32

حکایت ۲۹

از کتاب: روضة الفریقین

سفیان ثوری رحمه الله فاسقی را دیدی در فستی، زود سجده شکر ظاهر کردی تا آنکس را تنبیه بودی بر ناشایست کارِ خود که وی شين اهل دینست ، شما نیز اگر بی نمازی میبینید، زود به پیش وی سجده بیارید ، و خبر دهید، که این مجده از بهر آن آوردیم که خدای تعالی ما را چون تو مخذول نماند، ما را عزیز کرد، و بخدمتِ خودمان راه داد ، وترا بتو ماند . و درین سجده شکر ثنا این گويد : اللهم لک الحمد ولک الشكر حيث عصمتنى حتى لا أعصيک.

امروز گبران از معاملت مسلمانان میشرم دارند ، و مسلمانان از معاملت خود شرم می ندارند. چنانک بت پرست را فردا با بت پرست حشر کنند، صاحب معاملت را با معاملتِ خود ، حشر خواهند کرد. فردا بت پرست بدیده حسرت به بت می نگرد. صاحب معاملت ، بديده حسرت بمعاملت خود می نگرد. همان دریغا که از سینه بت پرست بر می آید ، از سینه عوان و میخواره بر آید که این چه بود که بر خود کردیم؟ روزی رسول عليه السلم با یاران نشسته بود، سجده کرد . 

یاران گفتند : بچه سجده آوردی؟ گفت: این زمان جبرئیل آمد، و مرا بشارت داد ، که خدای عزوجل می گوید: هر که یکبار بر تو درود فرستد، من در صفت بی نیازی خود، ده بار بروی درود فرستم شکر این بشارت را سجده آوردم  .

و چنین آورده اند که چون خبر فتح يمامه ، بصديق رسید ، سجده شکر آورد . و سبب آن بود که چون رسول عليه السلم چهرۀ مبارک خود، در نقاب خاک كشيد ، مسيلمة الكذاب علم دروغ خود را بر بالا زد ، و آغاز دعوی نبوت کردن.

وابوبكر رضى الله عنه بخلافت بنشسته بود ، لشکر فرستاد ، ويمامه بكشاد، ومسيلمة الكذاب را بکشتند. چون نصرت اهل اسلام ، بسمع ابوبكر رسید ، سجده شکر آورد .

وامير المؤمنين على رضى الله عنه ، چون خبر کشتن سر خوارج ذو الشديه بشنید ، سجده شکر آورد . و رسول علیه السلم چون بوزینه را دید ، سجده شکر آورد گفت : خدای تعالی امت مرا ایمن گردانید از مسخ . و در سوره ص سجده سجده شكرست  بقول شافعى . برقول ايشان در نماز نباید آوردن .

و گر صاحب حدیثی در قفای صاحب رای باشد در نماز . اگر این سجده بیارد امام، او را متابعت نباید کردن .

و نوع دیگر ازین سجده شکر آنست که پوشیده باید آوردن ، تا گردی بدل مسلمانی باز نیاید. مثلاً نابینائی را بیند، یا ناقص خلقتی را بیند ، یا مختصر صورتی را بیند، سجده شکر پوشیده آرد ، تارنجی بدل آنکس نرسد.



باب صلوة التطوع وقيام شهر رمضان

قال الشيخ رحمه الله : بناء تطوع برشرع عشق است. شرع امر نسخ پذیر است . اما شرع عشق ، نسخ پذیر نیست : عبد الرق يعتق ، و عبد العشق لا يتعتيق  .

در شرع امر ، قبله کعبه است، و در شرع عشق ، قبله آفریدگار کعبه است سئل ابويزيد عن رفع اليدين فى الصلوة . قال : رفع اليدين سنة ، ورفع القلب فرض متقاضی امر ، مؤذنان اند، اهل شرع را ندا میکنند : وسارعوا الى مغفرة من رَّبِّكُم. اهل شرع را میگویند بیائید : رحمتِ من شمارا . اهل معنی را می گوید :

بیائید : شما مرا و من شما را . اهل معنی را متقاضی در سینه است ، ندا میکند ففروا الى الله ! اهل شرع را گویند : بشتابید ! اهل عشق را گویند : بیائید یا اَيُّها المُزمل قم الليل الا قليلاً. سید را گفتند: مرکب را آسایش ده گفت : سلطان عشق دستوری می ندهد، افلا اكون عبداً شكوراً.

به داؤد علیه السلم وحی آمد : كذب من ادعى محبتى ، اذا جنَّهُ اللَّيل نام عنى. دوستانرا بالین مسلم نیست. خوابرا گفتند : چون است که گیرد دیده عاشقان نمی گردی؟ گفت: من در دریا سباحت ندانم کرد هر کرا با شخاص امر ، بدرگاه آرند با وی مسامحت کنند ، او را گویند: بخور،

و بخسپ و بگوی و بشنو و به بین ! و هر كرا با شخاص عشق ، بدرگاه آرند ، با و مسامحت نکنند، او را گویند محور و محسب ، مگوی ، مشنو، مبین ، مرو !

امر را بتقاضا بدر فرعون فرستاد : فقولا له قولاً ليناً لَعَلَّهُ يَتذكر او يخشى. جایی که عرضه کردن فرمان بود ، همه رفق و مجاملت بود . هر کرا از راه فرمان بدرگاه آرند ، به مجاملت آرند و برفق آرند . و هر كرا به تقاضای عشق بدرگاه آرند بسیاست آرند .

موسی را بفرعون فرستاد با دعوت نطق ، عصا را بسحره فرستاد باسر عشق . آنجا که دعوت نطق، اجابت في . وانجاكه عشق ، انکار نی . سلطان عشق ، سرمه توحید در دیده سحره کشید ، تا جز بندگی و عظمت و کبریای او ندیدند ، و از تهدید فرعون باک نداشتند فرعون گفت: لأقطعن أيديكم وارجلكم  ...الآيه . گفتند: لاضير انا إلى ربنا منقلبون. آنجا که دعوت نطق ، اجابت نی ، وانجا که دعوت سر ، انکار نی . تا دانی که دعوت نطق ، بی دعوت سر سود ندارد. تا او حجاب برندارد ، دید معجزه سود ندارد اقتربَتِ الساعة وانشق القمر  وإن يرواية يُعرِضُوا ويقولوا سحر مستمر.

همه شب ، نماز آوردن ، کراهیت گفته اند. چه شاید که ضعیف شود و زانچه بر وی بود فرو ماند و فتوی قرآن مجيد اينست : تتجافى جنوبهم عن المضاجع.

اولی تر آن بود که شب را برسه قسم گرداند : باول بخسبد ، و بمیانه بیدار باشد ، و به آخر باز بخسید. چون ایمن بود از خود، که فجر را خلل نکند . و رسول گفته علیه السلم : که هیچ نماز تطوع ، بنزدیکیت خداوند تعالی' دوستر از آن نیست که برادر من داؤد كرد عليه السلم : باول شب بخفتی ، و در میانه برخاستی و بآخر بخفتی و هیچ روزه بر خداوند تعالی دوستر از انکه داؤد داشتی نیست . یکروز روزه داشتی و یکروز بکشادی، و در آن نماز شب بیان میکند : تتجافى جنوبهم ... الآيه . آنوقت عزیزان بود بنماز شب ، رغبت می نمودند. 

اکنون تاکار بود ، فريضها بیش از وقت نیارد.