32

در بیان آمدن صاحبان انگریز

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان آمدن صاحبان انگریز بهادر در ملک سندهـ 

وراه گرفتن از دریا و پیمایش نمودن آب دریا، و انداختن طریق سلوک و غیره وقوعات

ملاح زورق نشین سخن وری اعنی خامه نکته پروری بدستیاری بادبان بیان کشتی این مدعا را از بحر مداد چنین بساحل مراد میرساند: در اوقات سعادت آیات، که امیران سندهـ هر یک عالیجاهان میر صاحبان میر کرم علی خان و میر مراد علی خان ناظمان حیدر آباد، و میر صاحب میر سهراب خان (۱) ران هر یک نواب ولی محمد خان لغاری و سید [میان] گوله شاه و غیره امراء عالیمقام، زورق نشین دریای حیات بودند. صاحبان انگلیسه بهادر بجهت بنای اساس دوستی، که – اصلها ثابت و فرعها فی السماء-(۲) دارد و انداختن چهاونی در ملک سندهـ بسیار سعی و تدبیرات افلاطونی بکار بردند. لیکن امیران موصوف، که از پیچ و تاب امواج دریای نشیب و فراز روزگار ماهر، و از گرداب بحر حوادث وقوعات ملک داری، از هر قسم و رسم باخبر بودند، از روی دور اندیشی و عاقبت بینی، هر گز صاحبان انگریز بهادر را در ملک 

------------------------------------------------- 

(۱)ج:میر سهراب خان والی خیر پور.

(۲)قرآن، ابراهم ۲۴ ج ۱۳.

سندهـ نمی گذاشتند، که بمام خود، گامزن مدعا شوند. اگر صاحبان انگریز بهادر، اندک سلسلۀ مدعای خود را در شورش می آوردند، هماندم انواع انواعتدبیرات صایبه پیش گرفته، کمک عساکر از سرداران خراسات می طلبانیدند و چندین حکمت عملها بکار برده، هر وقت به مهام ملک داری خود میرسیدند. و صاحبان انگریز هم از بس معایۀ تیقظ(۱) و هوشیاری میر صاحبان صومار آروزی خود را پیچیده در بغل میداشتند و حرف از مدعای خود نمیخواندند و جرات آمدن در ملک سند نمی کردند، چرا که همه بندرهای کراچی و غیره بدست امیران سند بودند و راه تحرک نمی یافتند، و جرعه نوش بادۀ انتظار می بودند ووقت می طلبیدند.

تا انکه بعد از مدتی از قضای کردگارف امیران ممدوح ایام عمر مستعار خود رابانتها رسانیدند، و کوس ارتحال ازین سپنجی سرای در نوای آورده، لوای ممات در میدان آخرت بر افراشتند. بعده زمام ریاست ملک سند بدست اختیار عالیجاهان امیران هر یک میر نور محمد خان و میر نصیر الدین خان خلفان مرحوم میر مراد علی خان والیان حیدر آباد و عالیجاهان امیران میر رستم خان و میر مبارک خان و میر علی مراد خان خلفان میر سهراب خان، والیان خیر پور صورت قرار گرفت.

از آنجا که هر کمالی را زوالی، و هر بهاری را خزانی 

----------------------------------------------------------------------------- 

(۱)تیقظ=بیداری.

در پی است بموجب شعبده بازی فلک پر نیرنگ، مابین امیران حیدر آباد و خیر پور بر دستار بندی دستار ریاست گرد نفاق بر دامن اتفاق  نشسته، روز بروز از وزیدن باد مخالف آتش کینه و فساد شلعه ور گردیده و بهیچ زلال نصایح و مواعظ خاموش نشده، رفته رفته دستار نفاق را بر سر اتفاق محکم بستند.

در این اثنا صاحبان انگریز وقت را فرصت یافته، در صورت دوستی رخ نهاد ملک سندهآ شدند. بعضی بطریق رسالت، و بعضی برای پیمایش دریا آمدند. اولا از قانون فرهنگ دانش، نسخۀ اخلاص و اختصاص منتخب نموده، بعالیجاه میر نور محمد خان، که صاحب دستار وولی عهد مرحوم میر مراد علی خان بود، طریقۀ سلوک و اتحاد و رویۀ محبت و داد در پیش گرفته و اورا بالکل فریفتۀ شیرین زبانی نموده.

اوا باین مضمون عهد نامه نوشتند: که ملک های محروسۀ امیران سند از ابنداء کراچی لغایت قلعۀ سبزل و دیگر قلعه جات ریگستان بدستور همه در تصرف امیران سندهـ خواهد ماند. سرکار انگلیسه بهادر در آن هیچیک مداخلت(۱) نخواهد کرد، مگر چهاونی سر کار واقع کوتله بر لب دریا انداخته خواهد شد، و مبلغ سه لک روپیه عوض خرچ چهاونی، سال بسال از امیران سندهـ بازیافت در سر کار 

------------------------------------------------------------------ 

(۱)ج:دخل 

انگلیسه بهادر خواهد شد. و اگر کدام غنیم اطرافی از خراسان و غیره بر ملک سند آمده، اهالیان دولت انگلیسه بهادر در دفاع آنها خواهد پرداخت."

هر گاه باین قسم عهد نامه از سر کار انگریز بهادر بامیران عنایت گردیده، نهایت خوشوقت شدند.  آن را تعویذ حرز جان خود ساخته، رخان و شادان شده بر شعور کاردانی خود تحسین می نمودند، که از یاری بخت بلند و طالع ارجمند، این چنین عهد نامه از سرکار انگریز بهادر بدست مراد مایان افتاد. و از ان غافل که فلک نیرنگ در پس پرده چه لعبت بازی است.

بعد از چند روز بازصاحبان انگریز دوازده قلم دیگر پیش نمودند. چون قلم مذکور امیران مجوز نمودند، باز بیست و چهار قلم جاری کردند. تا رفته رفته یک جلد کتاب از اقلام مطالب مرجوعه سرکار انگریز بهادر درست گردیده، اگر مفصل بیان نموده شود، دفرتی خواهد شد (۱). امیران سندهـ طوعا و کرها باقبال اقلام مذکور پرداختند.

هر گاه صاحبان انگریز بهادر شاهد مطالبات مرجوعه را هم آغوش مدعای خود نمودند، و عهد انجام و اساس دوستی را بامیران سندهـ مستحکم و مربوط نمودند بعده در صورت دوستی بجهت عزم سفر خراسان راه تردد از دریا از امیران خواستند. امیران ممدوح بمقتضا " خود کرده زا علاج نیست" لاچار چشم

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)معاهداتیکه میران سندهـ با انگلیس نمودند، به تفصیل در تعلیق(۵۶) موجود است.

از اخلاص دیرینۀ والیان خراسان پوشیده، بلکه بار عداوت آنها بر دوش خودها برداشته، راه عبور از دریا و خشکی از ملکهای خود بصاحبان انگریز بهادر دادند.

چون این خبر عزیمت صاحبان انگریز که امیران سندهـ راه دادند، بسمع والیان خراسان رسیده از امیران سندهـ نهایت ناخوش شدند. بلکه امیر دوست محمد خان مراسلۀ موسومۀ امیران سندهـ باین مضمون نوشته فرستاد که :" آن عالیجاهان همیشه از اخلاص کیشان و خیر اندیشان دولت سلطنت خراسان متصور و همیشه مال گذار بودند. مدتی است که از ممر بی انتظامی مجموعۀ سلطنت مالیه گذاری بجای خود مانده. علاوه ملکهای پادشاهی بمقتضای – الملک لمن غلب-(۱) در تصرف خود آورده اند، و از بی اتفاقی اتفاق عزیمت آنطرف نمی افتد. از ینجهت آن عالیجاهان پای خود را در دایرۀ متمردی (۲) گذاشته، سر اخلاص را پیچیده اند، وصاحبان انگریز را از ملک خود راه داده اند. اگر آن عالیجاهان در این امر بالکل متعذر میباشند، پس اعانت خزانه بکنند، بعده من دانم و انگریزان! و الا این معنی از قوه بفعل نیاید (۳) پس یقین دانند که : دین نصرانیان اختیار خواهند نمود از آنجا که : [بیت ]

------------------------------------------------------- 

(۱)ضرب المثل است بمعنی " شاهی ازان غالب است"

(۲)الف: براه متمردی

(۳)الف: نمی آید

خلاف پیمبر کسی ره گزید

که هر گز بمنزل نخواهد رسید

این شرط مسلمانی و اخلاص قدیم نیست هر گه (۱) میکند بخود میکند، مایان گرگ باران دیده میباشیم . 

بیت :

هر چه آید بر سر فرزند آدم بگذرد 

[مرد را باید که از مردانگی خود نگذرد]

از آمدن انگریزان هیچ پروا نداریم .[بیت]

آن دولتی که می طلبیدیم از خدای 

پرسید (۲) راه خانه ام و بر در آمده

این سعادت جهاد را از خدای عزوجل میخواستم، الحمدلله که این صید بپای خود، بخانۀ صیاد می آید. خواهند دید و خواهند شنید، چگونه نخچیر سر پنجۀ شکار شاهین جلادت غازیان خراسان میشوند؟ وای بر حال آن عالیجا هان است! – من اعان ظالما فقد سلطه الله علیه – (۳) دلیلی است ظاهر. پس (۴) نتیجۀ این امر خواهند دید".

-------------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الفک هر که .

(۲)الف: پرسید خانه و خود بر درم آمد[؟]

(۳)این حدیث ضعیف است که ابن عساکر از ابن مسعود روایت کرده [-جامع الصغیر ۱۶۵-۲] معنی آن = کسیکه ستمگری را کمک نماید خدا بر وی گماردش.

(۴)الف: پیش پس.

از آنجا که باوجود این همه نوشتۀ امیر بی نظیر سردار دوست محمد خان، امیران سندهـ هیچ پی بی نکتۀ حقیقت نبرده، نوشته امیر بی نظیر را در سماعت نیاوردند. علاوه رباعیات استهزا آمیز نسبت سردار موصوف میخواندند. و با صاحبان انگریز در مقام اخلاص ثابت قدم شدند. چنانچه روز بروز سامان صاحبان انگریز از بندر (۱) فیروز پور، از راه دریا بسواری جهاز دودی و کشتی متواتر می آمد، و در قلعۀ بهکر جمع میگردید.

و در مقام چهری(۲) چهاونی را بنا کردند. بعدۀ در شکارپور چهاونی را قرار دادند، و دریافت ملک سندهـ بخوبی می نمودند و از زبان سندهی و بلوچی و افغانی کتاب هائی درست ساختند. و از غفلت امیران سندهـ خوب واقف شدند،که شب و روز به مطالعه ورق الخیال، و جویای چشمۀ آب حیوان، و از ملک داری بیخبر!

[بیت]

هر که در دام زن نیفتاد است 

عقل شاگرد او چو استاد است (۳)

---------------------------------------------------- 

(۱)کذا در ک. الف. از بندر بمبئی و فیروز پور و از راه دریا بسواری. ج: از بندر کراچی و ممبئی و فیروز پور. ب: از راه دریای ستلج از بندر فیروز پور بسواری.

(۲) کذا در ک، ج. در الف بک چهپری.

(۳) بعد ازین در سنخه ک : بیت دیگری بود، که خوانده نتوانسته چنین نوشته شده که معنی ندارد:

و انکه بر اوس پنجره کرد درس

عقل او تیره شد چو در ک اوس [؟]

صاحبان انگریز، هر گاه بیخبری و بیهوشی امیران سندهـ دیدند خاطر جمع شدند.گ..... ملخ چه خفته و چه بیدار " تصور نموده، چند روز بسبب عهد و پیمان پای در دامن سکوت کشیدند. هر گاه از قضای آفرندۀ مهر و ماه نور آفتاب حیات میر نور محمد خان والی حیدر آباد، در مغرب ممات فرو رفته، بعده هوس صاحبان انگریز به گرفتن ملک سند زیاد شده.

قطع نظر از امیران دیگر، فقط چشم احتیاط (۱) و لحاظ، از میر صاحب میر علی مراد خان صاحب میزدند(۲). اورا هم سبز باغها نشان داده، در دام محبت خود آوردند. هر چند میر صاحب ممدوح بامیران برادران خود بسیار نصایح و مواعظ عاقلانه در خصوص پیوند رستۀ اتحاد و انقیاد با صاحبان انگریز نموده لیکن به مقتضای – اذا جا القضا عمی البصر-(۳) در دل امیران موثر  نیفتاد، بلکه نصایح میر صاحب ممدوح را قبایح و عداوت میدانستندف و بر توسن سرکش نفاق سوار گردیده، تیز رو میدان عناد بودند. از آنجا که کاشفان صدق و صفا را تا شکر (۴) دوستی و محبت تمام نشود، هر گز لب بحنظل خصومت و عداوت نیالاید، و تا تواند که ازنشآ کیفیت می فرح افزای دوستی و اتحاد تر دماغ گردد، خود را بدرد سر خمار نفاق و عناد گرفتار نسازد. هر که را زاد این مدعای توشۀ راه 

--------------------------------------------------- 

(۱)الف:چشم حیا و لحاظ

(۲)الف: میکردند.

(۳)چون قضا آید چشم کور شود

(۴) ک: لشکر[؟]

سفر محبت طلبی باشد، البته حسب المرام طی مراحل اقلیم سعادت نموده، صحیح و سالم بمنزل مراد جاودانی برسد: 

[بیت]

تواند طی کند مردانه راه ملک و دولت را

کسی کز راه و رسم دوستداری (۱) با خبر باشد

و ذلتهای عالم، در سر راه نفاق و عناد مهیا و آماده است.

---------------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: دوستی [؟]