32

شخص بابر

از کتاب: ظهیرالدین محمد بابر

بابر که از شهزادگان تیموری آسیای میانه بود قیافت مغولی اوزبکی داشت و از تصاویر متعددی که ازو در هند و کابل کشیده اند چنین معلوم میگردد که موی تنک و چشم نیمه میشی و بینی کشیده و وجنات وبدن نیمه چاق وقد متوسط داشت و رنگ چهره او سپید مایل به زردی باشد که میخوری وافيون ومعجون خوری های مسلسل و مداوم طبعا در رنگ وروی و بنیه او اثری داشته است . وی گاهی ریش خود را تراشیده ولی در اکثر اوقات ریش تنک داشت و سر خود را هم میتراشید . لباس بابر در اوقات عادی کلاه بلند و دستار بزرگ و جیغه و پیراهن و شلوار تنگ با بدن چسپیده و کمربند وجبه تا زیر زانو و کفش بوده که این لباس را "سروپا"می گفتند و گاهی این لباسها چکن زردوزی و دارای تکمه هایی طلایی هم بوده است  و این گونه لباسها را به طور خلعت به رجال در بار وامراء و سفرای ممالک دیگر می بخشید. 

بابر دراوقات جنگ علاوه برجبه مملو از پنبه waist coat with cotton غربیچه gharbicheh می بست و کلاه آهنین Helmet بر سر می نهاد وكيجم Horse's Mail براسپ سواری خو دمی بست وجیبه ( زره) می پوشید. بابر مانند ارستو کراتان ممالک آسیائی با تجمل وحشمت زندگانی میکرد و به آداب درباری و کورنش سخت پابند بود. چون سلطان بیگم دختر کلان سلطان حسین میرزا به کابل آمدو به منزلت خواهر کلان اوبود، جهت تعظیم واحترام اوبابر درحین ملاقات زانو زد و ایشان هم زانو زدند. و بعدازآن این آداب همواره مراعات میشد. وی از بس که در شیوه ارستوکراسی پرورده شده بود، حرکات دیگران را که به این شیوه نبودند انتقاد مینماید. مثلاً افغانان که همواره در محیط آزادی زیسته و از آداب درباری وارستو کراسی دوراند اعتنای زیادی به این گونه آداب ندارند.

و اين طور زانو زدن و تقدیم کورنش را منافیشان و کرامت فردی خود میدانند، ولی بابر این وضع آزادگی را نمی پسندد و گوید که یکی از ملک زادگان افغانی ایستاده بود و دیگران که در مرتبه از و پایین تر بودند می نشستند، و بنابرین این افغانان بسیار روستائی و بیهوش مردمند در حالیکه طرز تفکر بابر حاکی از محیط ارستو کراسی ، وروش افغانان ناشی از آزاده منشی و مساوات دوستی ایشان است. درموکب بابر همواره توق و نقاره بوده توق و يا توغ بمعنی بیرق و نشان است که برای شکوه سلطنت دونوع  بیرق داشت: اول چتر توق که با لای چتر تخت شاهی افراخته میشد دوم تمن توق که دراز تر از چتر توق و در پایه والاتر ازآن بود، وموی دم قوتاس -قطاس یعنی غژ گاورا بالای آن می بستندو این اعلام ونقا ره گاهی بطور امتیاز خاص به امرای بزرگ هم داده میشد و به شهزادگان حق استعمال علم و نقاره در موارد نوازش آنها اعطا میگردید

خود بابر مرد سوار کار شایق هر نوع شکار و بسیار جلد و تازندۀ قوی بود ابو الفضل گوید " که بعضی از خصوصیات احوال این پاد شاه از غرائب امور است از جمله یکی آنکه به موزه دو پاشنه بر کنگرهای قلعه جسته جسته می دویدند، و گاه گاه دو آدمی در بغل گرفته از کنگره به کنگره می جستند." بابر شخصاً شنا ور ماهری بود ، و با آب بازی از دریای گنگ می گذشت و از یک کنار دریا تا کنار دیگر سی و سه بار دست میزد وی با کشتی گیری Wrestling-match هم شوقی داشت و همواره کشتی گیران ماهر را تماشا مینمود و از کشتی گیران دربار او پهلوان صادق و اودهی oudhi و کلال و دوست ياسين و پهلوان لاهوری را می شناسیم که، اودهی با یک پهلوان هندوستانی کشتی گرفت. و روزیکه صادق و کلال کشتی گرفتند و صادق غالب آمد، به او ده هزار تنگه و اسپ زین دار و سر و پا و چیکن تکمه دار بخشید، و به کلال هم سر و پا و سه هزار تنگه انعا داد.

دیگر از مشاغل تفریحی  بابر، به جنگ انداختن پیلان مست و شتران مست است که در جشن بزرگ ۹۳۵ هـ ۱۵۲۸ م بعد از فتوحات خود درهند این تماشا را دیده بود و گاهی هم در هند بشکار فیل و شیر می پرداخت  و در دریاها ماهی و اشکار میکرد  بنيۀ بدن بابر بیسار قوی بود ، و تا آخر عمر نشاط خود را نباخت ، در سفرهای طولانی و جنگی خویش مانده نشد ، در طول عمرش کمتر مریض شد و بسیار کم از وسایل انتقالی غیر از اسپ کار گرفت، وصرف یکبار بوسیله "تخت روان" در یک سفر طولانی حرکت کرد .

برای شناسائی مزید شخص بابر به مبحث با برنامه درین کتاب رجوع شود.