شمس

از کتاب: یادی از رفته گان

داملا شمس الدین «شمس» ولد داملا شاه جهان , در اواخر قرن سیزدم هم هجری قمری در نهرین ولایت قطغن تولد یافت و تحصیلات کتب متداولۀ عربی ار در محیط قطغن و بدخشان و کابل بپایان رسانیده در شاعری دست قوی داشت و از اقران ممتاز گردیده و بدر بار سلطان مراد بیگ اتالیق قطغن اختصاص یافته بود در زمان شورش اسحق خان سلطان مراد بیگ نیز از طرفداران او بود بعد از آنکه اعلیحضرت عبدالرحمن خان در سنۀ ۱۳۰۵ ه ق غالب شد و اسحق خان از بلخ بسمرقند قرار کرد داملا شمس الدین نیز با سلطان مراد خان از آب آمو عبور کرد و بختلان سکونت گزید . درختلات واقعه را برشتۀ نظم آورد:

رقم سنج کلک بدایع نشان 

چنین میکند شرح این داستان

که میز نکو نام سلطان مراد

به اندیشۀ کار خود بود شاد

که ناگه یکی قاصد آمد دوان

ز نزد سر افراز اسحق خان

و در ختلان نیز بتحصیل علوم پرداخت و بادبیان توجه کرد در نتیجه یک عالم متبحر و ادیب کامل شناخته شده و بعد از ۱۵ سال در ۱۳۲۰ ه ق (بروزگار اعلی حضرت سراج الملت و الدین ) بوطن خود مراجعت نمود.

برخی از اشعار شمس :

غزل:

بسکه دل در آتش شوقت کباب افتاد است 

سینه ام از درد و غم اضطراب افتاده است

هر کجا رفتم که تا یابم سراغ عافیت

مدعا پامال جمعیت بخواب افتاده است

حالتی دارم که چون شمع از سر انجامم مپرس

دیده پر نم سینه پر غم دل کباب افتاده است

گفته ام رمزی برایت اندک از دیوان غم

مصرعی از گوشۀ جزو کتاب افتاده است

گر ترا پرسد کسی از حال (شمس الدین ) بگو

در کنار آر زوی اندر راب افتاده است