قباد و رزمهر و خوشنواز
چو بشنید از مهر پاکیزه رای
سبک بند را برگرفتش زپای
شب تیره از شهر بیرون شدند
ز بیداد دشمن به هامون شدند
سوی شهر هیتال کردند روی
ز اندیشگان خسته و راه جوی
رسیدند پویان به پرمایه ده
بده در یکی مهربان بود مه
بدان خان دهقان فرود آمدند
ببودند و یک باره دم بر زدند
یکی دختری داشت دهقان چو ماه
ز مشک سیه بر سرش بر کلاه
جهان جوی چون روی دختر بدید
ز مغز جوان شد خرد ناپدید
همانگه بیامد به رزمهر گفت
که با تو سخن دارم اند نهفت
خلاصه قباد دختر دهقان را به زنی گرفت.
بر شاه یفتالیان شد قباد
گذشته سخن ها بر او کرد یاد
بگفت آن چه کردند ایرانیان
بدی را ببستند یک یک میان
ز هیتالیان سوی اهواز شد
سراسر جهان زو پر آواز شد
سپاه ساسانی به میدان جنگ وارد شد، شاه ساسانی فیروز همان قدر که به لشکر خود مغرور بود در میدان محاربه سستی نمود؛ در این وقت خوشنواز شاه یفتلی خدعۀ دیگری به کار بود و به عساکر خود امر داد که عقب نشینی کنند سپاه ساسانی ایشان را دنبال کردند و پیروز دستۀ سواران خود را به تعاقب ایشان امر داد. خاک و گرد میدان جنگ زمین و هوا را یکسان ساخته بود ناگهان پیروز در دم پرتگاه رسید و با هفت نفر شهزادگان و جمعی از همراهان در خندق سرازیر شدند. پیروز دست و پشتش شکست و از شهزادگان ساسانی جز قباد باقی ماند همه جان سپردند.
در این وقت خوشنواز به لب خندق رسیده زنده ها را بیرون کشیدند قباد را دست و پا در کنده کردند و سپاه ایران از خبر این واقعه جانکاه خیلی متأثر و رنجیده خاطر شدند. در مبحث یفتالیان بیشتر به گفتار فردوسی اتکا گردیده قراری که دیده ام شاعر حماسی در بیانات خود تنها به یفتالیهای شمالی آنهایی که از تخارستان به شمال آمو رفته و دو طرفۀ جریان رودخانه آمو تا (مرو) رفتند و جنگ دیگر با بهرام نمودند، بسنده کرده است اما از یفتلی های جنوبی به خاموشی گذشته است و هیچ چیزی و هیچ چیزی نگفته است. حال آنکه در کتیبه ها و سنگ نوشته های که بیشتر از آریانا و خارج آن مثل هده، بگرام، غزنی، وردک، قندهار، ارزگان، کاپیسا، پیشاور، سیالکوت و پنجاب به دست آمده و به حیث پادشاهان یفتلی در تاریخ افغانستان مشهور اند مانند (تورامانا) و پسرش (هیراکولا) شارهای غرجستان و شیرهای بامیان که تصویری از او هم در موزه ی کابل موجود است دیگر امرای یفتلی و نقاط مختلف افغانستان تا ظهور اسلام قسماً اهمیت داشته چیزی نگفته اند و ما هم به احترام سیاق کلام ایشان چیزی نگفته ایم.