دودمان اسپه

از کتاب: افغانستان ، فصل سوم ، بخش مدنیت اوستائی

پادشاهانی که تا اینجا به نام خانواده های "پارا داتا" (پیشدادی بلخی) و کاوی، کاوه کاویانی کیانی و به اسمای مختلف ذکر شد عبارت ازیک سلسله پادشاهانی میباشند که خاطره های آنها برای اوستا هم قدامت زیاد دارد چنانچه شهادت "ودا" را در مورد بعضی های آنها در دورۀ ویدی هم نشان دادیم ایشان کسانی بودند که یشت های اوستا در مورد آنها "آریانم هورینو" و "کاویم هورینو" یعنی فرشاهی آریانی و فرسلطنتی کیانی را نسبت داده است بعبارت دیگر میتوان گفت که سلطنت آریائی در آریانا بار اول بدست پادشاهان سلالۀ "پاراداتا" تشکیل شده و بعد از آنها سلطنت به خاندان "کاوی" انتقال کرده است و ایشان هم به اساس سابق در خاک های آریانا حکمفرمایی نموده اند این پادشاهان را پادشاهان کتلۀ مشترک آریائی باختری پیش از عصر مهاجرت میشمارند زیرا در غیر این صورت هیچ امکان نداشت که نام و خاطره های آنها کم و بیش بیک تعبیر در میان سرودهای ویدی و اوستا یافت شود یا بزبان دیگر پادشاهان دورۀ قبل التاریخ آریانا میباشند زیرا تا جائی که امروز روایات نشان میدهد نوشته در صفحات شمال کشور ما با عصر ویشتاسپه در نگارش اوستا روی پوست های گاو بمیان آمده بهر حال این مسئله قابل ملاحظه است که خاطره های این پادشاهان برای اوستا قدامت زیاد دارد و هر چه از "یاما پادشاه" پایان آمده و بطرف پادشاهانی که اخیر نامشان به کلمۀ "اسپه" تمام میشود نزدیک میشویم خاطره ها تازه شده میرود. به این اساس گفته میتوانیم که آخرین پادشاهان باستانی آریا نا به مراتب از دسته های "پارادانا" و "کاوی"  خواص داستانی خود را از دست داده و به دوره های تاریخی نزدیک تر شده اند چنانچه در حوالی ١٥٠٠ ق م مدققین به وجود امپراطوری بزرگ و نیرومندی در باختر شهادت میدهند و ویشت اسپه ( کشتاسپه) را که معاصر زرتشتر سپنتمان بلخی و اوستا میباشد در حوالی ۱۰۰۰ ق م قرار میدهند. 


اسپ و باختر: 

چون کلمۀ "اسپه" (اسپ) در آخر اسمای پادشاهان این سلسله آمده است برای رفع حیرت کسان و در عین زمان برای نشان دادن اهمیت اسپ در حیات آریائی کتلهٔ باختری چند سطر مینگاریم: آریاها حینیکه در "آریانا وبجه" (حوزۀ علیای اکسوس و سر دریا و اراضی متصل آن) زندگانی داشتند بواسطۀ تماس با اقوام مغلی نژاد و توریاها تربیۀ اسپ را از اقوام تورانی یاد گرفته و در نتیجه مهمترین و سریعترین عامل حرکت وانتشار و کامیابی های آنها در تسخیر اراضی جدید چه در اروپا و چه در دیگر نقاط آسیا گردید آریاها در زمان اقامت طولانی خود در باختر به اسپ و تربیه آن بیش از بیش تو جه کردند و چون صفحات هموار و وسیع باختر برای تربیۀ این قسم حیوان فوق العاده مساعد بود بهترین نسل آن در آنجا بمیان آمده و به مرور روز گار تا امروز باقی مانده پیشتر اهمیت اسپ و اسپ دوانی و سوارکاری را در عصر ویدی شرح دادیم (صفحه ۱۳۲). در دوره او ستائی به شهادت خود اوستا اهمیت اسپ در باختر و سایر نقاط آریانا بیشتر معلوم میشود و میتوان گفت که جامعۀ آریائی سراسر یک جامعه سوارکاران بود چنانچه هنوز صفحات سیع باختر مصداق این جمله شده میتواند. رؤسای خانواده های بزرگ گله های چندین هزاری اسپ داشتند و هر کدام از روی تربیه اسپ های خود بصفتی یاد و مسمی شده بود ندمانند: کرساسپه "صاحب اسب لاغر" اروت اسپه "صاحب اسپان تندرو" پوروشسپه "صاحب اسپ پیر" ارجت اسپه "صاحب اسپ گران بها"، خواسپه "صاحب اسب خوب"، وغیره همین قسم یکی از شهرهای نزدیک بلخ که به داشتن اسپهای قشنگ و اعلی معروف بود به نام "زراسپه" یا "اسپ طلائی" یاد میشد و اسم این شهر تا زمانه های مورخین و جغرافیه نگاران کلاسیک مشهور بود.

اگر چه کسانی را که ما به نام دودمان اسپه یاد میکنیم در حقیقت دنباله شاهان کاوی "کیانی" بلخ اند و به تعقیب سلسلۀ آنها به سلطنت رسیده اند و اوستا به آنها هم لقب "کاوی" داده و منابع جدید هم ایشان را "کیانی" و "کی" خوانده اند معذالک از نقطۀ نظر پیوند مستقیم خانوادگی از آنها فرق دارند در زمیآدیشت و فر فوردین یشت او ستا سلسله کاوی (کیانی) به کاوه هو سر او یعنی کی خسرو منتهی میشود و بعض مدققین هم به استناد اوستا شجره خاندان "کاوی" را به همین پادشاه به آخر میرسانند، پس شهادت صریح اوستا یک سو وظهور کلمۀ اسپه در اخیر نامهای آنها از طرف دیگر عامل جدائی  آنها و سایرپاد شاهان کاوی " کیانی" شده است و بهمین جهت بعض از مدققین از ایشان دسته ئی بنام (شاهان اسپه) جدا کرده اند، چون این رویه در تفکیک خاندان های شاهی آریانا و دوره های آنها و تسهیل موضوع کمک زیاد میکند در این اثر آنرا مراعات میکنم و اگر در نظر باشد که این دسته را به دودمان کیانی ارتباط دهیم میتوانیم ایشان را دستۀ کیانی اسپه بخوانیم:


اروت اسپه ( لهراسپه):

سر حلقه دسته شاهانی که اخیر نام شان به کلمۀ اسپه (اسپ) منتهی میشود یا بزبان دیگر کسی که بعد از "کاوه هوسراوا" (کی خسرو) در بخدی بر تخت آریانا نشسته است در اوستا بنام "اروت اسپه" Aurvatcpa یادشده که عبارت از "لهر اسپه" منابع جدید است. طوریکه ملاحظه میشود در آخر نام او کلمۀ اسپه (اسپ) دیده میشود.

وروی هم رفته از روی اسم میتوان او را "صاحب اسپان تندرو" خواند دیونکر جرمنی مبنی بر مطالعات اوستا، سلسله نسب "اروت اسپه" را به منوچیترا (منوچهر) "ایریو" (ایرج) می رساند.

اوستا از او و گذارشات سلطنتش چیز زیاد نمیگوید بلکه بیشتر بواسطۀ پسرش "ویست اسپه" شهرت یافته است. اروت اسپه دو پسر داشت یکی "ویست اسپه" و دیگری "زری واری" Zarivari. از روی داستان های تازه تر معلوم میشود که "لهراسپه" آبادی های زیادی در باختر نموده بود.


ویست اسپه ( کشتاسپه):

بعد از "اروت اسپه" (لهر ا سپه) پسرش "ویست اسپه" که او را در داستان های جدید "کشتاسپه" یا "کشتاسپ" گویند بر تخت بخدی نشست، ویست اسپه شخص قوی و دلاور بود و پادشاه نیرومند و جنگجوئی بشمار میرفت. چیزیکه اسباب افتخار و در عین زمان موجب شهرت او در دورۀ زمامداری اش گردیده است این است که "زرتشتر سپنتمان" موسس آئین زرتشتری و اوستا در عصر او در باختر بمیان آمده است. چون ارتباط و تعلق بین زرا تشترا و ویست اسپه یکی از موضوعات مهم تاریخ دوره اوستائی کشور ما است و بعد از دورۀ اوستا منابع عصر اسلامی هم از انها صحت کرده و مدققین برای تعین و تثبیت واقعات متذکره اوستا در زمان و مکان در اطراف آن تحقیقات زیاد نموده اند اول از همه به شهادت متن اوستا آنرا شرح میدهیم. تعلقات زرا نشترا و ویست اسپه و ملکه هوتا وسا Hutaosa درابان یشت و گوش یشت ذکر شده. زراتشترا در ابان یشت فقره ۱۰5 گوید: "ای اروی سورا اناهیتای خوب، به من مساعدت کن که کاوى ویشتاسپه دلاور پسراروت اسپه را به آن و ادار ساخته بتوانم که بر اساس آئین فکر کند به اساس آئین سخن گوید و بر اساس آئین رفتار نماید"

در گوش یشت فقرۀ ۲٦ زرا نشتر از "گوش" یا "درواسپه" خواهش میکند که "هوتا وسا" زن ویشتاسپه را به آئین خود داخل کند.

"ای درواسپه نیکوکار و خوب بمن مساعدت کن که "هوتا وسای" خوب و نجیب را به آن و ادار ساخته بتوانم که بر اساس آئین فکر کند، براساس آئین سخن گوید و بر اساس آئین رفتار نماید و دستور آئین مرا در آفاق منتشر سازد."


* * *


از روی این دو پارچه معلوم میشود که زرتشتر و ویشتاسپه و ملکۀ باختری "هوتاوسا" همه معاصر هم بودند. معمولاً عقیده برین است که ملاقات بین زرا تشترا و ویشتاسپه در بلخ در بخدی زیبا بوقوع پیوسته است میگویند وقتیکه زرتشتر در مجلس شاهی در بلخ حاضر شد سی نفر از علما و دانشمندان باختری طرف راست و سی نفر طرف چپ نشسته بودند و مدت سه روز مباحثه ومشاجره طول کشید تا آخر زرتشتر همه علما را قانع ساخت و ویشتاسپه به آئین او گروید. این را هم میگویند که پادشاه باز هم در قبول آئین نو تردد داشت و زرتشتر کوشش نموده ملکۀ باختری را پیرو آئین خود ساخت و دراثر نفوذی که ملکه بالای شوهر خود داشت آئین زرتشر در شخص پادشاه و اعضای خاندان سلطنتی تاثیر بخشید و در نتیجه خود ویشتاسپه و پسرش که در اوستا بنام "سپنیتو داتا" ذکر شده و عبارت از اسفندیار می باشد و "زری واری" برادر ویشتاسپه که در داستان های جدید بنام "زریر" یاد شده همه داخل آئین جدید شدند و هر کدام در انتشار آئین باختری صرف مساعی نمود ند. زرتشتر علاوه بر خاندان سلطنتی باختر بعض خاندان های بزرگ و با نفوذ دیگر بلخ را نیز طرفدار خود و آئین خود ساخت، از ان جمله یکی خاندان معروف و مقتدر "هوگوا Hvogva" بود که در جملۀ خاندان های قدیم باختر بشمار میرفت و مردان معروفی از ان بمیان آمده اند و در عصر سلطنت ویشتاسیه وزیر پادشاه باختری "جم اسپه" از همین خاندان بود. او و برادرش "فرا شوسترا" از اشخاص مقتدر بودند و در دربار سلطنتی نفوذ زیاد داشتند. زرتشتر بعد از پنکه این دو برادر را طرفدار خود و نظر یات خود ساخت با آنها پیوند دوستی و خویشاوندی هم قایم نمود یعنی به آنها دختر داد و از ایشان برای خود زن گرفت چنانچه این مطالب در سر این فصل در مورد تذکار شخصیت زرتشتر سپنتمان شرح یافت.

خلاصه به ترتیبی که ذکر رفت زراتشترا به این مسئله خوب ملتفت شده بود که ریشی ها و دانایان باختری به سهولت رفورم او را قبول و پیر و ی نخواهند کرد و برای پیشبرد منظور خود کوشش نمود که شخص پادشاه و ملکه و اعضای خاندان سلطنتی و وزرا و خانواده های بزرگ و با نفوذرا قانع وطرفدار و پیرو افکار خود سازد و آنگاه به قوۀ سلطنتی و نفوذ مردان بزرگ رفورم او خود بخود عملی و پرا گنده خواهد شد. این سنجش ورویۀ او مفید واقع شد. آئین زرتشتر، آئین رسمی مملکت قبول شد و ویشتاسپه حکم داد که اوستا را به آب طلا روی پوستهای گاو نوشته و در تمام معابد مملکت تقسیم نمایند ازین وقت به بعد ویشتاسپه (کشتاسپ) حامی آئین زرتشتری شد و به نیروی سلطنتی او و پسرش و همکاری وزرای مقتدرش قوانین و تهذیب اوستائی نه تنها در تمام آریانا بلکه در خارج سرحدات هم پرا گنده شد.

ویشتاسپه خودش به تعمیر آتشکده ئی اقدام نمود چنانچه بنداهش در فصل ۱۷ به این امر اشاره میکند و دقیقی واضح شرح میدهد که کشتاسپ آتشکده ئی بنام "مهر برزین" یا "برزین مهر" آباد نمود. بنداهش این آتشکده را سومین آتشکدۀ بزرگ دانسته و میگوید که در عصر سلطنت کشتاسپ در خراسان فراز کوه "ری و نگتا Raevanta" آباد شده بود. بنداهش در جای دیگر تذکار میدهد که "آتش فروبه" که آتش رو حانیون بود و آتشکده آن در کوه خوارزم ساخته شده بود از آنجا منتقل شده و به کابلستان آورد. شد.

در "شاتروئی ها" Shatroiha فقره 9 - 8 نسخه اوستائی که از سمرقند پیدا شده ثبت است که "سپنددات" Spand-dat پسر ویشتاسپ در بخل بامیک Bakhl-Bamik "شهر نوازک" Navazak را بنا نهاد و در انجا آتشکده با شکوه "وهران" را بنا کرد...."

ملتفت باید بود که اینجا مقصود ما از تذکار آتشکده های نیست که بعد ها در سائر نقاط آریانا مخصوصاً در سیستان و حوزه هیرمند آباد شده. باد شده. تنها این مسئله راوا نمود کردیم که چطور ویشتاسپه و پسرش در تعمیر آتشکده ها و حمایت از آئین زرتشتری صرف مساعی نمودند.


محاربات ویشتاسپه: قسمت دوم حیات وسلطنت ویشتاسپه که از نقطۀ نظر تاریخ و مخصوصاً تاریخ قدیم آریانا قابل ذکر است موضوع جنگ هائی است که مشارالیه به تعقیب سیاست خارجی سلاله های سابق مملکت مخصوصاً پادشاهان "کاوی" نموده و عبارت از ادامه محاربات بر علیه توریا های بدوی و عناصر غیر آریائی میباشد که از ماورای سردریا به حوزۀ بین سر دریا و آمو دریا پراگنده شده بود نداین حصه اقدامات ویشتاسپه در آبان یشت فقرۀ ۱۰۸ و ۱۰۹ و گوش یشت فقرۀ ۲۹ و ۳۰ و ۳۱ وار دیشت فقرۀ ٤٩ - ٥٠ - ٥١ تذکار یافته و چون نام های مخالفین ویشتاسپه در آنها قدری متفاوت است اول به ترجمه آنها می پردازیم.

آبان یشت فقرۀ ۱۰۸ و ۱۰۹:

"کاوی ویشتاسپۀ کبیر عقب رودخانه (فراز داناوا) صداسپ هزار نر گاو و ده هزار گوسفند برای "اناهیتا" قربانی نمرده و خواهش نمود که بمن آنقدر توانائی بده که "تاتر یاوانت" بی دین، "پشانا" پرستش کننده دیوها وارجت اسپه شریر را معدوم کنم"

گوش یشت فقرۀ ۲۹ - ۳۰ - ۳۱:

"کاوی ویشتاسپۀ کبیر به "درواسپه" عقب رودخانه "دی تیا" صد اسپ هزار نرگاووده هزار گوسفند قربانی کرد و خواهش نمود که بمن آنقدر توانائی بده که حملۀ "اشته اروانت" پسر "ویسپا - توروو - اشتی" را  که بر همه ظلم کرده و خود آهنی وزره آهنی، ویخۀ کلفت دارد و با هفت صد شتر مال غنیمت را می برد، رد کنم، و حمله های ارجت اسپۀ رهزن قوم "هیونی" را رد کنم و حمله های در شینیکا پرستش کنند. شیاطین وارد بتوانم. خواهش نمود تا "تانریاوانت" را که صاحب دین خراب است کشته بتوانم، "سپین جوروشا" پرستش کننده شیاطین را کشته بتوانم واقوام "وردهکا" را از تحت اطاعت "هیوناها" بیرون کشیده بتوانم و از هیوناها پنجا ها وصدها صدها و هزارها، هزارها و ملیون ها، ملیون ها و ملیاردها را بقتل رسانم" ویشتا اسپه عین این خواهشات را در فقرات ٤٩ - ٥٠ - 5۱ اردیشت اظهار میدارد.


* * *

در پارچۀ اول الذکر ویشتاسپه قربانی های خود را عقب با کنار رودخانۀ "فرازداناوا" بعمل میآرد بعضی مدققین اینجا را یکی از دریاچه های سیستان میدانند. شهنامه پهلوی قرار تذکار دار مستتر از قربانی با شکوهی حکایت میکند که ویشتاسپه در محلی موسوم به "بست واری" Bastavari یعنی جائیکه پسرش شهر "بست" را آباد نمود بعمل آورد.

در شاتروئی ها فقرۀ ٣٦ نسخۀ اوستا بزبان پهلوی که از سمرقند پیدا شده و تاریخ آن به ۸۰ مسیحی میرسد تحریر است: "بست وار Bastvar پسر زریر شهر "بست" را آباد کرد درین وقت ویشتاسپ پادشاه در "فرازدان" مشغول تقدس مذهب بود و اصل ویشتاسپ و دیگر نجبا از آنجا بود" ازین تبصره ها و یادداشتها و مخصوصاً از اشارۀ صریح اوستای پهلوی سمرقند چندین چیز معلوم میشود اول اینکه "بست وار" پسر زریر برادر زادۀ ویستاسپه بوده نه قراریکه شهنامه پهلوی میگوید پسرش دوم: چنین معلوم میشود که شهر "بست" در زمانیکه ویشتاسپه در سیستان بود (خواه بحیث نایب السلطنته از طرف پدرش لهراسپ پادشاه باختر در اینجا حکومت میکرد و خواه درزمان سلطنت خود بعزم دوره یا بقصد سر کوبی مخالفین داخلی یا مقابله و جنگ خارجی در مقابل سرحدات جنوب غربی آمده بود) از طرف برادرزاده اش "بست وار" یا "بسته واری" بنا و آباد شده است سوم: "فراز داناوا" اگر رود خانه باشد واضح مقصد از آن هیرمند سفلی است که از کنار بست میگذرد و اگر دریاچه باشد طبیعی مقصد از آن یکی از در یاچه های هامون سیستان خواهد بود. درین صورت جنگ های ویشتاسیه پادشاه باختر باسه نفری که در پارچۀ اول الذکر ذکر شده و بی دین و پرستش کننده دیوها و شریر بودند در اطراف هامون سیستان یا در ماورای سرحدات جنوب غربی آریانا واقع گردیده و پادشاه باختر برایشان غالب شده است.


* * *


در پارچۀ دوم که از گوش پشت ترجمه شده ویشتاسپه قربانی های بزرگ خود را عقب با کنار رودخانۀ "دیتیا" بعمل می آرد چون این رود خانه را بنام "دیتیا" و "وانگهو دیتیا" اکثر مدققین رود اکسوس یا امودریا تعبیر کرده اند این قسمت جنگ های ویشتاسپه متوجه ماورالنهر بوده و در مقابل رؤساء اقوام "توریا" و "هونا" بعمل آمده است.

نام های مخالفینی که در پارچه مذکور آمده حاجت تکرار نیست و یکی آن ارجت است اسپه است که نسبتاً معروف است و در شاهنامه هم ذکر شده و برادر افراسیاب تو رانی بود از روی شرح پارچه مذکور معلوم میشود که ایشان خود و زره آهنی داشتند و مخصوصاً به «یخۀ کلفت" آنها هم اشاره شده و معلوم میشود که بدور گلوی خود پارچه یا دیگر چیزهای می پیچیدند تا از آنجا ضرب کشنده ئی به ایشان نرسد این هم ی معلوم میشود که صاحب قوه زیاد بودند و مصدر ظلم زیاد شده بودند و مال غنیمت را به شترها که اینجا تعداد آن "هفت صد" قید شده می بردند اینجا ارجت اسپه به قوم هیونی با "هونا" نسبت داده شده ولی معلوم نمیشود که ایشان از روی عرق آریائی بدوی بودند یا نه تنها چیزیکه واضح است این است که پیرو آئین اوستائی نبودند.

بهر حال ویشتاسپه پادشاه آریانا بعد ازینکه به آئین اوستائی گروید جدی ترین حامی این دیانت شد و همان طور که "کلوویس" برای دین مسیحی و آشوکا و کنشیکاری کبیر برای دیانت بودائی و انتشار آن صرف مساعی کردند ویشتاسپه برای عمومیت و انبساط آئین زرتشتر و قوانین اوستائی جهد بلیغ نمود "کاوی ویشتاسپه" در اوستا به عنوان "کبیر" یاد شده و یکی از پادشاهان خیلی مقدر آریانا بود قراریکه در صفحات پیشتر اشاره نمودیم علاوه براینکه یک سلسله خاطرات او با شهر بلخ مربوط است او و برادرش "زریر" خاطره های عمران و آبادی و بناهای شهرها و اتشکده ها در حوزه هیرمند و شهر بست و اطراف هامون و سیستان دادند و این خاطرات به اندازه ئی بنام این دو نفر مربوط است که از روی اغلب حتمالات میتوان گفت که ویشتاسپه و "ازاریر" به هر عنوانی که بوده یک حصه عمر خود را در حوزۀ هیرمند در شهر بست وزرنج مرکز سیستان گذرانیده اند و از یادگارهای آبادی و عمران آنها منجمله شهر بست در خاطره ها و حتی در بعضی نسخه های اوستا و بنداهش و ماحذ پهلوى باقی مانده است.

ویست اسپه مانند "کاوه هوسرا" (کی خسرو) در اضمحلال مخالفین تهذیب آریائی باختری کوشش زیاد نمود و درین راه سیاست پادشاهان سلف خود را قدم بقدم تعقیب کرد و در ماورای غربی هامون و ماوراء لنهر مخالفین و دشمنان را سرزنش نمود و بالاخره قراریکه در زمیادیشت فقره ۸۷ شرح یافته ویشتاسپه پادشاه رشید و دلاور بر "تریادانت" پیرودین خراب "ویشانا" پرستش کننده دیوها و ارجت اسپه شریر و دیگر بدکاران "هیونی" غالب و مظفر گردید."