کوشانی ها، کشان - کشانی

از کتاب: افغانستان در شاهنامه

کاموس - اشکابوس - جنکس - کورنگ - برزو - کجولاکد فیزس - ویما کدفیزس - کنیشکا هوویشکارواسود وا.


کوشان و کوشانی ها دودمان آریانی هستند که از قلب آسیا به نام (یوچی) برخاسته هر چه به طرف غرب پیش آمدند به نام (سیتی) و (تورانی) هم مشهور شدند. بعد از اینکه آمو دریا را عبود کردند به اسم (کوی سانگ هوهو) (حکومت ولایتی کوی سانگ) یا (ریاست کوشانی) تأسیس نمودند کوشانی ها از نظر طبقه بندی مسکوکات به دو دودمان تقسیم می شودند:

(۱) خاندان (کدفیزس)

(۲) خاندان (کنیشکا)

از خاندان اولی "کجولا کدفیزس" و از خاندان دومی "کنیشکا" "هو ویشکا". "واسودوا" مشهور اند. در اینجا بار اول شاهنامه را به حیث مأخذ تاریخی تحریری استعمال میکنیم از نظر فردوسی شاهان یا پهلوانان کوشانی عبارت اند از:

کاموس - اشکابوس - جنگس - کورنگ - برزو

این نام را یا به صورت اسم خاص یا به ترتیب نام خانوادگی استعمال میتوان کرد. آنهائیکه در تاریخ در دورۀ کوشانی به نام خود سکه دارند عبارت اند از:

کجولا کد فیزس - ویماکد فیزس - کنشکا - هو ویشکا - واسود وا

غیر از نام های فوق الذکر اسمای کوشانی زیاد است مثل:

کنارنگ - سهراب - برزو - فغفوس و غیره.


به پای آمد این داستان فزود

کنون رزم کاموس باید شنود

کنون رزم کاموس پیش آوریم

ز دفتر به گفتار خویش آوریم

دلیری که بد نام او اشکبوس

همی بر خروشید برسان کوس

به گرز گران دست برد اشکابوس

زمین آهنین شد سپهر آبنوس

نه کاموس مانم نه خاقان چین

نه شنگل نه گردان توران زمین

وز آنجا دمان پیش کاموس شد

به نزدیک منشور و "فرتوس" شد

سرآمد بتو بر همه رزم کین

نه بینی زمین کشانی و چین

کشانی هم اندر زمان جان بداد

تو گفتی که او خود ز مادر نزاد

چو زد تیر بر سینۀ اشکبوس

سپه آن زمان دست او داد بوس

تهمتن چنین داد پاسخ بروی

که ای بیهده مرد پرخاش جوی


علاوه بر منابع چینی و هندی و یونانی یک منبع دیگر راجع به "کوشانی ها"  داریم که اصلاً جز منابع شرقی و عبارت از منابع خود ما  است و آن را (اوستا) و مخصوصاً شاهنامۀ فردوسی میتوان خواند. اوستا راجع به اقوام جهان اشاره هائی دارد و شاهنامه آن را بزرگ و بزرگتر ساخته و در حالی که باشندگان دنیای قدیم و اولیۀ جهان را به سه تن از اولادۀ فریدون تقسیم میکند در باب کوشانی و مخصوصاً به جنگهای ایشان با رستم و دیگران معلومات میدهد که در سلسلۀ واقعات مخلوط و احیاناً بزبان دیگران به شعر و قصاید پیچیده و درهم است معذالک از دلچسبی خالی نیست. شاهنامه از روی منابع قدیم تر جهان، یعنی (وید) و مخصوصاً (اوستا) ساکنین دنیای قدیم را به سه کتلۀ بزرگ تقسیم میکند: 

(۱) از سلم: جهان مغرب

(۲) از تور: جهان مشرق کتلۀ توران زمین و چین

(۳)از ایرج: جهان آریایی یعنی افغانستان ایران و قسمتی از هند.


در اینجا در طی مبحثی که بدان ارتباط دارد به علاوه شرقی که به (تور) داده شده است بحث میکنم (اقوام تورانی) که یک اصطلاح خودمانی است در یک علاقه ئی بود و باش داشتند که از حوزۀ آمودریا یا جیحون شروع شده و به طرف شرق تا مرز چین ادامه داشت، اقوام تورانی در آغاز آریئی آریایی ویدی بوده و بعدتر هرچه به جانب مشرق در خاکهای آسیا پیش رفته شود در این اصطلاح عناصر ترکی، ترک و مغلی، مغل داخل میگردد، مانند (سپتی) که از شرق به غرب پیش آمده و جنگ کرده و عنصر تورانی را در مقابل خود پراگنده ساختند؛ و در تاریخ یک سلسله جنگهای بسیار طولانی بروز کرده که چینی، ترکی، مغلی با کشور ما به عمل آورده اند. شاهنامه تقریباً نیمۀ این واقیات افسانوی و داستانی را در طی اوراق ضخیم خود گرفته که شرح کامل آن دایرةالمعارف می خواهد و ما همه را روی هم رفته در تاریخ کشور خود به نام "آریایی و تورانی" یاد می کنیم.

در میان اقوام که تحت عنوان "تورانی" میآید یکی هم (یوچی) است که به نامهای مختلف من جمله (کشانی) یا (کوشانی) که در دوره های مختلف تاریخ و در جاهای مختلف شرق ظهور کرده اند. اسم (یوچی) بار اول در ۱۳۸ ق.م شنیده شد امپراطور چین (ووتی) (۸۷ - ۱۴۰ ق.م) از فشار حمله های (هوانگ نوها) یعنی (هنها) به تنگ آمده ایلچی به نام («چانگ - کین) نزد آنها فرستاد در این وقت یوچیها در مساکن اقوام "اسکائی" در حوزه سیر دریا حمله کردند و قبایل اسکائی به جنوب رود آمو منتشر شدند و در نتیجه یک سلسله جنگ قشر متراکم (یوچی) در اراضی ساحلی راست آمودریا به کناره های جنوبی آن در سرزمین باختر یا (بخدی) کمکم منبسط گردیدند.

به شهادت مؤرخ چیی (سوماتسین) اقوام (یوچی) در ۱۲۵ ق.م از مناطق شمال آمودریا گذشته به جنوب آن در باختر نفوذ پیدا کردند و با ساکنین آنجا که به نام (تاهیا) معروف بودند، تماس حاصل نمودند و کم کم با آنها خلط گردیدند یک اثر دیگری چینی موسوم به "تسینهای شو" یعنی (تاریخ اولیه سلالۀ هان) مینویسد که "تاهیا" بر پنج ایالت تقسیم شده بود و هر ایالت به دست یک نفر (هیو هو) یعنی رئیس یا حاکم بود. به این ترتیب ایالات پنجگانه که مجموع آن جز افغانستان موجوده میباشد: واخان، بدخشان، باختر، نورستان، پروان و کابل تحت امارت یک نفر (یوچی) اداره می شد.

منابع یونانی: قراری که مؤرخین کلاسیک یونانی مینویسند بین سالهای ۱۳۰ - ۱۴۰ ق.م یک دسته قبایل به نام (ازیوا)، (پاز یونها)، (تخاروا)، (ساکارولوا) به سرزمین باختر حمله نموده و یونانها را از آنجا بیرون نمودند. در ۱۲۵ ق.م (یوچی) عموماً در شمال اکسوس، جیحون آمودریا بودند و چون در خاکهای بین (سیر دریا) و (آمودریا) مسکن گرفته بودند در اثر فشار آنها شاخه ای از (یوچی) مجبور گردیدند که از باختر نقل مکان نمایند و با پادشاهان یونانی: (ایو کراتیدس) و (هلیو کلس) جنگ کرده و ایشان را از باختر بیرون کرده و جای آنها را اشغال نمایند سپس قسمت از پارتها (اشکانیها) (ساکستانا) و (اراکوزیا) و بالآخره دلتای سند را اشغال نمودند. منابع چینی: یک اثر دیگر چینی موسوم به "هو، هوان شو" می نویسد: صد سال بعد رییس یکی از ایالات پنجگانۀ "کوی شانگ هیو هو" یعنی رییس کوشانیها که "کیو، تسیو، کیو" نام داشت چهار ایالت دیگر را مطیی خود ساخته و دولت جدیدی به نام (کوی شوانگ) یعنی (کوشان) تأسیس نمود و از این تاریخ به بعد جای کلمۀ (یوچی) را کلمه کوشان گرفت و در سالهای بعد دولت و امپراطوری کوشانی های بزرگ و امارات کوشانی خورد به میان آمد و تا نزدیک شدن یفتلی و بعد از آن تا مقارن سلاله ی هند و شاهیان عرق اینها با ترکی شاه هان و رایان کابلی و غیره دوام کرده است. باری، در ۱۳۵ ق.م جای یونانی را کوشانی گرفتند در باختر اماراتی تشکیل نمودند و اولین کسی که در تاریخ نام و نشانی از او ضبط کرده اند (کوزولو) یا (کوچولو) اولین شاه کوشانی است که علاقۀ (نگان سی) (پارتیا)، (کاوفو) "کابل" و (کی پن)  "حوالی کاپیسا"  را متصرف شده و آنگاه در حوالی غزنی (بوتاها) مقابل گردیدند؛ این (بوتاها) را "واله دو پوسن" فرانسوی (پختو) یا (پوختو) یا (پښنو) یا پوښنو میداند. این مسأله خیلی مهم است، به اساس نظریۀ دانشنمد فرانسوی (یوچی) یا (کوشانیها) در حوالی جنوب غزنی با پختون یا پښتون ها مقابل گردیده اند (کجولا کد فیزس) اولین شاه کوشانی که علاقۀ کابل و غزنی را اشغال نمود و یونانی ها را از باختر به "کاپیسا" - کوهدامن - و از آنجا به علاقۀ (لوگر) و (گردیز) راند.

منبع شاهنامه: به ترتیب که تا حال شرح دادیم از روی منابع یونانی و چینی واضح دیده میشود که اقوام (سیتی) و جنگ و رزمهای ایشان به تدریج از قلب چین شروع و به طرف غرب ادامه یافته و این اقوام از پای دیوار چین یکی بر دیگری فشار آورده، تا به خاکهای افغانستان ادامه یافته است. تا بالآخره در ۱۲۵ ق.م اراضی متصرفۀ یونانی اول در شمال هندوکن ( ۵۰ ق.م) در باختر و بعد از آن سرزمین جنوبی سلسله کوه مذکور را، تا حوالی کابل و غزنی متصرف شدند.

منبع خود ما یعنی شاهنامۀ فردوسی که جنبه های تاریخی آن چندان روشن نیست و فردوسی به آنها توجهات داستان فولکوریک داده و به آن نامهای خاقان چین و فغفور چین و شاه توران زمین را در قالب اشعار خود آورده و یک عده نامهای دیگر را بدان ضم کرده که مقابلۀ آنها در لابلای اسناد و مدارک چینی بسیار دشوار است معذالک تذکر نام ها مخصوصاً نامهای شاهان و پهلوانان کتلۀ بزرگ (کشان) و (کشانی) و تذکر نام (کشانی) منحیث زبان مخصوصۀ ایشان بسیار غنیمت و در خور کمال اهمیت است که منابع اروپایی هنوز از آن اطلاع ندارند. در این شبه ئی نیست که عصر ترقی (کوشانی) که در بین اکسوس - (آمودریا)  و (گنگا) امپراطوری بزرگی تأسیس نمودند که به اسم امپراطوری کوشان در تاریخ افغانستان بی سابقه است به نام امپراطوری بزرگ مثل کجولا کدفیزس ویما کد فیزس کنشکای اول و دوم مشهور است، نمی شود با شاهان متذکرۀ شاهنامه مقایسه نمود دوره یی که شاهان کوشانی از جنبۀ سیاست و زبان و ادب شهرت زیاد پیدا نمودند سه قرن اول مسیحی است که آن را عصر کوشانیهای بزرگ میتوان خواند شاهانی را که شاهنامه تذکار میدهد گمان میرود به دورۀ دوم کوشانیهای خورد مصاف باشد و از (۱۵۰۰) سال تجاوز نکند. چون اثر فردوسی عموماً داستانی و فولکوری بوده از روی مقایسه با واقیات و اشخاصی که خودش نام میبرد متعسر است و بدون اینکه در سوابق قصه، نام و نشانی از آنها باشد؛ دفعتاً اسم (کوشان) را یاد میکند و چون در اکثر حکایات فاتح مبارزه رستم می باشد.

این جا هم (کاموس) (کشانی) با رستم مواجه میشود و از جنگهای بزرگ رستم بالآخره (کاموس) و (اشکوبوس) شاهان و پهلوانان آن قوم را از دم تیغ میکشد. این رستم که این جا معاصر کیخسرو است در قصۀ دیگر که (کورنگ) کوشانشاه قندهار با جمشید معاصر هم قرار داده شده است هم زمان نشان داده است فراموش نباید کرد که رستم کدام جنگی با (کشانی) نکرده است و مخصوصاً با (کنیشکا) یا دیگر شاهان آنها مواجه نشده، پس جنگی که رستم (با کاموس) و (اشکوبوس) به عمل آورده است، جنگ فولکوری و تصوری است.

اگر حقیقت هم داشته از دوره های بزرگتر هم ردیف آنها را پیدا کرد. معذالک نام های کشانی متذکرۀ شاهنامه برای تاریخ مملکتها خیلی مهم است و باید از شاهنامه به حیث یک مأخذ ادبی و تاریخی در قطار سایر منابع استفاده باید کرده. نام هایی که شاهنامه از پادشاهان و پهلوانان کشانی اسم میبرد عبارت است: از کاموس، اشکابوس، جنگیس، کورنگ برزو که در مقابل شاهان کوشانی که ذریعۀ تاریخ انتقادی معرفی شده است قرار آتی است:

کجولا کدفیزس، ویما کدفیزس ،کنیشکا، هو ویشکا، واسودوا.