138

مناسبات سلطان محمود با آل زیار و آل بویه

از کتاب: سلطنت غزنویان ، فصل دوم

هنگامی که فرزندان سامان خداة بلخی در بخارا از پا افتاده و پرچم عظمت و استقلال خراسان (افغانستان) را سلطان محمود زابلی از غزنه بلند کرد. وصیت جلالش از خوارزم تا کرانه های گنگ رسید حالت عراق سخت دچار بحران بود. در ری و اصفهان آل زیار و در قسمت های جنوبی تر در فارس آل بویه سلطنت داشتند و این دو خاندان با داشتن دو حوضه کوچک مشغول حکمرانی و جنگ و جدال در میان خود بودند. سلطان محمود که هندوستان را از انطرف کشوده و مأمونیان را در خوارزم از پا در آورده و برخانان ترکستان چیره شده بود در صدد آن بود که دولت خود را در ری و اصفهان و گیلان و طبرستان توسعه ده و دیگر بقول فرخی اگر حری بجا نیار دو حرمت نگه ندارد حتی سراپرده به بغداد کشد. خاصه که در ری قرمطیان نفوذ یافته بودند و آنها در نگاه سلطان سخت منفور بودند و فتح ری یکی از آرزو های دولت غزنه بود حتی شعرا نیز به سلطان پیشنهاد میکردند که هر چه زود تر بدان امر اقدام نماید سخن سرای افغانستان فرخی می گفت :

ری را بهانه نیست بیاید گرفت ری

وقت است اگر بجنگ سوی ری کشد عنان

این جاهمی یگان و دو گان قرمطی کشد

زینان بری هزار بیاید بیک زمان

غزویست این بزرگتر از غزو سومنات

روزی مگر بسر برد آن غز و ناگهان

بستاند آن دیار و به بخشد به بنده

بخشید نست عادت و خوی خدایگان

و چون ری کشوده شد فرخی قصیدة فتح انشاد کرد و سلطان را تهنیت گفت و گفت: تو از آن سرزمین مردمی را بدست آوردی که همه لاف میزدند ومی گفتند جهان مال ماست و همه مردم را فرمان بر و محکوم خود می پنداشتند و بیهوده مغرور بودند .

ملک رى از قرمطیان بستدی

 میل تو اکنون بصفا ومناست 

آنچه بری کردی هرگز که کرد

 یا به تمنا که توانست خواست

 لا ف زنانی را کردی بدست 

کایشان گفته جهان ز آن ماست 

شیر ندارد دل و با زوی ما 

کوشش ها بر دل و بازو گواست 

از بن دندان بکند هر که هست 

آنچه به ان اندرما را رضاست 

این همه گفتند و لیکن کنون

 گفته و نا گفته ایشان هباست 

حاجب تو چون بدر ری رسید 

هیچ کس از جای نیارست خاست 

دار فرو بردی باری دویست

گفتی کاین در خور خوی شماست