32

سفارت دولت عثمانی در افغانستان ۱۸۷۷ م

از کتاب: تاریخ تجزیه شاهنشاهى افغان ، فصل ششم

این سفارت اگر چه بنام سلطان عبدالحمید ثانى بكابل فرستاده شده بود1 ولی در حقیقت مامورین دولت بریتانیه کلکته و استانبول مبادی آنرا فراهم آورده بودند ولی بدون یک دو منبع معاصر ذکری ازان در تاریخ نیامده است. اما این سفارت در وقایع آن عصر و نتائج آن بر آیندۀ افغانستان بسیار مهم بود و ناکامی و بیچارگی بریتانیه را در امور شرق وانمود میکند.

اسناد این وقایع در یک مجله علیحده در قسمت مخطوطات اروپائی موزۀ بریتانیه لندن محفوظ اند که تا سال ۱۹۵۰م کسی آنرا بدون اجازت وزیر هند دیده نمی توانست.

این اسناد حاوی مکاتباتی است که بین لیتن Lytton ویسرای هند و سالسبری Salisbury وزیر هند مبادله شده، ولی در جمله اسناد و نامه هائی که راجع به هر دو شخصیت مذکور در دفتر روابط کامنویلته لندن و کرست چرخ کالج اکسفورد نهاده اند نقل یکی ازین اسناد موجود نیست، و جای تعجب است که در مکاتبات مخصوص و محفوظ حکومت هند با دولت بریتانیه نیز ذکری از ان دیده نمی شود.

ظاهراً از سفارت عثمانی در کابل ذکری در مکاتبات شخصی و رسمی موجود است ولی اصل متون اسناد فراموش شده است.

زمان ارسال این سفارت یکی از اوقات بسیار مهم فعالیتهای لشکری و سیاسی بریتانیا بود، زیرا دران عصر قوای  جدیدی در اروپا بوجود آمده بودند که بریتانیا آنرا بنظر احتیاط و غور میدید. بعد از جنگهای ناپلیون دولت بریتانیه بحيث نیرومندترین دول شناخته شده بود ولی پس از آنکه در سنه ۱۸۷۰م جرمنی باین موقعیت بریتانیه چیلنج داد. لاجرم مامورین این دولت با کمال احتیاط مستعمرات خود را برای دفع خطرات آینده مستحکم تر و حصار بندی نمودند.2

چون از طرف شمال قوۀ عظیم روسیه منافع بریتانیه را در هند که مهمترین مستعمره بریتانوی بود تهدید میکرد، و در سنه ۱۸۷۳م خیوا را گرفت و فاصله بین دو امپراطوری حریف را در آسیای میانه از ۶۰ میل فقط به ۶۰ میل تقلیل داد، و بریتانیه از مداخله عدم روسیه در مناطق نفوذ بریتانیه اطمینانی نداشت، بنا بران نفوذ سیاسی خود را همواره در افغانستان که بین این دو حریف حائل بوده و نیروئی نیز داشت، حفظ میکرد، و برای همین مطلب کابینه محافظه کاران بریتانیه در سنه ۱۸۷۶ لیتن را بحیث ویسرای هند فرستاد تا مخصوصاً موقعیت بریتانیه را در کابل استوار گرداند، و اگر ضرورت شود خود را بمرو و کابل برساند.

در اکتوبر ۱۸۷۶م لارد لیتن در سملا راجع به امیر شیر علی توضیح کرده بود که "کدو گلی بین دو دیگ فلزی"3 وی برای آخرین بار در کنفرانس پشاور ۱۸۷۷م بین سرا لویس پیلی Sir Lewis Pelly و سید نور محمد میخواست تمام آنچه را وی میخواهد به طرف مقابل بقبولاند امیر شیر علی خان برای مذاکره حاضر بود ولی لیتن خواست نخست امیر از وضع بد و عدم عقیدت خود در مقابل بریتانیه معافی بخواهد.4

اما لیتن چون نتوانست مقاصد خود را بامیر بقبولاند پس از برای تقویه سرحدات خود از وسائل دیگر کار گرفت و یک سازمان بسیار مخفی انتلجنت را در افغانستان بوجود آورد و کویته را نیز تصرف کرد، تا نفوذ خود را بسرحدات غربی افغانستان برساند. از طرف دیگر کشمیر را نیز به پذیرفتن سلطه مها راجه بر چترال و یاسین تقویه کرد همکاری قبائل سرحد غربی هند را هم حاصل نمود.

درین اوقات اختلاف ترکیه و روس در اروپا به منتها رسید و بریتانیه میخواست درین منازعه از ترکیه طرفداری نماید، چون لیتن میدید که لندن به هیچ صورتی جنگ افغانستان را بدون مخالفت شدید و نهائی امیر شیر علی خان درین موقع که هر دو با روسیه می جنگند اجازت نمیدهد لهذا ليتن از وسائل دیگر کار گرفت.

جنگ روس و ترکیه بالآخر در ۱۸۷۷ ماه اپریل به پایان رسید و معاهده ستیفانو در جنوری ۱۸۷۸م امضا شد، و درین هرج و مرج ترکیه که خیلی ضعیف شده بود بر انگلیس تکیه میکرد.

لیتن باین فکر افتاد که قبل از مداخلۀ عسکری در افغانستان باید از نفوذ خلافت اسلامی دولت عثمانیه نیز کار بگیرد تا از راه دین و عقیدت مقاصد خود را بامیر بقبولاند درینوقت یکی از شاگردان مکتب تجاور Forward School که دوست لیتن بود و لیارد Lyard نامداشت سفیر کبیر بریتانیه در استانبول بود وی به تحریک لیتن به تاریخ ۸ جنوری ۱۸۷۷م به سمله تلگراف کشید، که سلطان عثمانی میخواهد سفیری را بامیر کابل بفرستد، آیا حکومت هند عبور سالمانۀ او را به سرحدات افغانستان ضمانت خواهد کرد؟ 


وی مقصد این ارسال سفارت را چنین بیان کرده بود "سلطان میخواهد که از نفوذ خود در بارۀ ایجاد تفاهم بین انگلیس و افغانستان و دفاع از نفوذ روسی کار بگیرد."5 ليتن به جواب این تلگرام موافقه حکومت هند را اظهار داشته و علاوه نمود که اگر حقیقتاً سلطان میخواهد که افغانستان را بر خلاف روسیه بر خیزاند پس باید بدون وقفه یک سفارت تمام رسمی را به کابل بفرستد، و سفیر نیز شخصی مهمی باشد که مقصد آمدنش به رعایای امیر نیز فهمانده شود. "هدف آن هیئت به رعایای امیر فهمانده شود چون امیر میخواهد آنها را از اصل منظور خویش فریب دهد"6 این اقدام برای آن بود که اگر امیر از پذیرفتن نصائح یک سفیر مملکت مسلمان مانند ترکیه سر پیچی نماید رعایای وی برو خواهند شورید. به تاریخ ۱۴ جون ۱۸۷۷ لیارد به لیتن جواب داد که سلطان اراده دارد که علی العجاله یک نفر عالم بلند مرتبتی را به کابل بفرستد وی مکاتیب صدر اعظم و شیخ الاسلام را بامیر خواهد رسانید، تا از دوستی روسیه بگذرد، و با انگلیس در اتحاد دوستانه شامل گردد و اگر امیر به موقف خود ایستادگی نماید آنگاه شیخ الاسلام تمام مسلمانان را به امداد و همراهی خود خواهد خواست (حواله به تلگرام سابق الذکر).

در مدت یک هفته نقشۀ ارسال یک هیئت سیاسی ترتیب شد، ولی این امر مهم از اختیارات خاص امپراطوری بریتانیه بود و باید اجازت لندن گرفته شود لیتن مبادی کار را طی کرد و به تاریخ ۹ جون ۱۸۷۷م به وزیر هند نتیجه پیغام های لیارد را اطلاع داده و اضافه نمود که تصمیم آخرین این مقصد تعلق به آنها دارد، ولی وی عقیدهٔ هند را توضیح میدارد، که فرستادن این سفارت برای منافع هند انگلیسی مفید بوده و ممانعت از ان خطری دارد.

کابینۀ بریتانوی موضوع را بفوریت غور ننمود و یا زده روز بعد به تاریخ ۲۱ جون در یک جواب تلگرافی مخالفت خود را با دادن تسهیلات حین گذشتن این هیئت از اراضی هند به ویسرای خاطر نشان نمود.7  ویسرای برین جواب کابینۀ لندن پروتست قوی نمود ولی وی قبل از وصول جواب لندن اقداماتی نموده بود که جواب لندن نمیتوانست موضوع را متروک گرداند.


ویسرای تهدید کرد که اگر در عبور این سفارت ترکیه با افغانستان جلو گیری بعمل آید، در بین مسلمانان هیجانی بوجود خواهد آورد، و آنرا حرکتی بر خلاف منافع عثمانی تصور خواهند کرد، که از ترس دولت روسیه بعمل آمده باشد. چون زمامداران لندن از هیجان عمومی مسلمانان مخصوصاً بعد از وقایع ۱۸۵۷ میترسیدند، و خواهش سلطان را هم رد کرده نتوانستند بنا بران بر تصمیم فوق تجدید نظر کرده و چون خبرهای ارسال این سفارت شایع شده بود اجازت ارسال آنرا دادند8 درین اوقات سالسبری اخطاراً برای آینده اطلاع داد که در آینده از وظایف حکومت بریتانیه خواهد بود که استقبال هر هیئت سیاسی اجنبی را در کابل عقیم سازد. سلطان عبد الحمید عثمانی برای سفارت خود با افغانستان کسیاسکر مسمت خلوصی افندی Kasiasker Mesmet برادر مشهور صدر اعظم سابق را انتخاب نمود (این صدر اعظم شیروانی زاده محمد علی رشدی نامداشت) و این انتخاب از طرف بریتانیه تائید گردید.

این سفیر شخصی زیرکی بود و به طرفداری بریتانیه و سیاست این دولت شهرت داشت، و لیارد نیز به صدراعظم عثمانی در بارۀ امور افغانستان مطالبی را شرح داده و حتی به خود سفیر مذکور نیز هدایاتی را داده بود، ولی با وجود آن هم لیتن و لیارد میخواستند شخص معتمدی را از طرف خود با این سفارت بفرستند تا مجاری مذاکرات سیاسی را مستقیماً

بایشان اطلاع دهد. برای اینکه اسرار واقعه فاش نشود و مردم برین سفارت ظنین نگردند ویسرای با اعضای سفارت تماس مستقیم رسمی و علنی ننمود ولی با وجود آن امیر و مردم افغانستان دانستند که آمدن این سفارت تنها مربوط به ارادۀ سلطان عثمانی نیست، بلکه انگلیس برای حفظ منافع خود بطرز دیگر اقدام کرده اند.

لیتن هدایت داد، که این سفارت با کمال احترام (ولی نه رسماً)گ در هند پذیرائی شود، ولی بوسیله اشخاص معتمد خود اوضاع سفیر را جداً نگرانی مینمود. نخست افغانی را بنام لال شاه به همراهی این هیئت گماشت ولی چون افغان بود مورد اعتماد وی نگشت و میخواست او را از این کار عزل کند، ولی اخیراً همین شخص با هیئت فرستاده شد و وی منافع انگلیس را بخوبی رعایت نمود و محبوب ویسرای گردید. در همین مورد ویسرای سر سید احمد یگانه مسلمان معتمد وفادار انگلیس را هم در نظر گرفت ولی بالآخر از فرستادن وی هم منصرف گردید و اعتمادی بر وی نشد (این شخص مؤسس کالج علی گر است که بعداً بحیث پدر ملیون مسلمانان هند شهرت یافت.)

هیئت سیاسی عثمانی به تاریخ ۹ اگست ۱۸۷۷م به بندر بمبئی آمد و به مرافقت کلنل دسبریو Disbrewe بطرف سرحد حرکت کرد جنرال قونسل عثمانی در بمبئی نیز با این هیئت همراهی نمود، سفیر مطابق هدایت ویسرای در هیچ محفل استقبالیه مسلمانان شرکت نکرد و از جواب تمام نمایندگان جراید خود داری نمود به تاریخ ۱۶ اگست ۱۸۷۷م حین وصول براولپندی این هیئت وفدی را به اخوند سوات ارسال داشت ولی اخوند از پذیرائی آن هیئت اباء ورزیده اگر چه درین اقدام خویش مخالفتی با انگلیس نداشت اما بحيث يك نفر رهبر دینی نخواست وقد سیاسی را بحضور بپذیرد، و ازین انکار اخوند پدید می آید که افغانان بمرام و هدف سیاسی این سفارت بخوبی آگاهی داشتند. این نکته قابل تذکر است که هیئت عثمانی بتاریخ جمعه ۱۴ ستمبر ۱۸۷۷م نماز جمعه را در مجمع عمومی مسجد جامع مهابت خان پشاور خواندند، و پذیرائی ایشان از طرف ملا غلام جیلانی میشد که از مریدان اخوند بود و در انجام نماز جمعه و مراسم پذیرائی دعای شکست روسیه کرده شد.

اعضای هیئت عثمانی بتاریخ " ٢٧ ستمبر ۱۸۷۷م به حضور امیر در کابل رسیدند امیر ازیشان به مهربانی استقبال کرد و حتی شخصاً پیش روی آنها  آمد و چون فرمان سلطان بدو داده شد آنرا با احترام بر سر خود گرفت و به هیئت سفارت خوش آمدید گفت، و افغانستان را خانه ایشان خواند.

امیر پرسید "از سفالان foxes چه خبر دارید؟ و اراده ایشان چیست؟"9

سفیر سعی کامل به خرج داد که امیر را به مقابل روسیه بر انگیزاند و حتی در یک دربار عام سفير مذكور علناً و به كمال تاکید بر روسیان حمله نموده و گفت: " ایشان نژاد آزمند و دروغگو و مکاراند و چهار بار معاهدات خود را با ترکیه شکستانده و به خصومت بر خاسته اند.... بر روسیان اعتمادی نشاید زیرا ایشان ظالم اند، و فقط برای مقصد خویش با کسی دوستی میکنند."

امیر به جواب این سخنان گفت: بلی! روش زمانه چنین است و اگر مقصدی در بین باشد برای حصول آن از در دوستی می آیند." (حوالۀ سابق الذکر)

سفیر عثمانی غایۀ هیئت سیاسی خود را علناً بر امیر توضیح کرده و او را به تشکیل یک محاذ اسلامی از طرف سرحدات غربی کشور او تشویق نمود تا جائی که باید اولاً به روسیه علناً اعلان جنگ بدهد. امیر جواب داد: این نا ممکن است زیرا مردم آسیای میانه جنگی نیستند، و وی دلائلی را برای چنین اقدام ندارد، و اگر چنین موقفی موجود بودی، پس وی بجای روسیه انگلیس را برای این کار انتخاب مینمود زیرا روسیان ابداً باوی بد عهدی ننموده و گاهی هم مزاحم افغانستان نشده اند.

وی اضافه کرد: که با انگلیس نیز عداوتی را ندارد و نمیخواهد با ایشان جنگ نماید، اما بالعکس انگلیسیان اند که همواره او را فشار دادهاند و در مقابل این رویه ایشان مجبور است خود را دست بسته و بیچاره بایشان تسلیم ننماید. امیر گفت: انگلیسیان کویته را گرفتند و در آنجا لشکری را فراهم آوردند و بطرف کندهار با نگاه های  آز می بینند اگر یک شخص مسلح آمده و بدروازۀ خانه شما جای گیرد هدف او جز این امر دیگر چه چیز خواهد بود، که در هنگام خواب خودت درون خانه در آید؟ (حوالۀ سابق الذكر).

کویته در ازمنه طویل سابقه حصه ئی بود از ،افغانستان که بعد از اشغال انگلیس دو خان کلات خدا داد خان و ملا احمد مکاتیب اطاعت خود را با امیر افغانستان نگاشتند و این اسناد را امیر به بریتانیه فرستاده که تا کنون جوابی بدان داده نشده و خود مکاتیب مذکور را واپس داده اند و این طرز عمل بریتانیه یک عمل "خیانت کارانه ئی" بود که از آن سخت رنجیده است. علاوه برین ایجنت های بریتانوی بر اختیار وی تجاوز کرده و در حدود او به مداخله ها و بر انگیختاندن مردم دست زده اند. و نیز رویۀ بریتانیه در سرحدات سیستان وسیله تأثر شدید امیر است که نمایندگان بریتانیه زمینهای آباد و و سر سبز را به شاه داده و آنچه مخروبه و بایر بود به امیر گذاشته اند و از همه زیادتر مسئله اشغال کویته سبب رنجیدگی عمیق امیر گردیده است. امیر ملتفت است که در مقابل نیروی عظیم بریتانیه خیلی ضعیف است وی گفت: "من در مقابل بریتانیه به منزلت مرغک ضعیفی هستم که استعداد کوچکی هم ندارم ولی انگلیس خود خواه و غیر قابل اعتماد و نادان است. یکی از نادانی های انگلیس حملۀ ایشان بود بر افغانستان قبل از آنکه پنجاب را تصرف نمایند. امیر گفت: برای جای کوچکی کویته آنها روابط دوستی خود را با یک دوست معتمد خود مانند من تیره ساختند و ازینروست که امیر ازین اوضاع غیر دوستانه و غیر مدبرانه انگلیس رنجیده است. در آخر امیر واضحناً گفت: خوب! اگر اکنون انگلیس ها کویته را ترک گویند، من همان دوست قدیم شان خواهم

بود. "10

امیر گفت: گیرم که پارلمان انگلیس بر افغانستان امر تجاوز را نداده باشد ولی همین لیتن هم برای ملت انگلیس خدمت مینماید، و اگر ملتی بیک مامور خود چنین اعتماد و اختیار میدهد، باید به نتایج آن هم منتظر باشد. من محبتی با روسیان و بنا بران با کافران و دشمنان ندارم و سخنان نمایندگان روسیه را رد کرده ام، ولی روسیان نه بر سر زمین ما تجاوز نموده و نه از آنها شکایتی موجود است و علاوه برین چون روسیان همواره با من به وضع دوستانه پیش آمده اند باید لااقل آنها را بنظر مساوی با انگلیس ببینم، در حالیکه انگلیس همواره بطوریکه یک قوه فائقه با یک نیروی مادون معامله می نماید و او را به جنگ تهدید میکند با من پیش آمده اند.

چون من ضعف خود را در مقابل وضع تجاوزکارانه انگلیس حس میکنم نمیتوانم علناً روسیان را که در اوقات حمله متجاوزان ممد من خواهند بود از خود .برنجانم ولی با وجود آنهم نگذاشته ام که عساکر روسیه بر سرحدات افغان فراهم آیند.

امیر راجع بروابط خود با روسیه قبل از آمدن سفارت عثمانی چنین گفت: هشت ماه است که نمایندۀ روسیه در کابل نشسته و جواب نامۀ خود را میخواهد ولی تا کنون بوی جوابی نداده ام و اکنون اطلاع رسیده که نمایندۀ دیگر روسیه هم به مزار شریف رسیده و نمیدانم با وی چی کنم؟ روسیان شیاطینی اند که جز منافع خود دیگر چیزی را نمی شناسند (حواله سابق).

تمام افغانان بشمول امیر به همه کافران انگلیس و روس و دیگر ملل نا مسلمان بنظر دشمنان عنعنوی خود مینگرند، پس خود وی چگونه نمایندگان فرنگی را در مملکت خود به خوشی اجازت داده میتواند؟ باید این فرنگیان در غزای رعایای وی از تیغ گذاشته شوند و همین طور وی روسیان را نیز بنظر دشمن میبیند و نمیگذارد که نمایندگان ایشان در کشور

وی نفوذ نمایند ولو روسیه نمایندگانی را از مسلمانان سمرة رقند و تاشکند بفرستند زیرا نصرانیان نام و نشان مسلمان از صفحه زمین نابود می سازند.

رویداد مذاکرات هیئت عثمانی ما را به منویات امیر و لیتن مطلع می سازد، که امیر خیلی متأثر بوده و لیتن نیز توجهی به این وضع امیر ننموده است. لیتن یکی از ارکان مهم سیاست بریتانوی بوده قبل از مقرری وی بحیث ویسرای هند در لیزبن و پاریس عهدۀ سفارت کبرای بریتانیه را داشت و لیارد . همین طور شخصی مهم بریتانیه بود و چون هر دو با هم مراتب دوستی داشتند، بنابران بوسیله مكاتبات شخصی موضوع ارسال سفارت عثمانی را به کابل سنجیده و مفید دیده بودند.11 بنا بران بدون اطلاع به کابینه لندن این موضوع را مورد عمل قرار دادند و لیتن این کار را خیلی مهم و مفید میدانست و بدون موافقه لندن بدان اقدام ورزید و میخواست از نفوذ دینی سلطان بر امیر کار بگیرد.

در آغاز کار لیتن نسبت به نتایج ارسال هیئت خوش بین بود ولی بعد از ا نکه کیوناری Cavagnari یک نامه اخطاری را به وی نوشت به شک و تردد افتاد، ولی با وجود آنهم انتظار داشت که اگر مشوره این هیئت سیاسی را نپذیرد، رعایای او به نفع بریتانیه برو خواهند شورید.

به تاريخ ۱۹ جون ۱۸۷۷م کیوناری به لیتن نوشت ظاهراً و از روی تیوری سلطان خلیفۀ اسلام شمرده می شود، ولی عملاً وقتی تائید میشود که با میلانات شخصی تأئید کنندگان موافقت کند، و هر کسی که با این مبداء موافق باشد روی کامیابی را میبیند ولی از طرف دیگر اگر این حرکت با دعوت سران دینی آن مردم موافق نباشد، ابداً طرف توجه مردم نمیگردد.٢ کیوناری درین مورد مثال وضع امیر بخارا را داده بود که طرف توجه مقام دینی خلافت عثمانی بود، ولی چون روسیان او را از بین بردند، اثر بسیار کمی بر مسلمانان آنجا نموده است.

با وجودیکه در کابل و تمام افغانستان و مخصوصاً در جبهه کندهار تمایلی با اتحاد بریتانیه و سفیر عثمانی دیده می شد و لیتن هم به امید آن بود، ولی درین امر ناکام ماند که آمدن یک نفر عالم ترکی را صرف از طرف سلطان بدون مداخله انگلیس به ذهن مردم بدهد و نتیجه چنین شد که لیتن در چنین آمال خود ناکام ماند و بالآخر برای حفاظت سرحدات هند بوزیر هند نوشت: اگر امیر در مدت شش ماه نمیرد وی عساکر فراوان خود را که برای جنگ مقدس و غزا فراهم آورده به حرکت خواهد آورد ولی این عساکر بجای آنکه بر خلاف ما استعمال شوند بهتر است بروی روسیه بخیزند و این کار بدون خواهش محکم سلطان از امیر صورت نخواهد گرفت.٣


لیتن چنین سنجیده بود که بعد از تصرف روسیان بر مرو باید کندهار و هرات زیر کنترول انگلیس باشند و اگر سفارت عثمانی امیر را برین آرد، که نمایندگان انگلیس را در نواحی بگذارد پس حکومت هند بدون اینکه در آزادی افغانستان مداخله کند مطمئن خواهد بود ولی اگر چنین موافقتی با امیر ممکن نگردد، پس ما مجبور خواهیم بود، که در مدت دو ماه امیر را از امارت خود خلع کنیم و اضافه ازین انتظار کشیده نمی توانیم.12

از مکتوبی که لیتن به کیوناری نوشته این اراده وی بخوبی واضح شد که اگر هیئت سیاسی عثمانی ناکام شود، باید بر امیر حمله نمایند: "گمان میکنم که یگانۀ چارۀ ما اینست که امیر را از بین برداریم و با سران افغان مستقیماً روابط خود را قایم سازیم، و افغانستان غربی را از کابل تجزیه کنیم و در آنجا خانی نیمه آزادی را بوجود آوریم، که کندهار و هرات و مرو و میمنه دران شامل بوده و تحت حفاظه بریتانیه باشند."13

به هر صورت سفیر عثمانی کوشید تا امیر را به مطالب لیتن متقاعد بسازد ولی چیزی کرده نتوانست و با ناکامی مطلقی مواجه شد و اکنون لیتن خواست جنگ دوم افغان را آغاز کرده و امیر را خلع سازد.

اما سنت پترسبرگ نیز ازین فعالیت لیتن غافل نبود و به تاریخ ۱۲ ستمبر ۱۸۷۷م دی گیرس به لوفتس شکایت کرد، که یک نفر سفیر سلطان عثمانی به افغانستان آمده و از راه هند گذشته است14 و دولت روسیه این وضع را به نظر تشویش می بیند زیرا با ترکیه روابط دوستانه ندارد سفیر روسیه علاوه کرد که سفیر ترکیه تبلیغ جهاد را بین مسلمانان آسیای میانه مینماید و امیر بخارا را به وسیله امیر افغان تحریک میکند تا بر خلاف روسیه جنبشی نماید. اگر چه امیر بخارا يك نفر متحد ارادتمند روسیه است ولی در صورت شورش دینی مشکلاتی را ایجاد خواهد نمود باید. دولت بریتانیه امیر افغانستان را از ایجاد چنین وضع ممانعت نماید.

در جواب این یادداشت شکایت آمیز دربی به روسیه اطمینان داد که حکومت علیا حضرت ملکه انگلستان دلیلی نمی بیند که مقصد آمدن این سفارت ترکیه تبلیغ جهاد در آسیای میانه باشد (حواله سابقه ص ۱۲۲ تاریخی ۱۷ اکتوبر ۱۸۷۷م).

(مضمون دی ، پی سینگل D.P. Singal یونیوستی کوینزلیند، برسبورن)