32

سهم دانشمندان افغانستان در تدوین علوم ادبی

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

در دورۀ امویان فتوح اسلامی وسعت گرفت. و اختلاط افراد ملل دیگر با عرب افزونی یافت . چون هزاران نفر صنعت کاران و موای در مزاکر ثقافت عربی یعنی کوفه و بصره و بغداد زندگی میکردند، و بزبانهای فارسی و غیره متکلم بودند، در زبان عربی فسادی دیده شد، و اعراب ملتفت شدند که برای حفظ قرآن عظیم از تحریف به تقویم زبان خود توجهی کنند ف و لهجۀ قرآنی قریش را از اثر پذیری لهجات متعددۀ دیگر عربی نگهدارند. و ابو الاسود الدو ء لی ( ظالم بن عمر و ۱ ق هـ/۶۹ هت) شاگرد حضرت علی نخستین بار در عد امویان  بدین کار همت گماشت ،و اساس مدرسۀ بصره را در نحو عربی نهاد، که مدار کار آن بر منطق و قیاس بود، و در مقابل آن مدرسۀ کوفه وجود داشت. ۱ 

در حقیقت نحو عبارت از تکلم بزبانیست که آنرا از آغوش مادر فرا میگیرند، و تمام ملل قواعد تکلم صحیح و طبیعی السنۀ خود را با وجودیکه همواره تکلم و خطابه و شعری داشته اند، در ادوار بعدی زندگانی ترتیب داده و انرا علمی ساخته اند. یونانیا  به تدوین قواعد زبان خود پیش از قرن قبل المیلاد نپرداختند و رومانیان نیز در قرن اول پیش از میلاد بدین کار دست زدند.

زبان عربی نیز در عصر قبل از اسلام و ظهور اسلام شعر و خطابه داشت، ولی 

۱تاریخ الاسلام السیاسی ۱/۳۹۲ بحوالت ابن ندیم ۶۰ ودی بورو در تاریخ فلسفه اسلام 

قواعد نحو آن مرتب نبود، در نصف اول قرن نخستین هجری چون دولت اسلامی تشکیل یافت . ضرورت خود را بدین امر درک کردند. و حدس برخی از محققان است که در تبویب و ترتیب قواعد زبان عربی رویه و منوال  سریانیان راپیروی کرده  باشند. زیرا از علمای سریانی یعقوب رهاوی ملقب به مفسر کتب (متوفی ۴۶۰ م) نخستین بار در اواسط قرن پنجم میلادی  بدین کار پرداخته بود، و چون اعراب در عراق با این مردم محشور گشتند و زبان عربی و سریانی هم بمنزلت دو خواهر بودند، پس اعراب نیز در عراق به وضع علم نحو دست زدند. ۱

اگر چه برخی از مستشرقان ، واضح بودن ابو الاسود را در علم نخورد کرده اند. ۲ ولی ابن ندیم گوید: که در یکی از خزائن کتب بر کاغذ چینی بحثی را در بارۀ فاعل و مفعول ار ابو الاسود بخط یحیی بن یعمر دیده بود که در تحت آن خطوط چند نفر نحویان  دیگر هم موجود بود. ۳ و نیز معاذ بن مسلم (متوفی ۱۸۸هـ ۸۰ م در بغداد) در مسائل نحو بحث میکرد. ۴ و ازین برمی آید که اعراب در عراق باین علم دست برده بودند. 

علمای عرب درین دوره به جمع لغت هم پرداختند و لغات راهم مانند احادیث که صحیح و حسن و ضعیفی داشت، به لغات فصیح و افصح وجید و اجود و ضعیف و منکر و متروک تفسیم کردند؛ و نیز در جرح و تعدیل رجال لغت و راویان ان کوشیدند. مثلا خلیل بن احمد و ابو عمر و بن علاء (متوفی در کوفه ۱۵۴هـ۷۷۰م) را ثقه شمردند و قول ایشان را پذیرفتند، ولی قطرب (متوفی ۲۰۶هـ۸۲۱م) را کاذب دانستند و بر نقل و روایت برخی از علماء اعتماد نکردند . و چون کتابها و خط دران عصر غیر منقوط بود بر ضبط کتب که تصحیف دران روی میداد نیز تا وقتیکه خودشان لغت را نمی شنیدند اعتمادی نمی نمودند . و نیز چون بعضی اشعار منسوب بدورۀ

۱تاریخ تمدن اسلامی ۳/۷۶

۲رجوع به مقاله رکند ورف دردائرة المعارف اسلامی ۱/۳۰۷ و بروکلمان ۲/۱۲۳

۳الفهرست ۴۰

۴نزهة الالباء از ابن انباری ۶۴

جاهلی را امثال خلف و جماد وضع میکردند آنرا هم مورد ثقت و اخذ قرار ندادند. پس بقول ابن االانباری کلمات عربی بر دو قسم بود: یکی متواتر (لغت قرآن و متواتر و کلام عرب) که مفید علم شده میتوانست. ددیگر آحاد که برخی از لغویان انرا نقل میکردند و دران شروط تواتر نوبد. و باین صورت لغت عرب فراهم امد و مراتب ذیل را پیمود:

اول : فراهم آمدن لغات برحسب اتفاق ، که عالمی در بادیه لغت را میشنید و ضبط و روایت میکرد.

دوم: فراهم آوردن کلمات در بارۀ موضوعهای معین وواحد . مانند کسی که احادیث مربوط به نماز را جمع میکرد و نام انرا کتاب الصلاة میگذاشت. لغویان عرب نیز کتابهای متعدد را دربارۀ موضوعهای معین نوشتند مانند کتاب المطر و کتاب اللبن ابو زید (متوفی ۲۱۴ هـ۸۲۹م) و کتاب النخل و کتاب الابل اصمعی (متوفی ۲۱۳هـ۸۲۸م) و غیره.

سوم: مرحلۀ نهائی ان وضع معاجم لغوی بود که نخستین بار خلیل بن احمد (۱۰۰/۱۷۵هـ) کتاب العین را نوشت، که حرف اول آن عین بود، و باعتبار مخارج حروف (حلقی   کامی دندانی   شفوی علتی) انرا ترتیب داد و بقول نویسندۀ دائرة المعارف اسلامی خلیل درین ترتیب اقتفای علمای سنسکریت را نموده بود که ایشان نیز از حروف حلقی آغاز و به حروف شفوی ختم کنند. ۱ 

روح خراسانی در قالب لغت و نحو

در عصر عباسیان عراق و خراسان مراکز حرکات ملی و علمی و فکری بودند علوم دینی و ادب عربی درین سرزمین تدوین و پرورش یافت و حتی اصمعی مدتی در مکه و مدینه سکونت کرد و در انجا یک قصیده صحیح عربی را نشنید ۴ و لی مردم عراق و خراسان که مواریث کهن تهذیبی و فرهنگی داشتند علوم اسلامی را با روحیۀ قدیم خود بپروردند.

خراسانیان که امام ابو حنیفه نعمان (رض) موسس مذهب حنفی نمایندۀ قوی و دانشمند مزایای فکری و ثقافی ایشان بود در فقه علاوه بر قرآن و سنت و اجماع قیاس را هم رواج و رونق داده بودند که همین روحیه در متود علمی  خلیل بن احمد نیز دیده میشود زیرا او در لغت و نحو نیز قیاس را مهم شمرد، و بقول ابن جنی وی کاشف اصول قیاس در علم است . در حالیکه طرف مقابل 

۱معجم الادبا۱۷/۶

۲احمد امین در ضحی ۲/۲۶۷ بحوالت معجم الادبا

۳ضحی ۲/۲۶۸ بحوالت الفهرست و خصائص 

۴ المزهر ۲/۲۱۰

او اصمعی مانند شیوخ محدثان متکی بر نصوص لغوی و مکتفی برروایت قویست و از قیاس میگریزد. ۱ و همین رویۀ علمی قیاس بود، که در لغت و نحو عربی. اثرهای نیکی را داد و کسائی امام این فن میگفت: 

انما النحو قیاس یتبع

وبه فی کل امر ینتفع

باری علم لغت و نحو عربی در بصره تدوین و قاعده گذاری شد و مذهب بصریان درین علم اقدم است و پس از ان در کوفه ابو جعفر رواسی در حدود ۱۵۰ هـ۷۶۷هـ اساس رویه کوفی را نهاد که کسائی  متوفی ۱۸۹هـ۸۰۴ م و فراء متوفی ۲۰۷هـ۸۲۲ م شاگردان مشهور اویند و هر دو عجمی نژاد بودند. که در بغداد بمراتب در باری و استادی اولاد خلفا رسیدند، و درین پایتخت عباسی بود که مذهب بصری و کوفی اختلاط یافت . ۲ در حالیکه متود علمی قیاس این علم را رونق ووسعت خوبی داده بود و دانشمندان خراسانی نیز در تدوین و نشر و تعمیم آن بهرۀ بزرگی داشتند که اینک نام چند تن از ایشان :

نضر بن شمیل مازنی :

از تلامیذ خلیل بود که در مرو در سنه ۱۲۲ هـ۷۴۰ م بدنیا امد، و تا چهل سال در بادیه به تحقیق و سماع لغت عرب پرداخت و در بصره مذاهب نحویان را خواند ۱۲۸هـ و چون ار تحصیل فراغ یافت بوطنش مرو بر گشت و درینجا از طرف مامون قاضی و برمذهب اهل السنه بود و در سنه ۲۰۳ هـ۸۱۸ در مرو وفات یافت. ۳

از آثار او کتاب الصفات۴ و و غریب القران (نسخه خطی موزۀ برتانیه ) و تشریح الحروف و قوة العریبه ۵ و کتاب السلاح  و کتاب النواأ و المعانی است. ۵

۱ضحی ۲/۲۷۹ بحوالت خصائص ۱/۳۶۶

۲ضحی۲/۲۹۸

۳بروکلمان۲/۱۳۹

۴الفهرست ۵۲

۵البلغه طبع ۱۹۱۴

۶الاعلام ۸/۳۵۷

و ابن قتبیه اورا صاحب غریب و شعر و نحو و حدیث و معرفت بایام مردم وفقه داند۱ 

اخفش اوسط بلخی :

ابوالحسن سعید بن مسعده اصلا بلخی و از شاگردان سیبویه و شیوخ علم العروض است که بعد از خلیل بن احمد بحر خبب را ر بحور پانزده گانه خلیل افزود ووفاتش بقول برو کلمان ۲۲۱ هـ۸۳۵م یا ۲۱۵ هـ است از آثار او معانی القران (مکتبۀ مشهد) و شرح ابیات المعایاة (مکتبة واتیکان) و تفسیر علم القوافی (مکتبه حسین چلبی بروسه) و غیب القران (موزۀ برتانیه) و ابیات المعانی و الاشتقاق) و معانی الشعر و کتاب الملوک شناخته شده است . ۲

ابن سلام هروی :

از مشاهیرائمه ادب و لغت و نحو عربست که شرح حال اورا چند صفحه قبل دادیم.

ابو حاتم سیستانی :

سهل بن محمد بن عثمان سیستانی (منسوب به خوارج) از تلامیذ اصمعی و اخفش است که در بصره زندگی داشت و درین شهر در حدود ۲۵۰هـ ۸۶۴م یا ۲۴۸ هـ مرده است . او از بزرگان علمای لغت و شعر بود. که مبردهم ازو درس خوانده و دارای تالیفات فراوانست از قبیل کتاب المعمرین (طیع کولدز یهر در لیدن ۱۸۹۹ م) و کتاب  الوصایا (طبع کمبرج ۱۸۹۶م) و کتاب الاضداد (طبع بیروت ۱۹۱۲م) و کتاب التذکیر و التأنیث (خطی مکتبۀ احمد تیمور مصر) و کتاب النخل و کتاب النخله (مطبوع ) و غیره .

از اشعار لطیف اوست :

ابرزواوجه الجمیه 

بل و لاموا من افتتن

لو ارادو اعفافنا

ستروا وجه الحسن ۴

۱کتاب المعارف ۵۴۲ تالیف ابن قتبیه مروزی طبع قاهره ۱۹۶۰ م

۲بروکلمان ۲/۵۲ و الاعلام ۳/۱۵۴

۳برو کلمان ۲/۱۵۴ و الاعلام ۳/۲۱۰

۴ابن خلکان ۱/۲۱۸

«روی نیکو را وانمودند، و کسانی را که (برنیکوان) فتنه شدند ملامت ساختند. اگر پارسایی مار میخواستند، باید روی  نیکورا می پووشانیدند.»

شمر بن حمدویه هروی : 

ابو عمر و شمر (بفتحۀ اول  و کسرۀ دوم) بن حمدویه هروی که از هرات و خراسان در جوانی به بلاد عراق آمد و از ابن الاعرابی  و غیره درس فرا گرفت و بازبه خراسان بر گشت ، که از نضربن شمیل ولیث بن مظفر که امامان ادب  عرب بودند استفاضه نمود اوبه تقلید  کتاب العین معجم  بزرگ  لغوی خود را که به حرف  جیم آغاز می شد نوشت و آنرا کتاب  الجیم خواند، و لی نسخۀ انرا به هیچ کسی نداد و چون بمرد باز ماندگانش آنرا بیکی از کاداران یعقوب  لیث سپردند، ولی در نهروان سیلی عظیم بر لشکرش آمد و این کتاب هم در جمله  اموال  معسکرش بود وفات او در سنه ۲۵۵ هـ۸۶۹م است و از آثارش کتاب السلاح و امثال و جبال وادیه و غریب الحدیث شناخته شده است . و اوظاهرا قدیمترین  مرد خراسانیست که بعد از خلیل معجم بزرگ لغت عرب را نوشته است. ۲

ابن الاعراب  سندی

ابو عبدلله محمد بن زیاد که پدرش از موالی سندی بود، و او در کوفه بسال ۱۵۰ هـ ۷۶۷ م بدنیا آمدو چون مادرش  را مفضل ضبی یکی از ادبای  معروف عرب بعد از فوت پدرش بزنی گرفت ۳ بنابرین محمد از وعلم آموخت و در لغت و ایام و انساب امام عصر شد و صدها نفر بدرس او حاضر می شدند تا بعمر ۸۱ سالگی در سنه ۲۳۱هـ۸۴۴ یا ۲۳۰ هـ در سامراء عراق بمرد. ابن اعرابی احول بود و تمام دروس و جوابهای سوالهای مردم  از حفظ میگفت و برای رجوع به کتابی نیازمندی نداشت. در علم و شعر یگانۀ عصر بود از آثار اوست :

۱بروکلمان ۲/۲۰۱و الاعلام۳/۲۵۳

۲ظبقات الادباء ۲۶۰

۳المعارف ابن قتیبه ۵۴۶

اسماء خیل العرب و فرسانهم (خطی اسکوریال ۱۷۰۵) کتاب الفاضل فی الادب (مکتبه خالدیه قدس ۴۵/۳) مقطعات مراثی (طفع دبلیورائت) النوا در بروایة ثعلب (مکتبۀ خالدیه قدس ) ابیات المعانی و کتاب الامالی و شعرار طاة (مکتبة آصفیه دکن ۱۴۲۸) کتاب البئر (مکتبۀ قاهره) دیوان العاشقین (طبع قاهره ۱۳۰۵ هـ) تاریخ القبائل ؛ تفسیر الامثال الانواء صفة النخا و صفة الزرع و کتاب  انبت و البقل و نسب الخیل و کتاب الالفاظ.

محمد بن فضل شعرانی گفت : همچنانکه سفیان ثوری امام حدیث، و ابو حنیفه امام قیاس، و کسائی  امام قرائت است ابن الاعرابی امام کلام عرب است او از راه اجورۀ تعلیم درماهی هزار درم کمایی داشت، که تا آخر همان ماه آنرا به مستحقان می بخشید. ۲

۱بروکلمان۲/۲۰۳و الاعلام ۲/۳۶۵و ضحی ۱/۲۳۲

۲معجم الادبا ۱۸/۱۸۹