گذر مرادخانی

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

مقصد از مرادخان، سردار مرادخان قلندر زائی فوفلزائی است که در زمان سلطنت اعلیحضرت احمد شاه و تیمور شاه درانی اول در قندهار و بعد در کابل می زیست قراریکه ښاغلی عزیز الدین فوفلزائی در کتاب تیمورشاه درانی خویش مینویسد این سردار مراد خان در ۱۱۸۰ از طرف اعلیحضرت احمدشاه بحیث مختار کل یعنی امر و متصدی تعمیر شهر احمدشاهی قندهار مقرر گردید و شهر موصوف تحت نظارت او آباد شد ارتباط گذر مراد خانی کابل به سردار مرادخان مذکور توجیه دیگر ندارد جز اینکه مانند سائر شخصیت های برجسته و معروف عصر تیمور شاهی شاه برای وی هم پارچه زمینی داد که موقعیت آنرا محل گذر مراد خانی حالیه نشان میدهد و سردار مرادخان در آنجا به ساختن خانه و باغ و رهایشگاهی پرداخته و بعد اولاد و بستگان او در آن گرد نواحی به ساختن منازل اقدام کرده اند و به همان روشی که در مورد گذر های دیوان بیگی، سردار جهان خان، قاضی فیض الله شرح دادیم گذر مرادخانی هم بمیان آمد. گذر مرادخانی در سالهای سلطنت تیمور شاه که تازه بنا یافته بود جای خوش آب و هوا و مصفا بود و نسبت به سائر محله هائی که پیشتر ذکر کردیم از نفس بالاحصار دور تر واقع شده بود. ناگفته نماند که مرادخان فوفلزائی در حدود سه صد خانواده از قوم کرمانی و قزلباش در اختیار خود داشت و در حیات خود ایشان را در بیرامون مسکن خویش زمین داد و حجت اخذ کرد تا درثانی قیمت آنرا بگیرد ولی حین وفات از گرفتن قیمتهای زمین هم صرف نظر نمود. خانواده های مذکور به دور منزل مراد خان خانه و مسکن ساختند و بدین ترتیب محله مذکور به مرادخانی معروف شد. سردار عباس خان در اثر قلمی خود در این مورد چنین می نویسد:

"مراد خان فوفلزائی آدم معتبر و سردار بود و نزد سرکار عزت داشت توم"

"کرمانی و دیگر اقوام قزلباشیه قریب سه صد سوار تعلق به مرادخان گرفت. چونکه"

"همین سه صد سوار معه عیال بودند جای سکونت نداشتند همین زمین الحال"

"مشهور به مرادخانی و آبادی خانه های مسکونه قوم مرادخانی بر آن میباشد مراد خان"

"بهر یک خوانین و سوار ماتحت خود و جه بسیار داد و از آنها حجت یعنی تکت"

گرفت همین زمین را خرید نمود آبادی خانه های مسکونه و اسباب خانه و معاش خود را سر براه کردند و در همین زمین مذکوره مسکن نموده قرار گرفتند معۀ عیال و اطفال و مراد خان، خان و سردار همین قوم بود و همین قوم را نهایت به عزت و خوش و خرم نگه میداشت مرادخان بیمارشد وقت هلاکت بر او رسید بعد آن 

"همان تکت هائی که مافوق ذکر شد طلب نمود و به هر یک شخص که تکت داده بود"

"آنرا طلب نمود تکت را به آنها و اپس داد و گفت شما بمثل فرزند من میباشید وجه"

"که طلب دارم به شما بخشیدم چنانچه پسران مرادخان درین امر بسیار تکرار"

"نمودند مرادخان منظور نفرمود وجه را به آنها بخشیدند. بعد از آن مرادخان وفات"

"نمود و از اولاد مرادخان کسی اینقدر صاحب اعتبار و عزت نشد که آنهم مثل"

"مرادخان شود چنانچه تا الحال از نبیرۀ مرادخان در مراد خانی سکونت دارند"

"بعد از وفات مرادخان مهر علیخان و قربان علی خان و دیگر اشخاص خان قوم"

"مرادخانی شدند آنچه سوار مقرری مرادخانی بود سردار آنها شدند ازین"

"جهت اسم مرادخانی بر قوم گذاشته شد یعنی قوم مرادخان".