کنیشکا و دیانت بودائی

از کتاب: امپراطوری کوشان ، فصل کوشانیهای بزرگ ، بخش دورۀ دوم

دین بودائی که با اجتهادات آشوکا، سلطان مقتدر خاندان موریا، در گندهارا و باقی حصص آریانا شیوع یافت بعد از امحای سلطه و آمریت آنها ها باقی مانده و روز بروز بر انبساط آن افزوده شد. آهسته آهسته بودیزم در اواخر قرن 3 و اوائل قرن 2 ق.م. در گندهارا و بعد از آن در "نگاراهارا" (هده و جلال آباد) و "لمپاکا" (لغمان ، تگاب و نجراب) و کابل منتشر گردید در عصر یونانی این دیانت در نقاط فوق الذکر منبسط تر گردیده و حتی به ماورای شمال هندوکوه جانب بکتریان هم ریشه دوانید زیرا یونانی ها تنها استیلای مملکت را در نظر داشتند و به معتقدات اهالی کار و غرض نمیگرفتند و مداخلت نمیکردند چنانچه به همین جهت در عصر ایشان در باختر تمام ارباب انواع یونانی، هندی، بودا، شیوا، متریا و غیره هم ستایش میشد در زمان حکومت شاهان اسکائی یا (ساک و پارت) و پارت های سیستانی (ساک و پهلوا) این وضعیت دوام داشت و بودیزم در عمومیت خود پیش میرفت تا اینکه کوشانی ها ظهور نمودند.

کوشانی ها چون از خود دین و آئین مشخص نداشتند، بعد از ینکه در آریانا استقرار یافتند تحت نفوذ مدنی و معنوی مملکت ما آمده آهسته آهسته پیرو دیانت های مختلف آریانا منجمله دین بودائی گردیدند چنانچه تمثال های خوبی راجع به داخل شدن کوشانیها به دین بودا از حفریات نقاط مختلف بدست آمده و مخصوصاً دو لوحه که یکی آنرا موسیو هاکن از "پایتاوه" و دیگری را موسیو مونیه از معبد شترک بگرام کشف کرده و هر دو در موزۀ کابل موجود است، این نظریه را به اثبات میرساند زیرا در هر دو لوحه کوشانی ها به لباس ملی خود بدور بودیس اتوا میتریا و بودا در حال تقدیم تحایف و تکریم دیده میشوند.

اگرچه در بودائی بودن شاهان کوشانی مخصوصاً کنیشکا، هنوز شبه است عجالتاً ثابت کرده نمیتوانیم که این پادشاه بزرگ بودائی بود (22) لیکن از تمام قرائن معلوم میشود که دین بودائی با شاهان کوشان ترقی کرده و بر انبساط خود افزوده است چنانچه عروج این دین از نقطه نظر تبلیغ ساختمان معابد با شکوه، تراش هیکل های بزرگ بخوبی ثابت است. یک طرف با لشکر کشی های کوشانی ها مخصوصاً حملات فاتحانه کنیشکا دین بودائی تا کنار رود تارم در ترکستان چین شیوع یافت و از طرف دیگر در اثر پول و ثروت سلطنتی با حشمت ترین، مجلل ترین معابدی که روزگار نظیر آن را ندیده بود بمیان آمد چنانچه ساختمان معابد با شکوه و تراش هیکل های با عظمت 35 متری و 53 متری بت های بامیان به "شاه قدیمی" که محتملاً نیشکا باشد، نسبت میشود (23). اگر در مسکوکات ببینیم فقط در یک سکه طلائی کنیشکا صورت بودا نمایش یافته و در دیگرها عموماً ارباب انواع بومی باختر و یونانی معلوم میشود و این طوریکه پیشتر اشاره شده ثابت میکند که با وجود ترقی بودائی، پرستش سائر ارباب انواع از بین نرفته بود چنانچه در اثر همین عناصر مختلف هندی زوراستری باختری، یونانی وغیره وضعیت طوری شد که قرار نظریه "ونسنت سمیت" انگلیسی در عصر کوشانی طریقه تازه ئی در آئین بودائی بمیان آمد که آنرا "مهایانا" یا "راه بزرگ نجات" گویند. ناگفته نماند که در آئین بودائی قدیم بودا معلم و استادی تصور میشد که با تجارب حاصله خود کتله بشری را بطرف راهی رهبری میکرد و غیر از او وجود پیغمبر و خدا در معتقدات ایشان راه نداشت چون در آریانا بعلاوه بودا یک عده ارباب انواع مختلف دیگر هم معروف و طرف ستایش بود، آهسته آهسته در اذهان مردم خصوص کوشانی ها که از کنه اساس ادیان مروجه خبر نداشتند، بودا هم شکل یکنوع رب النوع بخود گرفت و در آثار حجاری او را بکثرت در میان سائر ارباب انواع نمایش داده و او را هم در قطار ارباب انواع درآوردند.

پیشتر گفتیم که در باب بودائی بودن کنیشکا شبه است زیرا در مسکوکات او فقط در یکجا "بودا" و باقی در تمام موارد سائر ارباب انواع نمایش یافته است. باوجود این اگر مسئله از نقطه نظر افسانه ها نگاه شود چنین مینماید که کنیشکا داخل دین بودا شده باشد. بدیهی است که افسانه هائیکه بودیزم راجع به کنیشکا ساخته تمام عین همان افسانه هائی است که در مورد "آشوکا" ، امپراطور بزرگ موریا، نقل میشد. همان طوریکه میگفتند "آشوکا" بعد از جنگ ها و قتل و خون زیاد داخل دیانت بودائی شد عین آن را در مورد کنیشکا هم نقل میکنند و میگویند که امپراطور قبل از اینکه داخل دین بودا شود بی دین ،ظالم خون خوار، و جنگ دوست بود و بعد از کارستانهای مقاتله و آدم کشی از اعمال خود سرانه خویش پشیمان شده داخل بودیزم گردید موضوع افسانه ها هر چه باشد در مقابل شهادت صریح مسکوکات از جنبه صحت تاریخی عاری است ولی این هم باید ناگفته نماند که قضاوت دین کنیشکا از روی مسکوکات هم غلط است زیرا تقریباً تمام آنها تقلیدی است. درست است که نسبت به نام بودا سائر ارباب انواع بومی و یونانی بیشتر در مسکوکات کنیشکا به ضرب رسیده و در قشنگ ترین و قدیمیترین سکههای او آفتاب و مهتاب به نامهای یونانی "هلیوس" و "سلین" نمایش یافته اما این باعث شده نمیتواند که در معتقدات کنیشا بودیزم اثری نکرده باشد. چون مسکوکاتی که در آن تصویر "ساکیامونی" و نام او به رسم الخط یونانی به ضرب رسیده به سالهای اخیر سلطنت کنیشکا نسبت میشود، احتمال دارد که بعد از چند سال حکمفرمائی داخل دیانت بودائی شده باشد. چیز دیگری که برای بودائی بودن کنیشکا در سالهای اخیر عمر او دلیل می آرند، تعمیر استوپه بزرگی است که در حوالی پشاور ساخته بود و حین حفریات از آن با بعضی اشیای یادگار بودا سکه کنیشکا را هم یافته اند.

موسیو سیلون لوی مستشرق فقید فرانسه در نوته هائی که راجع به "هندوسیت" نوشته و در 1896 در ژورنال آسیائی پاریس شایع شده افسانه هائی را کشف و ترجمه نموده که روابط کنیشکا را با علمای بودائی معاصرش نشان میدهد. در میان قصه هائی که در مجله مذکور شایع شده دوی آن بخوبی کنیشکا را روی صحنه میگذارد. در اولی که بواسطه ذکر نام کنیشکا دلچسپ است، چنین ذکر رفته : پادشاهی که "چن-تان-کی-نی-تچا" نام داشت میخواست رفته شهر "کی- نی-تچا" را معاینه کند. دومی چنین مینویسد در قبیله "کین-شا" پادشاهی بود موسوم به "چن-تان-کیا-نی-تجا" مشارالیه برای گرفتن هند شرقی عازم شد و چون آنجا را اشغال و اهالی را مطیع خود ساخت اقبالش به منتهای عروج رسید طوریکه از نیرو و جلال او همه میترسیدند و چون به مملکت خود مراجعت میکرد به مملکت همجوار استوپهنی را مشاهده کرد که قرار گمان استوپه بودائی بوده است.