و عارف معروف پشاور ) رونقی بدخشی ( شاعر متوفی ۹۶۴ هجری ) زایر بدخشی ( شاعر متوفی ۱۰۶۷ هجری ) ساغری هروی ( شاعر حدود ۹۵۰ هجری ) سروری کابلی ( شاعر عصر عالمگیر) زرغونه قندهاری ( شاعره پښتو که بوستان سعدی را در( ۹۰۳ هجری به پښتو نظم کرد ) سکندر خان ( شاعر پښتو پسر خوشحال ختک) سلطان قندهاری ( شاعر عصر اکبر ) سلطان علی اوبهی هروی ( شاعر حدود ۹۵۰ هجری ) سلطان محمد خندان ( خطاط و شاعر کابل حدود ۱۱۰۰ هجری ) سوسنی کابلی ( شاعر و امیر عصر جهانگیر ) سید احمد ختک ( از مولفین عصر اکبری ) سیف خان خوستی قطغنی ( افسر عهد شاه جهان مولف راگ پن در موسیقی متوفی ۱۰۹۵ هجری ) ملاشاه بدخشی ( نویسنده تفسیر و شاعر متوفی ۱۰۷۰ هجری ) شجاع سیستانی ( شاعر ) شوخی هروی ( شاعر ) شیدای بلخی ( از علمای حضور بابر ) امیر شیر علی خان لودی مولف تذکره مرآة الخیال ۱۱۰۲هجری) شیر محمد هوتک قندهاری ( ۱۰۹۲- ۱۱۷۵ هجری ) ناظم اسرارالعارفین در پښتو ) شیر محمد ننگرهار ی ( شاعر پښتو ۱۱۰۰ هجری ) صادق قندهاری ( شاعر عصر همایون ) صبوحی بدخشی ( شاعر متوفی ۹۷۳ هجری ) صبوحی کابلی ( شاعر دربار اکبر ) صدر خان ختک ( شاعر پښتو پسر خوشحال خان ختک ) حاجی عارف قندهاری ( مورخ و شاعر دربار بیرم خان و نویسندهٔ مطلع و مقطع در تاریخ ۹۶۸ هجری ) عارف کابلی (شاعر ۱۰۰۰ هجری ) ملاءعالم گلبهاری ( شاعر عصر اکبر ناظم صلصلةالجرس و نویسنده دلالة العقل و بحرالوجود و عوالم الاثار و فواتح الولایه متوفی ( ۹۹۲ هجری ) عباس سروانی ( مولف تاریخ شیر شاهی) عبدالسلام پشاوری ( نواسهٔ درویزه و نویسنده پښتو ) عبدالرحمن بختیار ( عارف حدود ۹۰۰ هجری) عبدالعزیز هروی (عالم عصربابر) عبدالرحمن رمزی بدخشی ( مولف ردالشیعه و اثبات نبوت) میرعبدالله ولد میر نعمان از مشایخ نقشبندیه و شاعر، عبدالعلی تالقانی ( نویسنده انشاء ۱۰۶۰ هجری ) عبدالله نیازی ( عارف دوره اکبری متوفی ۱۰۰۰ هجری ) شاگرد شیخ سلیم چشتی و سید محمد جونپوری) عبدالله ( شاعر پښتو در حدود ۱۰۰۰ هجری )
عبدالرحمن مانکراوی ضلع هزاره ( مولف حسینه در عصر اکبری ) عبدالرحیم مانکراوی ( مولف ردالبدع در عصر اکبر ) عبدالوهاب مانکراوی ( ناظم کنزالدقایق در عصر اکبری ) عبدالرسول ابن سید علی ( مولف مجمع اللغات والاسماء در ۱۱۱۸ هجری ) عبدالقادر ختک ( شاعر پښتو پسر خوشحال خان ) عبدالصمد بدخشی ( شاعر حدود ۹۵۰ هجری ) عبدالرحیم هوتک قندهاری ( شاعر پښتو ) عبدالرشید ولد سلطان حسین ناظم رشیدالبیان در (حدود ۱۱۰۰ هجری) عبدالرزاق کابلی ( عالم عصر شاه جهان که بر شرح تجرید و محاکمات حواشی نوشته ) عزت هروی ( شاعر و افسر لشکری دربار عالمگیر متوفی ۱۰۸۰ هجری ) عشقی کابلی ( میر بخشی و شاعرعصر اکبری متوفی۹۹۰ هجری) علیخان ( شاعر پښتو) سید علی قندوزی ولد سید قنبر مشهور به پیر بابا ( عارف معروف) عمر خویشکی ( از علمای عصر اکبری و پیروان روشانی ) عیسی پشاوری شاگرد اخوند پنجو ( نویسندهٔ کتاب در فضیلت اهل بیت ) عیسی مشوانی ( شاعر پښتو ۹۰۰ هجری ) عیسی آخوند زاده کاکر ( شاعر پښتو حدود ۱۰۵۰ هجری ) میر کلان غزنوی ( امیر و شاعر عصر اکبری ) غلام محمد ولد شیرخان کی گیانی ناظم معراج نامه و سیف الملوک په پښتو ۱۱۱۵ هجری غیوری کابلی ( شاعر و ملازم شهزاده محمد حکیم ) فخری هروی شاعر و مولف عصر همایون ) فصیح هروی ( شاعر) فصحیه پشاوری ناظم فصیح هروی ( شاعر ) فیاض پشاوری ناظم فصیح هروی ( شاعر ) فیاض پشاوری ( ناظم قصه بهرام و گل اندام در پښتو ) فیاض هروی ( شاعر ۱۱۰۰ هجری ) فیروزه کابلی ( شاعر از رجال دربار همایون) قاسم قندهاری ( از علمای عصر اکبر ) شیخ قاسم سلیمانی پشاوری (عارف و نویسنده تذکرهٔ الاولیاء افغان در عصر اکبر ) قاسم کاهی کابلی ( شاعر دربار اکبر ) قاسم شنواری ( نویسنده فواید شریعت در پښتو در ۹۶۷ هجری ) قلندر ( شاعر پښتو ) کاظم خان شیدا ( شاعر پښتو از خاندان خوشحال خان ختک) کاشفی بدخشی (شاعر ۱۰۴۲ هجری ) میرزا کامل ولد احمد بخشی ( نویسنده بحرالزمان متوفی ۱۱۳۱ هجری ) گدایی کابلی ( شاعر عصر همایون ) لایق بلخی ( شاعر دربار امام قلی خان پادشاه توران ( لعل بدخشی ولد شاه قلی ( شاعر و ملازم دربار اکبر ) شیخ متی کاسی (عارف عصر اکبر متوفی ۱۰۱۰ هجری ) میر محمد زاهد هروی پسر قاضی اسلم ( عالم ووقایع نویس شاه جهان ۱۰۴۶ هجری نویسنده حاشیه شرح مواقف و حاشیه شرح تهذیب علامه دوانی و حاشیه تصور و تصدیق قطب الدین رازی و حاشیه شرح الهیا گل و زاوید ثلاثه) قاضی محمد اسلم هروی ( قاصی کابل و هند در عصر جهانگیر و امام شاه جهان متوفی ۱۰۶۱ هجری در لاهور ) شیخ محمد امین بدخشی ( عارف و نویسنده قطرات و رساله ضروریه متوفی در کشمیر ۱۰۹۸ هجری ) محمد یوسف کابلی پسر شاه بیکخان ( شاعر مقتول ۹۸۰ هجری ) شیخ محمد صالح الکوزایی قندهاری ( شاعر پښتو و عالم حدود ۱۰۱۴ هجری ) محمد صالح فارغی (شاعر عصر همایون ) محمد تقی تالقانی غافل ( شاعر متوفی ۱۰۵۰ هجری ) ملا محمد هروی ( عالم عصر اکبر ۹۸۲ هجری ) محمد هاشم قندهاری ( شاعر دربار بیرم خان ) محمد فاضل بدخشی ( عالم و قاضی عدالت اردو در عصر جهانگیر ) محمد امین فوشنجی ولد قنبرعلی ( شاعر و امیر دربار شیبایی) محمد ظاهر انصاری هروی ( شاعر حدود ۱۰۰۰ هجری ) محمد بن ابراهیم ( مورخ عصر سلطان ابراهیم لودی نویسنده تاریخ ابراهیم شاهی ) علی محمد مخلص روشانی ( شاعر پښتو ۹۵۰ هجری ) ملا مست زمند (نویسنده سلوک الغزات پښتو حدود ۱۰۵۰ هجری ) مستفید جگدلکی ( شاعر دربار عبدالعزیز خان شاه بخارا در حدود ۱۰۰۰ هجری ) مسعود بن عبدالله پشاوری ( شاعر پښتو ناظم قصه آدم خان و درخانی در حدود ۱۰۰۰ هجری ) مصطفی خان بدخشی ( عالم و امیر دربار عالمگیر و نویسنده امارات الکلم در استخراج آیات قرآن) مصطفی بن نور محمد بن عبدالکریم بن درویزه نویسنده پښتو در حدود ۱۱۱۲ هجری ) مظفرالدین بدخشی ( شاعر حدود ۹۸۷ هجری ) میر معصوم نامی بن سید صفایی از نسل بابا حسن ابدال مدفون قندهار ( مولف تاریخ معصومی و طب نامی و شاعر و افسر نظامی دوره اکبر ناظم معدن الافکار و حسن و ناز و اکبر نامه و پری صورت ) مغزی هروی ( شاعر عصر میرزا کامران متوفی ۹۸۲ هجری ) معجز کابلی ( شاعر عصر عالمگیر ) مفید بلخی ( شاعر دربار عبدالعزیز خان بخارا در حدود ۱۰۵۰ هجری ) مقصود هروی خطاط دربار همایون) تاج محمد ممنون ( شاعر متوفی ۱۱۵۰ هجری ) قاسم موجی بدخشی ( امیر و شاعر دربار همایون ناظم یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون متوفی ۹۷۹ هجری) مهری هروی ( شاعره دربار ملکه نور جهان ) میر کلان هروی ( عالم معروف و معلم جهانگیر متوفی ۹۸۳ هجری ) میرک بلخی متخلص به فکری ( عالم و شاعر متوفی در اصفهان ۱۰۶۱ ) میرک هروی عالم و معلم داراشکوه و صدر کل عهد عالمگیر متوفی ۱۰۷۱ هجری ) میر دوست کابلی ( خطاط عهد اکبری ) میرزا خان انصاری روشانی( شاعر پښتو ) میر الهی بدخشی ( شاعر و قاضی کولاب حدود ۹۵۰ هجری ) میرعلی هروی خطاط معروف (متوفی ۹۶۶ هجری ) میرزا قلی میلی هروی ( شاعر متوفی ۹۸۳ هجری ) ناظم هروی ( شاعر حدود ۱۰۷۰ هجری ) میر نصیر الدین هروی ( از علمای دربار عالمگیر ) قاضی نظام غازی خان بدخشی ( عالم و امیر دربار شهزاده محمد حکیم و اکبر مولف رساله اثبات کلام و بیان ایمان تحقیق و تصدیق و حاشیه بر شرح عقاید و رسایل تصوف متوفی ۹۲۲ هجری ) خواجه نظام الدین احمد هروی پسر محمد مقیم مورخ دربار اکبر مولف طبقات اکبری ( متوفی ۱۰۰۳ هجری) نظمی بلخی ( شاعر حدود ۱۱۰۰ هجری ) نعمت الله هروی پسر خواجه حبیب الله ( مولف مخزن افغانی در ۱۰۱۸ هجری ) نعمت الله ولد رکن الدین تیراهی ( مولف رساله ذکر و فکر رسایل تصوف در حدود ۱۰۰۰ هجری نیکبخته دختر شیخ الله داد مموزی شمال پشاور ( مادر شیخ قاسم سلیمانی و مولفهٔ ارشاد الفقراء بسال ۹۶۹ هجری ) واصب قندهاری ( شاعر متوفی در اصفهان ۱۰۵۰ هجری ) واصل ( شاعر پښتو در حدود ۹۰۰ هجری ) واصل کابلی ( شاعر متوفی ۹۶۸ هجری ) واقعی هروی ( شاعر ملازم اکبر ) والای قطغنی ( شاعر و صوبدار کشمیر در عهد شاه جهان متوفی ۱۰۷۴ هجری ) و داعی هروی ( شاعر عهد اکبر) وفای هروی ( شاعرمتوفی در اصفهان ۱۰۵۰ ) و قوفی هروی ( عالم و شاعر عهد اکبری ) ویسی هروی ( شاعر و خطاط حدود ۹۸۳ هجری ) هدایت بدخشی ( ناظم خسرو و شیرین متوفی ۱۰۵۰ هجری ) همت خان ( از شعراء و امرای دربار شاه جهان متوفی ۱۰۹۲ هجری ) همت سیستانی ولد ملک حمزه ( شاعر عصر شاه جهان) یاری هروی ( شاعر حدود ۹۵۰ هجری) یحیایی سبز واری ( شاعر متوفی ۱۰۳۵ هجری ) یکتای بلخی ( شاعر دربار امام قلی خان بخارا ) یگانه بلخی ( شاعر دربار امام قلی خان بخارا ) یونس خیبری ( شاعر پښتو ) .
در عصر بابریان هندوستان در تحت یک اداره سیاسی آمده بود در همین اوقات در ایران شهنشاهی صفوی با وج کمال رسیده وهم در اورکیه و ممالک عربی تا اقاصی افریقا خلافت آل عثمان عروج کرد، ودر ماوراء النهر هم دودمان شیبائی ( ۹۰۶ – ۱۰۰۷ هجری ) اقتدار یافتند، که این چهار شاهنشاهی اسلامی از مجاری کنگا تا سواحل ایتالیا در اروپا و سواحل جبل الطارق و طنجه بر ممالک فسیحه آسیا و افریقا و اروپا حکم میراندند و روابط سیاسی و تجارتی ممالک انگلستان و روسیه و هالند و پرتگال و هسپانیا نیز با هند و ایران و عثمانیه قایم شده بود، بنابران تجارت هند با ماوراءالنهر و ایران از راه های پشاور و کابل و بخارا با قندهار و هرات و بخارا و مشهد ترقی کرد، و از افزونی عایدات دولت در عصر شاه جهان بخزانه دولتی از صوبهای کابل و قندهار و بلخ و بدخشان نیز ثابت میگردد که در سهول تجارت و زراعت و صنعت وسعت یافته بود، زیر امپراطوری های بزرگ هند و ایران و عثمانی بانکشاف صنایع و تجارت و علوم خدمتهای شایانی کرده اند، همواره صنعت کاران ماوراءالنهر و ایران و خراسان به هند و از آنجا به ممالک مذکور می آمدند، علماء و دانشمندان از مملکتی به دیگر مملکت میرفتند، تجار نیز امتعه نفیس عثمانی و ایران و ماوراء النهر را از راه خراسان به هند نقل میکردند و امتعه و عقاقیر و ادویه هندی را به خراسان و ماوراء النهر و ایران و عثمانی میبردند، ازینرو قوافل ثروتمند تجارتی همواره از کابل و قندهار و هرات می گذشتند، و مراکز تجارتی راه، امرتسر و پشاور و ملتان و شکارپور و کابل و قندهار و هرات و بخارا و خجند و مشهد بودند .
آل بابر در افغانستان:
۱ - بابر ۹۱۰- ۹۳۷ هجری
۲ - همایون بن بابر ۹۳۷- ۹۶۳ هجری
۳ - کامران بن بابر حدود ۹۶۰ هجری
۴ - جلال الدین محمد اکبر بن همایون ۹۶۳-۱۰۱۴ هجری
۵ - محمد حکیم بن همایون حدود ۹۹۰ هجری
۶ - جهانگیر بن اکبر ۱۰۱۴ - ۱۰۳۷ هجری
۷ - شاه جهان بن جهانگیر ۱۰۳۷ - ۱۰۷۶ هجری
۸ - اورنگ زیب عالمگیر بن شاه جهان ۱۰۶۸- ۱۱۱۸ هجری
۹ - معظم شاه بن عالمگیر حدود ۱۱۱۸- ۱۱۲۴ هجری
( رجوع به شجره نمبر ۷۳ )