طاسین محمد، نو حه روح ابو جهل در حرم کعبه

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

سینه ی ما از محمد داغ داغ

از دم او کعبه را گل شد چراغ

از هلاک قیصر و کسری سرود

نو جوانان را ز دست مار بود

ساحر و اندر کلامش ساحری است

این دو حرف لا اله خود کافری است

تا بساط دین آبا در نورد

با خداوندان ما کرد آنچه کرد

پاش پاش از ضربتش لات و منات

انتقام از وی بگیر ای کائنات

دل بغایب نیست و از حاضر گسست

نقش حاضر را فسون او شکست

دیده بر غایب فرو بستن خطاست

انچه اندر دیده می ناید کجاست

پیش غایب سجده بردن کوری است

دین نو کور است و کوری دوری است

خم شدن پیش خدای بی جهات

بنده را ذوقی نه بخشد این صلوت


مذهب او قاطع ملک و نسب

از قریش و منکر از فضل عرب

در نگاه او یکی بال و پست

با غلام خویش بر یک خوان نشست

قدر احرار عرب نشناخته

با کلفتان(۱) حبش در ساخته

احمران با اسودان آمیختند

آبروی دودمانی ریختند

این مساوات این مواخات اعجمی است

خوب میدانم که سلمان (۲) مزدکی است

ابن عبدالله فریبش خورده است

رستخیزی بر عرب اورده است

عترت هاشم زخود مهجور گشت

از دور کعت چشم شان بی نور گشت 

اعجمی را اصل عدنانی (۳) کجاست

گنگ را گفتار سحبانی (۴) کجاست 

چشم خاصان عرب گردید کور

بر نیائی ای زهیر (۵) از خاک گور

ای تو مارا اندرین صحرا دلیل

بشکن افسون نوای جبرئیل

باز گوای سنگ اسود باز گوی

آنچه دیدم از محمد باز گوی

ای هبل ای بنده را پوزش پذیر

خانه ی خود از بی کیشان بگیر

گله ی شان را بگر گان کن سبیل

تلخ خرمایشان را بر نخیل

صرصری ده ما هوای بادیه

انهم اعجاز نخل خاویه (۶)

ای منات ای لات ازین منزل مرو

گر زمنزل می روی از دل مرو

ای ترا اندر دو چشم ما وثاق

مهلتی ان کنت از معت الفراق (۷)