سلطنت یونانیان باختر
سلطنت احفاد ایوتیدم سلطان باختر در پنجاب
پیشتر در صفحات اول این فصل متذکر شدیم که "دمتریوس" حکمران ایالت اراکوزی پسر "ایوتیدم" ، سلطان باختر به امر پدر بقصد تسخیر هند کمر بسته و دامنه نفوذ حکومت یونانی باختری را به گجرات، سورات، و ساکالا (سیالکوت) رسانیده و در نقطه اخیرالذکر بنام پدر خود شهر "ایوتیدمیا" را بنا نهاد و بدین ترتیب تمام پنجاب زیر سلطه حاکمیت باختر درآمد.
به تفصیلی که ذکر رفت چون خود "ایوتیدم" سلطان باختر در ین فرصت وفات نمود و "ایوکراتیدس" در بلخ اعلان شاهی نمود و جنگ را با "دمتریوس" شروع نمود، در نتیجه "دمتریوس" شکست خورده به پنجاب شرقی پس پا و محدود گردید و بدین منوال پسر سلطان متوفای باختر سلطنت یونانی علیحدہ ئی در پنجاب شرقی تشکیل نمود و "تاکزیلا" را پایتخت خود قرار داد.
موسیو گروسه مؤرخ فرانسوی در صفحه 56-57 کتاب "شرق اقصی" خویش مینویسد : "وارثین شاهان یونانی باختر چون یکطرف سیاستاً بواسطه مخالفت و اغتشاش پارتها از ممالک سواحل بحر الروم جدا شدند و از طرف دیگر تهاجم اسکائی ها ایشان را به گندهارا و پنجاب شرقی پرتاب نمود، مجبوراً در قلمرو هندی محدود شده در پنجاب شرقی منزوی ماندند از همین جهت نسبت به شاهان یونانی باختری و کابل زمین بیشتر زیر نفوذ فضای هندی آمدند چنانکه مسکوکات ایشان به فصاحت تمام تاثیر این نفوذ را ادا میکند." مثلاً در سکه "دمتریوس" شاه کلاهی پوشیده که بشکل سر فیل میباشد و یک سکه نقره ئی "انتیال کیداس Antialkidas" فیلی را نشان میدهد که خرطوم خود را بلند نموده است.
اغلب مسکوکات شاهان یونانی پنجاب شرقی "دمتریوس" ، "مناندر" ، "انتیال کیداس" و غیره (احفاد ایوتیدم) به دو زبان یونانی و پراکریت بطریق ذیل ضرب است:
Basileas sateras Menandrau
Maharajasa Tratarasa Menandrasa
چون احفاد شاهان یونانی باختر در پنجاب شرقی تحت فضای هندی محدود مانده سیاستاً . و بعد از انقلاب پارت ها و تهاجمات اسکائی ها از سلطنت یونانی کابل زمین مجزا شدند، مانند سائر خانوادههای شاهی مقدونوی مثل سلوسیدهای شام و "لژید" های مصر مجبور شدند سیاستی را روی کار آورند که با روحیات ساکنین بومی مخصوصاً از نظر دیانت و دین داری موافقت داشته باشد. چنانکه این موافقت در امر مملکت داری شان رول مهمی را بازی نموده است.
همین بود که در فکر افتاده خواستند بیکی از ادیان اهالی بومی داخل شوند و چون اساساً بواسطه خارجی بودن خود یونانی ها در طبقات مذهبی برهمنی پذیرفته نمیشدند، طبعاً بطرف دیانت بودائی تمایل نمودند چون دیانت بودائی به خرافات اجتماعی و ملی اهمیت نداده از همه به آغوش باز استقبال میکرد، طبعاً موافقتی بین یونانی ها و "بودیزم" به میان آمده دیانت آنها را پذیرفتند و ایشان از دیانت حمایت نمودند. صورت خارجی این اتحاد در مسکوکات بخوبی ظاهر است مثلاً یک سکه برنجی "مناندر" سر فیلی را نشان میدهد که به خرطوم سلام میدهد و ممکن فیل "ساکیامونی بودا" باشد یک سکه دیگر حایز شکل عراده ایست که ممکن "دارما چکرا" یعنی علامه "قانون" دیانت بودائی باشد.
بر علاوه در یک کتاب مشهور بودائی (Milindapanha) "مناندر" شاه یونانی پنجاب به اسم "میلندا Milinda" با یکی از علمای بودائی "ناگاسنا Nagasena" تذکر رفته است. در این کتاب شاه یونانی مانند "آشوکا" هندی و "کنیشکا" کوشانی حامی رسمی دین بودا معلوم میشود و به صفت "میلندا = بینظیر" یاد شده است. این نظریات با آنچه که "پلوتارک" مؤرخ یونانی نسبت به "مناندر" میگوید که شخص عادل و محبوب ملت بود، مطابقت میکند.
ناگفته نماند که از میان دو دولت یونانی جنوب هندوکش یعنی سلطنت یونانیان پنجاب شرقی اخیر الذكر بیشتر دوام نموده است زیرا اولی با "هرمایوس" در سالهای بین 25 و 45 م. در اثر حملات "گندو فارس" پادشاه ساک پهلوا و دومی تا ورود اسکائی ها به پنجاب شرقی یک قرن دیگر دوام نموده است.