کابل

از کتاب: در امتداد کوه بابا و هریرود ، بخش نخست

کاپیسا و غوربند

دوشنبه دوم اسد ۱۳۲۲ است دو موتر تیز رفتار یکی "شتودی بیکر" و دیگر "فورد استیشن واگون" حاضر .است. رفقای سفر ما آماده هستند. ساعت چهار عصر است. از چهار راه نوآباد ده افغانان و شهر نو بسرک شمالی به راه افتادیم.


از کابل تا دهنه غوربند

حالا با شرحیکه در باب راه ها داده شده خود خوانندگان میدانند که اگر راه سراسری مرکزی در ثلث اولش از راه بامیان تعقیب ،شود یک حصه مسافرت از کابل تا نقطه انشعاب سرک شکاری از بامیان (260) کیلومتری کابل روی سرک شمال انجام میگیرد یعنی تا این نقطه هر دو راه عبارت از یک چیز است.

حوزۀ شهر کابل را در گوشه شمال غربی بفاصله 13 کیلومتری از مرکز شهر یک رشته کوههای پستی احاطه کرده که بنام کوه های "هزاره بغل" یاد میشود و کوتل خیرخانه اولین کوتل عرض این راه از یکی از گردنه های همین کوه بچه میگذرد. ارتفاع بلندترین نقطه این کوتل 1800 متر از سطح بحر است و سرک تا دو سال قبل در ین حصه تنگ و در معرض آب باران قرار داشت و از ین درک خساره زیاد در آن تولید میشد و بعضی اوقات بواسطهٔ باران بردگیها و گل های نو وارد رسوبی موقتاً مسدود میگردید. حالا خیلی وسیع شده، جدارهای مشرف به ته دره اصولی سنگ کاری گردیده و منفذهائی برای آب باران در آن حد بحد کشیده اند.

از نقطه نظر جغرافیا کوه بچه هزاره بغل و کوتل خیرخانه حوزه "کاپیسا" کوهدامن و کوهستان را از حوزۀ کابل جدا .میکند این رشته کوه و دامنه های متصل آن چه بطرف حوزۀ کاپیسا و چه بطرف حوزۀ کابل از خود پاره خاطرات تاریخی هم دارد.

این کوتل چه وقت باز شده؟ حکمی به یقین عجالتاً در این باره نمیتوان کرد ولی به اطمینان میتوان گفت که راه منحصر بفرد بین حوزۀ کابل و کاپیسا نبود. زیرا راه های کوتاه تر و مستقیمی در بین بود و است مانند راه "دشت حاجی" و "کوتل پای منار" که از عقب شیرپور شروع و به نقاط قدیمی "پایتاوه" و بگرام میرفت و امروز هم اهالی بگرام پیاده همروزه از این راه بکابل می آیند و میروند.

کوتل پای منار اصلاً بواسطۀ مناری شهرت یافته که شبیه به منار چکری روی تیغه کوه آباد شده بود و قراریکه در مقاله منار چکری در یکی از شماره های انیس پارسال نوشته ام این مناره ها که بالای آن "چکره" (یعنی عراده- علامه ممیزه آئین بودائی) نصب بود بعقیده بعضی از مدققین برای نشان دادن راه به زوار وقت و مراکز حیاتی زمان یعنی کابل بودائی "خورد کابل" و نقاط آباد حوزه کاپیسا ساخته شده بود.

بهر حال کوتل خیرخانه هم از قدیم ترین زمانه ها پیاده رو قافله رو و از عصر سراجیه به اینطرف موتر رو شده است دامنه های پیرامون این کوتل چه بطرف کاپیسا و چه بطرف کابل بقایا و شواهد آبدات قدیم را تا یک اندازه حفظ کرده است.

در دامنه های رخ به کاپیسا آثار یک سلسله استوپه های بودائی و در دامنه های رخ بکابل شواهد معابد برهمنی و هیکل مرمری رب النوع آفتاب کشف شده و وجود همین آبدات در دو طرفه کوه واضح نشان میدهد که در ین معبر پیش از اعصار اسلامی عبور و مرور بعمل میآمد علاوه برین وجود خرابه های بزرگ "سار سکندر" یا "حصار سکندری" یا "شهرسکندری" که از آن بعدتر حرف خواهیم زد و در مجاورت دامنه های شمالی این کوه افتاده و محتملاً یکی از اسکندریه ها یا یکی از شهرهای باستانی بوده نشان میدهد که اهالی شهر بزرگی از ین معبر و از راه های کوتاه تر مجاور آن بحوزۀ کابل رفت و آمد داشتند.

به تدریجی که موتر از کج گردشیهای فراز کوتل بطرف شمال غرب پایان میشود، افق کاپیسا در نظر کسب وسعت میکند و سلسله کوهی که افق غربی را محدود ساخته بالای پروان و سالنگ پیش رفته و از آنجا بطرف شرقی تغیر جهت میدهد و تیغه های کوه های پنجشیر که در اکثر اوقات سال برف دارد، افق شمالی را تا کوه "اشوکان" فراز "سنجن" و "درنامه" مسدود میسازد. از کوتل خیرخانه تا دهن درۀ غوربند 63 کیلومتر فاصله .است (چون دیروز یکی از دوستان از من خواهش نمود که فاصله ها را به کیلومتر بدهم من بعد چنین خواهم کرد و اگر خوانندگان خواسته باشند که فاصله هائی را که تا حال به میل داده شده کیلومتر بسازند به 1. 6 ضرب کنند کیلومتر آن بدست می آید.)

در فاصلۀ 63 کیلومتری که بین کوتل خیرخانه و دهن درهٔ غوربند افتاده سرک هموار و از آبادیهائی مانند قلعهٔ مراد بیگ (22 کیلومتر کابل)، حسین کوت (27 کیلومتر کابل) سرای خواجه (34 کیلومتری کابل) چاریکار (66 کیلومتری کابل) میگذرد و به 75 کیلومتری کابل سرک به دهن دره غوربند میرسد.

این سرک حیثیت شریان عمده کاپیسا را دارد و از آن شاخه های فرعی بطرف دره های زیبای شکر دره استالف و نقاط تاریخی مثل بگرام، در فواصل 24 کیلومتری و 41 کیلومتری و 48 کیلومتری کابل به ترتیب جدا شده و شاخه هائی هم بطرف نقاط معمورۂ قدیم پروان و نجرو و تگو رفته که از خط رفتار ما کناره است و با آنها فعلاً کاری نداریم.

کاپیسا یکی از حاصل خیز ترین و قشنگترین حوزههای جنوب هندوکش است و از نقطه نظر جغرافیه و تاریخ و انشعاب راههای تاریخی و امروزی کمال اهمیت دارد چهار رود خانه خروشان از چهار درهٔ هندوکش و بابا یعنی غوربند، شتل، سالنگ و پنجشیر جاری شده و هر چهار بنام رودخانه پنجشیر از پای صخره های برج عبدالله، یکی از حصار قدیم معموره اسکندر میگذرد چهار راه بجانب کابل و نجرو و خاواک و بامیان از هم جدا میشود و از همین جهت این علاقه از قدیم بصفت چهار راه یاد شده است و حتی یکی از شهرهای قدیم آن "کارتانا" را یونانیها "تیتراگونی" یعنی چار ضلع یا مربع خوانده اند که آنرا چهار محله هم ترجمه کرده اند و گمان میکنم اسم "چاریکار" موجوده با این اسم قدیم بی رابطه نباشد.

کاپیسا حوزه ایست شاداب و تاریخ چندین قرن پیش از عهد مسیح از شهر های آباد آن ذکر میکند. نیسه کارتانا، تیتراگونی، کاپیسی و اوپیان مراکزی است که موقعیت آنها در بگرام و حوالی چاریکار اوپیان و حصار اسکندری قریب سرای خواجه تشخیص شده و اسکندریه قفقاز که آنرا "ملکه کهسار" هم خوانده اند، عبارت از پروان قدیم یا جبل السراج حالیه است.

تاریخ و تهذیب کاپیسای قشنگ تا اندازه در مطبوعات ما نوشته شده و اینجا تذکار آن را ضرورت نمیبینم موزه های ما را آثار با شکوه آن پر کرده و در تاریخ صفت مدرسه مخصوص بخود دارد.

سنگ و گل و آب و خاک این قطعه با خاطرات باستانی تخمیر شده است. کوه "آشوکان" با نام  "آشوکا"،سالنگ کنیشکا و سلسله پنجشیر با اسطوره های "زوس" و "پرومته" متصل و مربوط است.

از چیزهای که تازه امسال در تاریخ کاپیسا برای ما روشن شده و افتخار کشف آن به دوست گرامی آقای خلیلی میرسد یکی خرابه های "حصار اسکندری" و دیگر ظهور مسکوکات و ظروف هیاطله است که از "صدق آباد" ریزه کهستان پیدا شده است.

خرابه های با عظمت "حصار اسکندری" در 28 کیلومتری کابل بطرف راست سرک در 8 کیلومتری جنوب شرق سرای خواجه وقع دارد از روی اندازه خشت های بزرگ آن میتوان گفت که حتماً معاصر شهر جدید شاهی بگرام است و از اجرای تحقیقات عملی در آنجا انتظار زیاد دارم همانطوریکه "چاریکار" عوض "کارتانا" بمیان آمده سرای خواجه بجای "سار سکندری" یا "حصار سکندری" آباد گردیده است.

کاپیسا سر زمین انگور و علاقه ممیزهٔ آن برگ تاک است و این علامه از فلز مطلا از بگرام بدست آمده است. آب انگور کاپیسا از قدیم در مأخذ سانسکریت شهرت دارد. سرک همین سرکیکه روی آن سیر داریم از میان تاکستان و درختان کهن توت عبور میکند.

گل دره، شکر ،دره استالف و غیره مانند تکه های سبز خورد و بزرگ در کمر کوه پغمان جانب غرب جلب نظر میکند و بجانب شرق جلگه فراخ بگرام و قلعه های پراگنده آن تحت آخرین شعاع آفتاب دیگر منبسط .است. شب در یکی از باغ های طبیعی چاریکار گذشت. ساعت 8 صبح سوم اسد از چاریکار برآمده و تقریباً نیم ساعت بعد به دهن دره ،غوربند دروازه طبیعی یکی از زیباترین دره های میان هندوکش رسیدیم.


از دهن غوربند تا کوتل شبر

روز سوم اسد ساعت هشت و نیم صبح داخل دره غوربند شده و بعد از ظهر مسافرت ما به بامیان منتهی شد از نقطه نظر کوایف جغرافیائی این قسمت مسافرت را به دو حصه تقسیم میکنم از دهن درۀ غوربند تا کوتل شبر و از کوتل شبر تا بامیان.

درۀ شاداب غوربند، کوتل شبر و بقیه راه هر کدام با کوایف و رول طبیعی ئی که دارند، شرح داده میشود کوتل شبر از کابل 186 کیلومتر و از دهن دره غوربند 110 کیلومتر فاصله دارد و نقاط عمده ئی که سر راه می آید عبارت از "برج گلجان"، "سیاه گرد"، "چهارده"، "فحر نجن"، "دو آب"، "شیخ علی" و "دهن نرخ" میباشند.

درۀ غوربند یکی از دره های تنگ و سرسبزی است که سلسله های هندوکش و بابا را از هم جدا کرده و مانند دهلیزی در میان این دو دیوار بزرگ سنگی پیش رفته است. مدخل این دره دروازه ایست که اگر کسی داخل آن میشود مدتی خود را از تنگی دره محصور میبیند و وقتی از آن می برآید دفعتاً وارد افق وسیع و گشاده کاپیسا میشود دره غوربند راه طبیعی ئی است که ما را به دامنه های جنوبی کوه بابا و درههای شمال هندوکش رهنمونی میکند و در قلب یک حصهٔ کهسار وطن راه میدهد از نقطه نظر راه کاروان رو قدیم و سرک موتر رو امروزی دره غوربند اهمیت بسزا دارد زیرا علاوه بر پنکه یک حصه "راه کلان" را تشکیل میدهد یکی از راه های قدیم صفحات شمال هم بدان منتهی میشد و این راهی است که از قندوز در امتداد رود خانه آن آمده به "دراپاسکا" (اندراب) و از آنجا از راه درهٔ "کوشان" به مقابل "سیاه گرد" امروزی به درهٔ غوربند وصل میگردید هنوز هم رمههای گوسفند از همین راه کوتاه و مستقیم به کابل می آیند و بعضی نظریه ها در بین است که اسکندر از همین راه درهٔ کوشان به باختر رفته است. به همین گونه از مقابل سیاه گرد از دره فندقستان راهی بصورت مستقیم به استالف هم منتهی میشود.

سرک از مدخل دره غوربند به بعد تا 10 کیلومتر بطرف ساحل چپ رودخانه کشیده شده و پل "آشاوه" آن را به سواحل راست میآرد و تا منزل اول یعنی"برج  گلجان" سرک بساحل راست رودخانه ادامه دارد. "برج گلجان به قرار حساب منزلگاه های قدیم اولین منزل درۀ غوربند را تشکیل میدهد زیرا امروز رفتار موتر منازل پیاده و کاروان قدیم را برهم زده است.

برج گلجان جز بقایای پای دیوارهای بزرگ کاروان سرای قدیم چیز دیگری نیست. از دهن دره به بعد حد به حد از بیخ سنگ چشمه ها زا زده و جویچه های باریک و بزرگ و بزرگتر بطرف مجرای رودخانه غوربند جاری است. در سواحل رودخانه و دامنه های اطراف دره بعضی درختهای بید و توت و بالاتر یگان جای بعضی درختهای کوهی و بته ها معلوم میشود. در ین قسمت درهٔ غوربند قشلاق بزرگ بواسطهٔ تنگی دره وجود ندارد و حد به حد به ارتفاعات مختلف از مجرای رود خانه یگان خانه تنها یا دو سه چهارتا یک جا دیده میشوند.

این خانه ها در نشیبهای تند دامنه های کوه در میان شاخسار درختان نیمه پنهان است و یگان یگان شرشره آب از پهلوی آنها عبور میکند و به رودخانه میریزد.

اولین نقطهٔ مهم درۀ غوربند "سیاه گرد" است که بفاصله 134 کیلومتری کابل و 41 کیلومتری دهن دره افتاده و تمام اهمیت آن را فراخی محل در ین قسمت دره و باز شدن چند درهٔ فرعی دیگر از اینجا بطرف جنوب و شمال بمیان آورده است و منجمله دوی آن خیلی مهم است یکی درۀ "کوشان" که بطرف شمال به "اندراب" منتهی و راه بجانب دوشی و صفحات باختر میگشاید و دیگر درهٔ "فندقستان" بطرف جنوب که به شروع سلسله کوه بابا ختم میشود و از عقب راهی به استالف باز میکند.

سیاه گرد حاکم نشین غوربند و دارای یک بازار بزرگی است که در حدود 80 دکان دارد و مایحتاج اولیه و پارچه باب و غیره در آن پیدا میشود.سرای ها و چای خانه ها دارد و مسافر به هر ساعت روز و ناوقت شب هم اگر برسد خوراکه و جای اقامت یافته میتواند منظره عمومی سیاه گرد خیلی زیبا و قشنگ است. طوریکه از نام آن معلوم میشود چار اطراف افق آنرا یک سلسله تپه ها اشغال نموده که رنگ آنها در قطار اول خاکی مایل به سیاهی است و دورترها سرخ میزند و در بعضی قسمت ها از عقب خط تپه ها قله های سفید کوه بابا معلوم میشود.

درۀ غوربند از درههای پر میوه است و در درههای فرعی سیاه گرد زرد آلو و سیب و ناک و انگور وغیره وافر است.

نقطۀ مهم دیگر درۀ غوربند "چهارده" است. بعد از سیاه گرد در نقطه 48 کیلومتر دهن درۀ غوربند "پل رنگه" می آید و 6 کیلومتر بعدتر به چهارده واصل میشویم. نقطه ئی که چهارده نامیده میشود باز در حصه فراخی دره بمیان آمده و آبادی های این دهکده فراز یک سلسله تپه ها و عقب شاخسار درختان میوه دار خیلی زیبا و جالب توجه است بازار آن نسبت به سیاه گرد محدود تر ولی باغ ها و تعداد خانه ها بیشتر است یک عده خانه ها مشرف به رودخانه خروشان غوربند و عده دیگر بالای تپه ها واقع و به هر طرف که نگاه شود دریچه ها از میان شاخهای درختان معلوم میشود.

بعد از چهارده سبزی و خرمی درهٔ غوربند نسبتاً کمتر میشود و مخصوصاً عدهٔ درختان میوه دار کمتر شده میرود. دره گاهی تنگ و گاهی فراخ تر میشود و از ین به بعد در فاصله های میان سرک و بغل کوه قشلاق های هزاره ها حد به حد دیده میشود در دامنه های کوه للمیکاری و در قسمت هائیکه آب رودخانه رسیده میتواند، زراعت آبی رایج است و یک بلست زمین هم خالی و لایزرع نیست. در تابستان این قشلاق ها عموماً خالی و داک است زیرا باشندگان آن به ییلاق میروند و هنگامیکه هوا کسب برودت نمود، فرود می آیند. این وضعیت ادامه دارد و دره های فرعی فاصله به فاصله شقی در دره غوربند تولید میکند و تیغه سفید کوه بابا از ین جا ظاهر شده و باز ناپدید میشود و باین ترتیب رفته رفته کم شدن آب رودخانه سردی هوا بلندی محسوس ارتفاع از ظهور چیز جدیدی آگاهی میدهد که عبارت از "کوتل شبر" است.

رودخانه ئی که در ته دره جریان دارد و بنام رود خانۀ غوربند موسوم است از کوتل شبر سرچشمه میگیرد. این رودخانه در پای شبر جویچه باریکی بیش نیست که یکقدم از روی آن عبور میتوان کرد در راه آبهای درههای جنوبی هندوکش مخصوصاً آبهای دامنه ها و دره های شمالی کوه بابا حد به حد به آن علاوه شده و در دهن دره غوربند در طول 110 کیلومتر رودخانه ارغند و غریونده میشود و با امواج کف آلود از روی صخره های بزرگ عبور میکند. در چند کیلومتری دهن دره به فواصل مختلف از آن دو سه جوی بزرگ جدا کرده اند و هر کدام قسمتی از جلگه کاپیسا را در حوالی چاریکار آبیاری میکند و حتی یکی از ین جوی ها اراضی خشک بگرام را تا حوالی "پهلوان کوه" آب میدهد.

درۀ غوربند در تاریخ و در تاریخ هنر هم رولی دارد چون دهلیزی است میان هندوکش و بابا و راهی است میان نقاط معمور صفحات شمال و جنوب هندوکش، بلاشبهه کارستانهای بزرگ تاریخی را دیده است درۀ غوربند یکی از دره های پر اسراری است که هنوز پرده از روی آنها برداشته نشده است. نسبت به خود دره که معبر دائمی رفت و آمد بوده و هست دره های فرعی آن بیشتر شواهد عمرانی و بقایای تهذیب قدیم ما را حفظ کرده است از آن جمله یکی فندقستان است که پیشتر موقعیت آنرا بطرف جنوب سیاه گرد معین کردم.

این دره نسبتاً عریض و فوق العاده شاداب و یک قطعه باغ است و بهترین نمونه های قلعه های دهاتی ما در میان شاخسار میوه دار آن دیده میشود. از سه کیلومتری دهن این دره از یک معبد بودائی تابلوهای رنگۀ ارباب انواع آفتاب و مهتاب و یک دسته مجسمه های رنگه بدست آمده که محصول قرن 7 مسیحی و نماینده آخرین مدرسهٔ هیکل تراشی افغانستان در جنوب هندوکش است که امروز در اطاق فندقستان در موزۀ کابل گذاشته شده است از ین قسم ذخائر در ین دره زیاد است وکشفیات آینده نظر ما را روشن تر خواهد ساخت و مخصوصاً از تپه های "چهارده" انتظار زیاد داریم.


کوتل شبر

درۀ غوربند از حوزه کاپیسا شروع و به پای کوتل شبر تمام میشود. بعد از آن باز تا نقطه انشعاب "درهٔ شکاری" از بامیان و بعدتر تا خود بامیان با تنگی ها و فراخی ها امتداد دارد یعنی همین دهلیز میان هندوکش و بابا بعد از کوتل شبر هم دیده میشود. پس کوتل شبر مانند دیوار بلند تقریباً در وسط این دهلیز افتاده است.

فاصلۀ کوتل از دهن درۀ غوربند و از کابل پیشتر توضیح داده شد. از پای کوتل تا مرتفع ترین نقطه آن 8 کیلومتر فاصله است و در نقطه 194 کیلومتری کابل کوتل شبر 3000 متر از سطح بحر ارتفاع دارد و به این حساب نسبت به سطح کابل 1232 متر بلندتر است.

کوتل شبر اگرچه آنقدرها بلند نیست ولی از نقطه نظر جغرافیائی و تقسیمات یک حصه از آبهای هندوکش و بابا رول فوق العاده بزرگی بازی میکند. کوتل شبر دیواری است میان دو کوه بزرگ گردنه ایست که هندوکش و بابا را بهم وصل میکند و این رگ که خلاف خطوط عمومی کوههای افغانستان شمالاً - جنوباً افتاده تا کوتل "اونی" محسوس میشود و همه جا خط تقسیمات آب است، چنانچه شبر، آبهای حوزه اکسوس (آمو دریا) و اندوس (رود سند) را از هم جدا میکند و اونی یک قسمت آبهای حوزه هیرمند را از آبهای حوزهٔ سند علیحده میسازد.

پس کوتل شبر با ارتفاع سه هزار متر خود مجرای یک حصه آب ها و رودخانه های هندوکش و بابا را تغییر میدهد این طرف کوتل آب غوربند بطرف مشرق و آنطرف کوتل آب "شمبول" و "بلوله" بطرف غرب میرود. آبهای شرقی رودخانه غوربند را تشکیل میدهد که با سه رودخانه سالنگ، شتل و پنجشیر یکجا شده و همه بصورت رودخانه پنجشیر بفاصله 50 کیلومتری کابل در حوالی سروبی به رودخانه کابل یکجا میشود (و رود خانه کابل در اتک به اندوس و این رود خانه به بحیرهٔ هند منتهی میگردد.) آبهای غربی شبر یعنی رودخانه شمبول از پای کوتل 30 کیلومتر بطرف غرب رفته در دهن درهٔ شکاری آبهای بامیان با آن یکجا شده و بنام رودخانه بامیان تا "دوآب میخ زرین" میرود و آنجا رودخانهٔ "کهمرد" به آن ملحق میگردد تا به دوشی میرسد و آنجا آبهای اندراب به آن علاوه میشود و اینهمه از پلخمری گذشته بنام رودخانه بغلان تا به قندوز میرود و آبهای دیگری از طرف فیض آباد آمده و همه یکجا به رودخانه آمو میریزند. (و با آمو رهسپار دریاچه اورال میگردند.)

به این ترتیب معلوم میشود که کوتل شبر در جغرافیای طبیعی افغانستان و تقسیمات آبهای حوزه اکسوس (آمو دریا) و اندوس (سند) چه رول مهمی بازی میکند.

شبر سنگلاخ نیست و خاک زراعتی طبقه معتنابهی در آن تشکیل داده و سراسر قابل زراعت است. للمی کاری زیاد در آن میشود برف در زمستان میگیرد و باشندگان قشلاقی که در همواری های سر کوتل زندگی دارند عموماً معابر سرک اند و برفها را پاک میکنند کج گردشی های این کوتل خیلی ها اصلاح و سرک بر دار شده و عبور از آن در هیچ وقت سال اشکالی ندارد. از ین پای تا پای دیگر کوتل رویهمرفته 16 کیلومتر سرک را اشغال کرده است.