جنگ و ادوات جنگی
قراریکه سرودهای ویدى و متن اوستا شهادت میدهد آریاهای آریانا مردمان با شهامت و دلیر و جنگی بودند و سلحشوری اولاد نجیب هندوکش را سرودهای رزمی وید و مهاباراته و متن اوستا و شاهنامه ها و دیگر ماخذ ملی مزین کرده است. در فصل دوم مختصراً وضعیت جنگجوئی باشندگان کشور خود را در عصر ویدی شرح دادیم (صفحه ١٣٥)
چون در دورۀ اوستائی احساسات قومی و ملی آریائی در آریانا بیش از بیش تقویت یافت و ظهور مخالفین توریالی و عناصر غیر آریائی و سامی در شمال و شمال غرب و غرب احساسات مقابله را بیشتر در آریانا برانگیخت روح سلحشوری و جنگآزمائی قدیمی در اولاد مملکت بمراتب قوی ترشد و پادشاهان بزرگ مادر پرورش پهلوانان و مردان جنگی و تقویت نسل صرف مساعی زیاد کردند و در نتیجه تربیه خانوادگی و تاثیر محیط و تقاضای مفاد ملی و سیاست پادشاهان بزرگ و مدبر روح جنگآزمائی در نسل و جامعه انبساط زیاد یافت.
در عصر ویدی به مناسبت مهاجرت ها و جابجا شدنها و اشغال اراضی و حیات مالداری تا یک اندازه مجادله و مخالفت ها میان خود قبایل آریائی هم پیش میشد. در عصر اوستائی این مفکوره به تدریج از بین رفته کسانیکه در سرز مین اوستائی آریانا زندگانی داشتند همه عنداللزوم بحیث اولاد یک کشور واحد با خارجی ها و بیگانگانی که از روی عرق و آئین با ایشان فرق داشتند میجنگیدند و از کشور و آئین و تهذیب و خاک و حکومت خویش دفاع میکردند چنانچه جنگ های "آریا" و "توریا" یا مقابله های "آریانی" و "تورانی" یکی از بزرگترین موضوعات حماسی و رزمی کشور ما است و انعکاس آن از عصر اوستائی به بعد به اندازۀ زیاد است که تمام داستان ها و عنعنات رزمی مملکت ما را در دوره های بعد اشغال کرده است.
در عصر اوستائی کشور ما بیشتر تربیه پهلوانان باب بود. در جنگ ها سران خانواده با منسوبین آن که عبارت از پسران و ملازمین مربوطه باشد همه بحیث یک "دسته پهلوان" شامل میشدند. گایگر اظهار میکند که تشکیلات نظامی هم بیشتر به همین اساس بوده و پهلوانان و رزم اوران خانواده خانواده و قبیله قبیله صف میکشیدند تا علایق خویشاوندی در موقع خطر ایشان را جسورتر کند. ملت و عسکر از هم فرق نداشت ملت عبارت از رزم اوران ورزم اوران عبارت از تودۀ ملت بود و تنها اطفال و زنان و پیر مردان از مشاغل جنگی معاف بودند. ترتیب و صف آرائی مراعات میشد و پادشاه مملکت و شهزادهگان مستقیماً قشون پهلوانان خود را اداره میکردند و بجنگ سوق میدادند. در یشت 1۳ فقره 39 قشون به کلمه سپاده Spadha یاد شده و از ان کلمۀ سپاه بمیان آمده که تا امروز در زبان دری معمول است. برای تفریق دسته های قشون بیرق و علایم معمول بود چنانچه کلمه "درفش" از کلمات اوستائی است و "گایگر" به این عقیده است که بیرق های بلند بخدی که اوستا ذکر نموده یکی از علایم ممیزۀ رشادت باختری ها را نیز نشان میدهد. همین قسم در اوستا ذکر است که فراواشی Fravashis "ژنی ارواح اجداد" هم دارای علامه و نشان مخصوص عسکری بود از روی مطالعاتی که مدقق فوق الذکر در اسلحه آریاهای اوستائی نموده اظهار میکند که نسبت به سلاح دفاعی اسلحۀ تعرضی آنها زیادتر بود. در عصر اوستائی هنوز مانند دورۀ ویدی جنگ با عراده های جنگی در آریانا رواج داشت ولی بیشتر مخصوص شاهان و شهزادگان و نجبای قوم بود. مانند عصر ویدی هنوز هم دو نفر جنگجو و عراده ران در یک عرادۀ جنگی جای میگرفتند و فتح و شطارت و حتی حیات جنگجو بیشتر به قابلیت عراده ران منوط بود. از این جهت با عراده ران نه به قسم نوکر بلکه بحیث رفیق رفتار میشد. زره و جوشن و پوشیدن آن در نبرد معمول بود. "میتهرا" رب النوع آفتاب که در جنگ ها ملت اوستائی آریانی از و استعانت میخواستند بعنوان "صاحب زره طلائی" خوانده شده، از روی تشریحاتی که "وندیداد" راجع به یک عرادۀ جنگی و پهلوان مربوطه آن میدهد معلوم میشود که رزم اوران کشور ما درین وقت زره، جوشن خود و چهاراینه و کمر بند و غیره را میشناختند زره از کلمه زراده Zradha مشتق شده و معنی این کلمه صدای "جغ جغ" را افاده میکند و معلوم میشود که از روی صدای حلقۀ آن این کلمه بمیان آمده و تاحال باقی مانده است. پوره معلوم نمیشود که زره این وقت کاملاً از پارچه های فلزی تشکیل شده بود یا از مجموع حلقه ها حال خود زره معمول و مروج بود. خود به کلمه "ساره واره" Saravara یاد شده و مرکب از دو جزء است: "ساره" به معنی سر "واره" محافظه کردن یعنی "حافظ سر" پوره معلوم نیست که آیا خود را از چرم میساختند یا از فلز، با اشاراتی که در مورد "فراواشی" ژنی ارواح مردگان و "واهیو" رب النوع با دو میتهرا رب النوع آفتاب شده واضح معلوم میشود که کلاه خودهای فلزی در عصر اوستائی معمول بود. درپشت ها کلمۀ خود هم بصورت "خودهه Khaodha " یاد شده و خود برنجی (آیو خوده Ayo-khaodha) و خود طلائی زرانیو خوده، Zaranyo-khaodha تذکار رفته است. علاوه برین چیزهائی دیگری هم پهلوانان برای حفاظت قسمت های مختلف بدن می پوشیدند مانند "کویری" Kuiri که خود را به زره وصل میکرد "پیتی دانه" Paiti-dana که حصه پایان روی را محافظه مینمود " کمره"Kamara یعنی کمربند که هم شمشیر در آن آویزان میشد و هم حصۀ کمر را محافظه میکرد و بدن را استوار نگه میداشت. رانه پانه Rana-pana یا "ران بند" که ران ها را محفوظ میداشت. سپر هم درین وقت مجهول نبود دریشت های 13 فقره 35 و 19 فقره 45 به کلمۀ "سپاره داشته" یاد شده و از همین اسم، کلمۀ "سپر" بمیان آمده است. قدیم ترین سلاح تعرضی این وقت گرز بود که صورت ابتدائی آن بشکل دانگ چوبی بود گره دار که بعض اوقات برای زیاد ساختن وزن به آن پارچه های فلز را هم نصب میکردند. یکنوع گرز کوچک دیگر هم داشتند که معمولاً آنرا به کمر می بستند و آنرا بر دشمن پرتاب میکردند. این گرز معمولاً تیغه های نیز داشت و آنرا میخ کوب میکردند و اوستا آنرا خطرناک ترین تمام اسلحه قلمداد کرده است و سلاح مخصوص "میتهرا" رب النوع آفتاب بود و آنرا "وزره Vazra" میگفتند که معادل آن در سانسکریت "وجره Vajra " است و پهلوان معروف کابلی یا سیستانی کر سسپه Kersaspa این سلاح را همیشه با خود داشت. چکوشهChakusha یا تبرزین سلاحی بود دودمه و برنده. کلمۀ چکش ازان بمیان آمده. پهلوانان دورۀ اوستائی کشور ما یکنوع نیزه های کوچکی داشتند که نسبت به تیر بزرگتر بود و به قوت باز و بر دشمن پرتاب میشد و معمولا یک پهلوان 30 عدد آنرا با خود می برداشت همان طور که شدت تیر به قوت انعطاف کمان تعلق بیشتر داشت تیزی رفتار و اصابت این نیزه ها مربوط به قوت بازو و مهارت انداخت پهلوان بود. تیروکمان در جنگ های این زمان استعمال میشد. کمان را معمولاً از چوب های قابل انعطاف میساختند وزه آن را از پی یا رودۀ حیوانات تهیه میکردند و آنرا "اره زازهی Arezazhi" یعنی "فاتح جنگ" می نامیدند.
تیر را"ئی شو" Ishu میگفتند و از نی یا شاخه های اشجار میساختند. آن حصه تیر را که در چلۀ کمان مانده میشد. "پای" میگفتند و معمولاً از شاخ ساخته میشد. نوک تیر را "دهن" میگفتند زیرا آن قسمت به بدن دشمن اصابت میکرد وخون دشمن را می مکید و از مفرغ ساخته میشد. یک پهلوان ۳۰ عدد تیر در تیرکش با خود می گرفت. "ار خشه" Erkhsha در اوستا بحیث ماهر ترین تیر انداز آن عصر خوانده شده که تیر را از کوهی به کوهی پرتاب میکرد. نیزه و خنجر و فلاخن هم در میان پهلوانان کشور ما در عصر اوستائی معمول و مروج بود. نیزه ها را نوک تیز و طویل میساختند شمشیرهای این وقت معمولاً کوتاه و دو دمه بود و بیشتر شباهت به قمه ها و پیش قبض هائی داشت که تا حال درمیان قبایل پښتون و نورستانی دیده میشود. در آخر این را هم متذکر میشویم که یما پادشاه قرار شرح اوستا خنجر مزین طلائی داشت که علامۀ نیروی سلطنتی او بود.