زندگانی اجتماعی

از کتاب: افغانستان ، فصل سوم ، بخش مدنیت اوستائی

درین شبهه ئی نیست که جامعۀ اوستائی همان جامعۀ ویدی است که در هر زمینه مراتب تحول و ترقی را پیموده و بعد از پیدا کردن پارۀ مشخصات جدید نام نو "اوستائی" بخود گرفته است. در اثر کوچکی که بنام آریانا نشر شده است بصورت غیر مستقیم به این موضوع تماس نموده و رویه هم رفته این مطلب را تصریح کرده ام که آئین و زبان و ادبیات و تهذیب و تمام قسمت های حیات مادی و معنوی اوستائی شکل ویدی دارد که تحول نموده و تغیر شکل یافته است یعنی همان یک مدنیت قدیم آریائی است که نسبت به مقتضای زمان پارۀ  تغیراتی نموده و به اشکال و نام های ویدی و اوستائى عرض وجود کرده است.

روی هم رفته اینقدر میتوان گفت که در عصر اوستائی همه مبادی حیاتی آریائی یکنوع مرکزیت بخود گرفته و همین مرکزیت در تمام اصولات زندگانی مادی و معنوی این عصر مشهود است. عقیده، آئین، ارباب انواع، زبان، تشکیلات جامعه، دربار سلطنتی، نظام، اداره، مشاغل، حرفه، پیشه، زراعت، عرف وعاداب، مراسم زندگانی، خانوادگی، عروسی و خویشاوندی همه چیز از وضعیت نسبتاً مبهم شکل معین و دقیق بخود گرفته است و از همین جهت است که درین دو فصل تاریخ ملی نسبت به دورۀ وید معلومات ما در هر زمینه در عصر اوستائی مشخص معین و مفصل تر است چنانچه این نظریه از روی مطالعه دو فصل دوم وسوم معلوم میشود.


طبقات اجتماعی:

قراریکه در فصل ویدی شرح دادیم تا زمانیکه آریاها در آریانا بودند موضوع تفکیک طبقات اجتماعی در میان نبود و این مسئله با مهاجرت شاخه ئی بطرف هند به علت تماس با دراویدی های بومی هند در آنجا کسب وجود کرد. در دورۀ ویدی آریانا تا زمانیکه مهاجرت ها و جابجا شدن ها دوام داشت طبیعی این مسئله عرض وجود کرده نمیتوانست زیرا انقدر مردم به زمین و زراعت متوجه نشده بودند که طبقۀ زارع و دهقان با مفهوم مشخص بمیان آید. با شروع دورۀ اوستائى از یکطرف مذهب شکل معین ومتمرکز بخود گرفت از طرف دیگر شهرهای بزرگ عرض وجود نمود و از جانبی هم زراعت و کشت و کار اهمیت بی سابقه پیدا کرد مذهب با پیدا کردن مراسم و مراکز مشخص سبب شد که طبقۀ روحانیون (موبد و موبدان) عرض وجود کند زراعت و کشت و کار طبقۀ دهقان و بذرگر وزارع را بمیان آورد و با تمرکز یافتن امر اداره وسلطنت و مملکت داری، طبقۀ سوار کار و جنگجو هم شغل و وظیفۀ معینی یافت چنانچه در مورد دودمان شاهی اسپه دیده شد که رؤسا و نجبای مملکت با داشتن گله های اسپ به عناوین مختلف شهرت یافته بودند. به این ترتیب چون در عصر اوستائی جامعۀ آریانی از هر رهگذر قدمی در سیر ارتقای خویش پیشتر گذاشت به تدریج و بصورت غیر محسوس طبقات اجتماعی عرض وجود کرد این طبقات در اوستا به سه نام یاد شده اند: " خوتو ورزن، ایریا من" مدققین در اطراف تعبیر این سه کلمه اظهارات مختلف نموده اند در تفسیر بهلوی اوستا سه اسم مذکور به کلمات "خویش - والونا - ایرمان" تعبیر شده کلمه خویش هنوز در زبان درى کشور ما موجود است برزو ورز به معنی کشت و کار آمده در پښتو " بزگر" به معنی دهقان است. "ایریا من" سابقۀ  قدیمی تر دارد زیرا در عصر ویدی " آریا من" نام یکی از ارباب انواع بود و چون به معنی دوست هم آمده احتمال دارد که کلمۀ (یار) بی ارتباطی با آن حال مفسرین پهلوی اوستا و مدققین اروپائی اصل کلمات سه گانۀ اوستا را هر چه تعبیر کرده باشند اهمیتی ندارد چیزی که مهم است این است که مقصد واقعی آنها سه طبقۀ اجتماعی روحانیون، دهاقین و طبقۀ شرفاء سوار کار(شوالیه) بود  و"خوتو" بر روحانیون، "ورزن"  بر برزگران و "ایریامن"  بر نجبای جنگجو و سوار کار استعمال میشد قرار اشاره ئی که در یسنای نوزده فقرۀ 17 شده احتمال وجود یک طبقۀ دیگر هم در عصر اوستائی میرود درینجا چهار طبقه به نامهای ذیل یاد شده: "اتروان" ، "رتشتر" ، " استریه فشیانت"  "هوئی تی"  اتروان مرکب از دو کلمه است (اتر= اتش) و (وان) یعنی "اتشوان" یا نگهبان آتش که مقصد از روحانیون وقت باشد در کلمۀ رتشتر(رت) گردونه معنی دارد و آنرا "گردونه ران" ترجمه کرده اند و مقصد از آن طبقۀ شرفاء جنگجو است "واستر" چراگاه است و بصورت غیر مستقیم دهاقین و مالداران را در بر میگیرد و "هوئی تی" عبارت از اهل حرفه و پیشه میباشد ملتفت باید بود که چهار دسته مذکور که بعنوان طبقات اجتماعی یاد کردیم اصلاً و اساساً به مفهوم طبقاتی نبود که در هند در میان آریاهای مهاجر بمیان آمده بود. "گایگر"  در اطراف همین مسئله دقیق شده و بران عوض طبقات اسم "مراتب" را گذاشته و می نویسد که روحانیون و شرفاء ودهاقین بدون کدام فرق بارز پهلو به پهلوی هم زندگانی میکردند و همه دارای حقوق مساوی بودند و حتی چیز واضحی در دست نیست که به تنزل مقام دستۀ  چهارم اهل حرفه و پیشه اشاره کند. در فصل دوم اشاره کردیم که در عصر ویدی طبقات اجتماعی در آریانا وجود نداشت و بعدها در اثر تماس آریاهای مهاجر با دراویدی های بومی ماورای شرق اندوس در هند بمیان آمد این روح در جامعۀ آریانا در عصر اوستائی هم محسوس میشد. با وجودیکه اوستا از مراتب چهارگانه اجتماعی اسم می برد ولی حقوق همه یکرنگ و مساوی بود  تذکر اوستا اشاره به ظهور مراتب چهارگانه ایست که در جامعه پیدا شد. ایشان از هم جدا و متفرق نبودند. بین  خود خویشاوندی میکردند. بعبارت دیگر همه بیکدیگر متصل و پیوست بودند همان مقامی که در اوستا "اتروان"  یاروحانیون داشتند طبقۀ سوار کاران جنگجو، ودهاقین هم دارا بودند اوستا زراعت و کشت و کار را به کدام پایه توصیف کرده و دهاقین را چه مرتبۀ بزرگ داده است همین قسم سوارکاران و پهلوانان در حراست کشور و دفاع تهذیب اوستائی رول عمده ئی بازی کرده و مقام خیلی ارجمندی داشتند. اوستا بدون استثنا همه مردم را به جنبش و فعالیت و مقابله با مشکلات حیات دعوت کرده و همه را با تذکار مراتب چهار گانه بیک نگاه میدید. پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک را بدون تمیز به همه سفارش کرده و از دروغ و ناپاکی های روحی و بدنی جداً منع نموده است واحترام وعدم مراعات همین دو سنخ مفکوره تنها تمیز واقعی افراد جامعۀ اوستائی آریانا شمرده میشد.