گرفتاری

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

گرفتارم بدام حلقه ء زلف دلارامی

نگاری سرو قدی گعذاری سیم اندامی

دو ابرویش چو محرابی درو گیسویش چو قلابی

دو لعلش همچو عنابی دو چشمم همچو بادامی

ز خجلت آبروی خوبی از خورشید میریزد

اگر ناکه براید ماه من بر گوشه ء بامی

دلم چون لاله پر خون شد زهجران سمن جامی

رهایی ده خدایا جمله محبوسان عالم را

مگر انکس ه باشد بسته ء قید گل اندامی

تنم امد بجان از غم خدایا را ای صبا رحمی

ببر از من بسوی ان مه بیمهر پیغامی

بگو با ان نگار گلعذار ماه رخسارم

سلامت میرساند ناتوانی تیره ایامی

چه شد کز گوشه ء خاطر فراموش کرده ء ما را

دعائی گر نگویی یاد کن اخر به دشنامی

شده عمری دلم شیدا و مجنون است « محجوبه»

زعشق لیلی شیرین ادائی شوخ خود کامی