نرگس مست

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

مارا که دل از دوری دلدار فگار است

کی شوق گل و میل تماشای بهار است؟

بر سبزه چسان پا نهم تماشا

برپای دل از سوزن مژگان تو خار است

کارم ز ریاحین و بنفشه نکشاید

کز کاکل مشکین تو صد عقیده بکار است

آنرا که دل از جعد سیاه است پریشان

زلفین خم اند رخم سنبل بچه کار است

از طوبی و شمشاد و صنوبر چه برد حظ

آنرا که هوای ثد دلجوی نگار است

از عبهرو از نرگس و بادام چه حاصل

ما را بسر از نرگس مست تو خمار است

مشتاق تشنۀ لعل لب جان پرور یار است

« محجوبه» کجا میل کند سوی گلستان

چون داغ بدل از غلم آن لاله عذار است