32

وفات حضرت استاد مرحوم مولوی ابوالوفای افغانی

از کتاب: مقالات دری

حدود۱۳۰۰ ش بود که من در مکتب ابتدائی تجار شهر کندهار درس میخواندم، در مسجد خانوادگی کوچه بامیزائی کندهار با شخص عالم نحیفی که قد دراز و ریش سیاه و چشمان بادامی نافذ و اخلاق شریف و زبان فصیح و روش بسیار جذاب پدرانه داشت مواجه گشتم، وی قاری جید قرآن عظیم و فقیه بزرگ و مفسر و محدث و با علوم اسلامی کاملا آشنا بود، امام مسجد ما و هم مدرس نامی و استاد بزرگ بود.

حلقه تدریس علمی و شاگردان فراوان داشت. مردم اورا به احترام و بمنزلت استاد نافذ الکلام مدانستند و وی زندگانی مجرد زهد و تقوی داشت و در حجره مسجد زندگی میکرد صایم النهار و قایم اللیل بود در قرائت به مکتب های مختلف این علم درس میداد، و به زبان پشتو و دری و اردو عربی سخن میگفت، و اسلاف او از بارکزائیان ارغسان قندهار بودند. من بعد از وقت مکتب بمحضر شریفش میرفتم قرآن عظیم را با مبادی تجوید و هم مبادی صرف و نحو، فقه و علوم ادبی را از ازو بوجه احسن و اسهل یاد گرفتم و او مانند مربی دلسور و پدر مهربان بمن درس میگفت و آنچه از او آموختم تاکنون زاد راه منست.

 استاد مرحوم علوم اسلامی را در مدارس هند در حلقه های علمی علمای نامور آنجا مانند حضرت شیخ الهند مولانا محمود الحسن و مولانا انورشاه کشمیری و دیگر اساتید بزرگ خوانده بود و همواره  میگفت: من با آب و هوای دکن هند عادت گرفته ام ولی اگر در سه چهار سال هوای قندهار وطن خود را تنفس نکنم مریض می شوم، بنابیران همواره در مدت چهار پنج سال باری خود را باین سر زمین زیبا و متبرک میرسانم و فقط تنفس هوای این گلزمین پر فیض، جانی تازه و نیروی روحی و بدنی می بخشد.

استاد به ادبیات پشتو و دری و عربی وارد و نیز نیک آشنا بود، بعد از اوقات جدی تدریس چون از حلقه درس بر میخواست تفکه و کار ذوقیش خواندن اشعار خوشحال خان و حمید و شیدا شعرای پشتو و دری بود اکثر دواوین نادر نایاب شعرای پشتو را بخط خود نوشته و نقل گرفته بود گاهی بمن هم اوراقی دادی تا برای او نقل  بگیرم و هم خودم بخوانم وی ذخیره کافی ازین گونه دواوین نایاب داشت و هنگامیکه در کابل پشتو تولنه تاسیس شد تا دم مرگ رابطه خود را با این موسسه و هم انجمن تاریخ قایم داشت. با مسائل لسانی و ادبی و تاریخ وطن خود دلچسپی فراوان میگرفت و در دادن نقل نسخه های نایاب ادبیات پشتو با شوقمندان و موسسات ادبی وطن دریغ نمی کرد. در سنه ۱۳۱۷ ش هنگامیکه این حقیر به تشویق و امر شاغلی محمد داؤد موسس جمهوریت و رئیس دولت و صدر اعظم کنونی و نائب الحکومه آن وقت قندهار دیوان های خوشحال خان و عبدالقادر خان و احمد شاه بابا را چاپ میکردم استاد مرحوم دو نسخه نایاب و ارزشمند خطی این دیوانهای را از حیدر آباد دکن بمن فرستاد که در طبع ان کتب یکی از مدارک من بود.

حضرت استاد مرحوم بعد از ۱۳۰۵ ش با پاسپورت افغانی از قندهار به حیدر آباد دکن رفت و در آنجا بنای یک مؤسسه علمی را بنام احیاء المعارف النعمانیه در سنه ۱۳۴۸ قمری گذاشت و هدفت این موسسه خیریه آن بود که کتب نایاب فقه حنفی را از موزیم ها و کتاب خانه های دنیا مخصوصا استانبول گرد آورده و آنرا طبع و نشر نماید.

وی بهمت بسا از مردم مسلمان هندوستان خزانه یی برای این کار فراهم اورد و به همکاری علمای بزرگ هند و مصر و ممالک عربیه نوادر  کتب مذهب حنفی را از زوایای فراموشی کشید و بعد از تصحیح  و ترتیب و تحشیه های انتقادی چاپ و نشر کرد که درین کار عالم مستشرق معروف کرکوی المانی هم با این مؤسسه همکاری کرد.

استاد اکثریت اوقات عمر خود را بکار تدریس فقه و قرائت و تصحیح و نشر نوادر کتب قدیم و هم بپرورش شاگردان زیاد در افغانستان و هم در هند صرف کرد مجرد زیست دقایق زهد تقوی و رزق حلل را فراموش نکرد ولی در عین این حالت مرد زاهد خشک سخت گیر کهنه و پرسی نبود هنگامیکه به وطن می آمد جوانان و پیروان علماء و عامه بدور او فراهم امدند، و از صحبت دلپذیرش حظ می بردند در خارج وطن هر هموطنی را که میدید اورا می نواخت و بزبان او باوی گپ میزد او از دیدن یکتن هراتی یا قندهاری یا اندخویی یا کابلی و مزاری انقدر مشعوف می شد که از فرط مسرت اشک از دیدگانش سرازیر میشد و میگفت: او باز بو وطن بمشام من رسید الحمدلله المنه.

استاد  مدت ۵۰ سال در هند با پاسپورت افغانی باقی ماندند   ماندند و همواره با افغان بود خود افتخاری کردی و از مفاخر افغانی دفاع نمودی، و در بین علماء هند به (افغانی) شهرت داشت، و گاهی اورا (امام حنفی) گفتندی.

سفر اخرین حضرت استاد بوطنش در زمستان ۱۳۴۸ ش بود که از راه پشاور بکابل آمد و مدتی درین شعر اقامت گزید، و بسا از جوانان و پیروان از محضر شریفش استفاده کردند ازینجا بقندهار و هرات تا بر ناباد او رفت و در هر جا صد ها تن از شاگردان و مخلصان اورا استقبال کردند.

نویسنده حقیر نیز همواره در کابل بملاقات او رسید و بدرک فیوض پرداختمی مکاتبه های ما هم همواره دوام داشت، تا که دو سه ماه قبل نامه ئی از یکتن شاگرد و فرزند خوانده اش از دکن رسید و بکمال حسرت اطلاع داد که حضرت مولانا و استادی روز چهار شنبه ۲۳ جولای ۱۹۷۵ (اول اسد ۱۳۵۴ش) ساعت هفت صبح ذات الجنب مرحوم شدند.

نام وی محمود شاه و شهرتش ابوالوفاء لافغانی و پدرش مولوی مبارک شاه قادری نامد است که از ارغسان قندهار بود تولدش ماه ذیحجه سنه ۱۳۱۰ قمری و  عمرش ۸۵ سال است گاهی به پشتو شعر میگفت که نموته اشعارش بین ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ در طلوع افغان کندهار نشر شده است.

حضرت استاد مرحوم کتابی در علم تجوید بنام دلی القرآن بزبان پشتو نوشته  که بارها طبع شده و مورد استفاده طلبه تجوید القرآن است.

اینک بذکر  کتبی می پردازم که مستقیما بقلم حضرت استاد مرحوم تصحیح و ترتیب و طبع شده و یا زیر نظارت او همکاران و شاگردانش تصحیح و تحشیه کرده و از طرف اداره احیا المعارف النعمانیه که سمت ریاست آن را داشت از حیدر آباد دکن طبع و شنر کده اند.

۱.کتاب الرد علی سیر الوزاعی در حدود ۳۰۰ صفحه عبدالرحمن بن عمرو اوزاعی (۸۸-۱۵۷ق) امام فقه و زاهد شام و صاحب فتوی و کتاب السنن و کتاب المسایل بود که ۷۰ هزار مساله را جواب گفته و در اندلس تا زمان حکم بن هشام بحکم او فتوی میداد (الاعلام ۴-۹۴ ) این کتاب نا شناخته از روی نسخه نایاب عربی ترتیب و طبع شده است.

۲. اختلاف ابی حنیفه و ابی لیلی از مقام ابو یوسف 

۳. امام ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم کوفی (۱۱۳-۱۸۲ ق) و قاضی و تلمیذ بزرگ امام ابو حنیفه و صاحب کتاب الخراج و الاثار است وی کتابی بنا فوق نوشته و در آن اختلافات امام ابو لیلی یکی از تلامیذ امام ابو حنیفه را با ستادش در فقه فراهم آورده است.

۴.شرح الصدر الشهید لکتاب النفقات علی الاقارب که آنرا ابوبکر احمد بن عمر حصاف متوفا (۶۲۱ق) تالیف و صدر شهید معروف حنفی متوفا ۵۳۶ ق شرح داده است.

۵. الجماع الکبیر از امام محمد بن حسن شاگرد امام ابو حنیفه که در سنه۱۸۹ ق وفات یافته و این کتاب او مشتمل بر فروع فقه حنفی است و شروح زیاد دارد (کشف الظنون ۱/۵۶۷ مخ).

۶. الکنت: شرح شمس الائمه سرخی بر زیارت امام محمد و شرح آن از ابی نصر احمد عتابی بخاری متوفا (۵۸۶ ق). 

۷. مختصر الطحاوی فی فروع الحنفیه از امام ابو جعفر احمد بن محمد (متوفا ۳۲۱ ق) که شروح فراوانی دارد  و از کتب معتبر حنفیه است (کشف ۲/۱۶۲).

۸. مناقب الامام الاعظم و صاحبیه : از حافظ شمس الدین ذهبی (متوفا ۱۴۸ ق۹ با تعلیقات شیخ محمد زاهد الکوثری.

۹. اصول الامام شمس الائمه سرخسی، ابوبکر محمد بن احمد سابق الذکر در اصول فقه که در زندان خوارزم تالیف آنرا آغاز کرده و تاباب شروط رسانیده و بقیه آنرا بعد از رهائی سجن در فرغانه املاء کرده است (کشف ۱/۱۱۲)

۱۱. کتاب الاصل از محمد بن حسن شیبانی جزو اول طبع ۱۹۶۶ م این کتاب را حاکم الشهید ابو الفضل محمد بلخی متوفا ۳۳۴ ق بنام الکافی اختصار کرد و بعد از آن ابو جعفر حاکم محمد بلخی متوفی ۳۶۲ ق آنرا شرح داد و هم صدر الشهید عمر بن عبدالعزیز مازه (۴۸۳-۵۳۶ق) شرحی بران دارد، ۵۲۴ صحفه طبع ۱۹۶۶ م، که شروح دیگری هم دارد.

۱۲. العالم و المتعلم بع ۱۳۴۹ کتابیست منسوب به امام اعظم ابو حنیفه (رح).

۱۳. فهارس صحیح البخاری تالیف مولانا شیخ رضوان محمد رضوان

۱۴. کتاب الاثار از امام ابو یوسف سابق الذکر با تعلیقات..

۱۵. شرح صدر الشهید از امام ابی بکر سر خسی محمد بن محمد حنفی مشهور به صدر الشهید صاحب کافی فی فروع الحنیفه مبسوط امام محمد بن حسن و جوامع اورا فراهم اورده بود.

۱۶. الحجه علی اهل المدینه : کتایست در چهار جلد از امام محمد بن حسن شیبانی سابق الذکر .

جزو اول ۵۹۴ صفحه حیدر آباد هند ۱۹۶۵م.

جزو دوم ۸۱۶ صفحه //  //  ۱۹۶۹ م 

جزو سوم ۵۵۷ صفحه   //  // ۱۹۶۹م

جزو چهارم ۴۴۸ صفحه   // // ۱۹۷۱ م.

این بود برخی از نشرات و مطبوعات احیاء المعارف النعمانیه که موسس و رئیس آن استاد مرحوم افغانی بود.

وفات این عالم نامور افغانی در تمام مطبوعات اسلامی با تاسف تلقی شد و ما برای نمونه چند سطری را از جریدۀ الحق اردو طبع دار العلوم حقانیه اکوره ختک (پشاور) ترجمه میکنم که باو جمعیه العلماء اسلام تحت قیادت مولانا مفتی محمود رابطه دارد و الحق در شماره ۱۰جلد ۱۰ ستمبر ۱۹۷۵ دربارۀ استاد افغانی چنین می نویسد: در حیدر آباد هندوستان در ماه گذشته حضرت مولانا ابوالوفای افغانی قدس سره وفات یافت. مرحوم در علم و تقوی و زهد و کمالات ذاتی یگانه دهر و از ایمه عظیم فقه حنفی بود که تمام عمر خود را به احیای آثار علمی ائمه احناف وماحذ فقه حنفی صرف کرده و به احیاء اشاعت آن همت گماشته بود.

وی همواره در حالت گمنامی و انزوا زندگی میکرد که فات وی برای عالم اسلام بالعموم و مذهب حنفی علی الخصوص یک سانحه الم افزای بزرگیست حق تعالی اورا مقام قرب خود عطا فرماید (الحق ص ۴)

روز نامه انقلاب طبع بمبئی (۱۳ اگست ۱۹۷۵ م) در باره وفات این عالم افغانی مینویسد:

خبر المناک وفات صدر لجنة المعارف النعمانیه حیدر آباد، حضرت مولانا ابو الوفا صاحب افغانی (رح) نه تنها بین اهل علم بر صغیر هندو پاک، بلکه در حلقه های علمی تمام دیا، با تاسف و رنج فراوان شنیده شد. شخصیت شریف این استاد ممزوج لطیفی بود از مشیخت و علمیت که نظیرش نایابست. از یکطرف درویش و عابد و زاهد خدا پرستی بود ولی در عین حال عالم و محقق زبردستی که در دنیای علم شخصیت مسلمی داشت و در صف اول علما و محققان بشمار میرفت و پنجا سال کامل در حیرد آباد دکن، به احیا کتب نایاب و معارف حنفی و تدریسی و پرورش تلامیذ و مشاغل علمی پرداخت، و مدتها مدرس مدرسه نظامیۀ حیدر آباد و رکن دائرة المعارف النعمانیه بود، که بسا شاگردان و مخلصان اهل علم از طبقۀ قدیم و جدید داشت و به روایات افغانی خود و زهد و تقوی و اخلاق نیکو و تواضع و تحقیقات علمی سخت پابند بود و صحبتش شیرینی و انبساط فراوان داشت وی نمونۀ کامل علم و عمل سلف صالحین و دارای شفقت و مهربانی و محبت مرشدانه بود و در عقب خود یکدستۀ بزرگ تلامیذ و پیروان و مخلصان را گذاشته است که در حقیقت ترکۀ علمی او می باشد. (۱) (صفحه ۳ شماره ۲۱۵ جلد ۳۸ روزنامه انقلاب بمبئ).