امیر شیر علیخان در میان هنگامه برادران

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

برخلاف تیمور شاه سدوزائی که تا وقت وفات کسی را از میان پسران خویش (تعداد اولاد ذکور او را ٢٤ نفر تخمین کرداند) ولایت عهدی و جانشینی تعین نکرد امیر دوست محمد خان که اصلا از شاه سدوزائی بیشتر پسر داشت و در حدود ۱۲ نفر آن بعد از امیر حیات داشتند ، در طول زندگانی سلطنتی خویش همیشه به این امر مهم متوجه بود چنانچه اول پسر بزرگ خویش سردار غلام حیدر خان را به ولایت عهدی تعین نمود و چون مشارالیه وفات یافت سردار شیر علیخان را به جانشینی برگزید . قراریکه در مقاله "روزهای اخیر امیر دوست محمد خان" نویشتیم در پایان سال ۱۸۷۸ هجری قمری در حالیکه یک طرف محاصرۀ طولانی هرات به مرحله اخیر بحرانی رسیده و از جانب دیگر خود امیر کبیر به بستر مریضی افتاده بود شهزاده شیر علیخان را بار دیگر در حضور شهزادگان و بزرگان ملی و سران نظامی جا نشین خویش خوانده و در حیات خود امور سلطنت را بوی مفوض نمود و با این تصمیم عاقلانه کمال تدبیر و احتیاط بخرج داد تا در چنین یک موقع باریک از ادعاهای حسادت آمیز شهزادگان جلو گیری نموده باشد . ولی متاسفانه قراریکه رویدادهای تاریخ نشان میدهد با اینکه سلطنت تحت نظر امیر دوست محمد خان برای سردار شیر علیخان مسلم شد و ارکان آن تقویت یافت معذالک هنوز گلیم فاتحه خوانی امیر کبیر جمع نشد بود که شاه جدید مورد تهدید ادعاها و نقشه های برادران قرار گرفت . امیر شیر علیخان چند هفته تحت نظر پدر خویش بحیث پادشاه و سرعسکر قوای نظام داخل اجرا آت شد تا هرات فتح گردید و ۱۳ روز بعد امیر کبیر وفات کرد و ایام فاتحه گیری بسر رسید و موضوع بیعت و حرکت بطرف کابل در میان آمد.

درین وقت از جمله پسران امیر دوست محمدخان مرحوم سردار محمد افضل خان که بزرگتر همه بود در شمال هندوکش ، سردار محمد امین خان در قندهار ، سردار محمد شریف خان در فراه و محمد حسین خان در هزاره جات و بقیه همه در هرات بودند و با وجودیکه تقریبا حضوراً وکتباً بیعت و اطاعت نمودند ولی در باطن هیچ کدام بی وسوسه وخیالی نبود وقبل ازینکه امیر از هرات بطرف کابل حرکت کند در ظرف ۲۰ روزی که ترتیبات حرکت گرفته میشد نقشه ها و بندو بست ها و سازشهائی در خفا صورت گرفت که در آن نقش مهم بدست سردار محمد اعظم خان بازی میشد . سردار محمد اعظم خان هم برای خود ادعا داشت و هم برای نیل به آرزوهای نهائی میخواست به اساس نقشه ای برادران خود ، را علیه امیر شیر علیخان تحریک واغوا کند چنانچه مکتوبی بنام سردار محمد افضل خان به تخته پل مزار شریف فرستاده و او را بگرفتن کابل که بدست شهزاده جوان سردار محمد علیخان پسر امیر بود ترغیب نمود ولی او بزرگی نشان داد و به حکومت صفحات شمال قناعت نمود و به امیر شیر علیخان کتبى بیعت فرستاد. چون رهنمائی سردار محمد اعظم خان نزد سردار محمد افضل خان مفید نه افتاد با برادر دیگر نزد خود پناه داده بود و هدایا توسط میرزا احمدخان کشمیری و ناظر حیدرخان که هر دو از معتمدان او بودند به کابل فرستاد ولی در همین موقع مکتوبی کشف شد که سر دار محمد اعظم خان مجدداً بنام برادر بزرگ خود محمد افضل خان نوشته و او را بحمله بر کابل دعوت نموده برد . امیر که طبیعتی سریع التاثیر داشت این مکتوب را حمل براتفاق واقعی دو برادر از صفحات شمال و جنوب مملکت نموده بهر دو طرف مکاتیب تهدید آمیز نوشت که مفاد آن پول قبول اطاعت و یا جنگ بود و فرراً قوای علیه سردار محمد اعظم خان بطرف زرمت سوق داد چنانچه او تاب نیاورده آنطرف سرحدات نزد انگلیس ها پناه و به راولپندی تقرر اختیار کرد . امیر شیر علیخان که عجالتا بسی از مدعیان سلطنت را عقب زده بود مصمم شد که میانه خویش را با سردار محمد افضل خان برادر بزرگ خود هم بکلی روشن کند . سردار محمد افضل خان اصلا مخالفتی به پادشاهی بر درش نداشت و موافقت خود را به مظاهره های دوستی تکرار نموده بود ولی امیر چیزی از امداد او به مخالفین مانند سردار محمد اسلم خان و برادرش و چیزی هم در اثر کشف مکتوب محمد اعظم خان بدگمان شد و تصمیم گرفت بطرف شمال هم عسکر بری کند . سردار محمد افضل خان و شهزاده محمد علیخان پسر امیر شیر علی خان در دره باجگاه در مجاورت سیغان و کوه مرد با هم مقابل شدند و پسر امیر شیر علیخان غلبه یافت و خودش از عقب رسیده در دو آبشار پسند سردار محمد افضل خان نزد برادرش امیر حاضر شد و شیر علیخان عوض اینکه به کابل مراجعت کند و صفحات شمال را کماکان برای برادر خود واگذارد به مزار شریف رفت و سردار عبدالرحمن خان پسر سر دار محمد افضل خان از صورت مصالعه و تسلیم پدرش خوش نشده به بخارا رفت و محمد افضل خان نظر بند شد و با این ترتیب بزرگترین مدهبان هم بدست امیر افتاد.

خود سردار محمد اسلم خان قراری بست تا بطرف هزاره جات فرار کند و بکمک برادر سکه خود محمد حسین خان که سمت حکومت آنجا را داشت هنگامه را چاغ نماید و خودش قبل از حرکت امیر و وصول او به کابل خود را به زرمت رسانیده و بکمک اقوام مادری خود بر کابل هجوم آورد . امیر شیر علیخان که با ساس این نقشه ها خوب ملتفت بود و مظاهرات این بازیهای برادرانه را بخوبی تشخیص میداد با اغماض و امید به بهبودی اوضاع به پاره اقداماتی متوصل شد . در قندهار با وجودیکه سردار محمد امین خان دعوت بیعت را بی جواب مانده واستقبال سردی از پادشاه کرد او را کماکان به حکومت قندهار گذاشت در هزاره جات یک طرف محمد حسن خان برادر دیگر محمد اسلم خان را با فرمان عفو اخیر الذکر فرستاد و از جانب دیگر اهالی آن سامان را به وفاداری خویش دعوت نموده و در اثر ایستادگی اهالی محمد اسلم خان و برادرانش به سردار محمد افضلخان مایل شدند و در اثر مکاتبه سردار اخبر الذکر با وجود بیعت به امیر شیر علیخان کمکی به مخالفین امیر فرستاده و آنها را با خود ملحق ساخت .سردار محمد اعظم خان که در منزل سبزوار (شین) دند) خویش را از امیر شیر علیخان جدا ساخته بود بسرعت وارد زرمت شده و هنگامه ئی در آن نقاط چاغ کرد تا اینکه امیر مجبور شده شخصا برای حل مسئله عازم آن طرف شود . با اینکه صلح و پیمانی بعمل آمد و سردار محمد اعظم خان شخصا نزد امیر حاضر شد معذالک دراثر سه ماهه مهلتی که خواست بکابل نیامد و زرمت کماکان نقطه یار تشویشی باقی ماند . پیشتر که سردار محمد افضل خان بیعت خودر اکتبی به هرات فرستاد ، مشار الیه با اینکه به مخالفین امیر سردار محمد اسلم خان و محمد حسین خان کمک فرستاده و ایشانرا تحریک مى کرد امیر شیر علی خان عند الورود بکابل سردار محمد اسلم خان و برادران اوراعفو کرد ودمی به راحت نکشیده بود که هنگامه جویان هوای قندهار را مسموم ساخته و سردار محمد امین خان برادر دیگر امیر آن که اصلابه او بیعت هم نکرده بود صدای مخالفت بلند کرد . امیر با فرزند رشید خویش سردار محمد علیخان بحرکت آمد و در جنگ تن به تن که در محل (کجباز) به ۸ میلی جنوب غرب قلات غلزائی بتاریخ ٥ و ٦ جون 1265 م بوقوع پیوست کاکا و برادرزاده یعنی سردار محمد امین خان و سردار محمد علیخان هر دو بدست یکدیگر کشته شدند و از فاجعه قتل این دو سردار رشید چنان صدمه روحی به امیر رسید که مدتی امور پادشاهی را گذاشته و در قندهار در خرقه شریف به کنج عزلت نشست . درین وقت در کابل سردار ولی محمد خان و سردار محمد یوسف خان برادران دیگر امیر مشترکا به حکومت تعین شده بودند . سردار عبدالرحمان خان که از عزلت گزینی امیر آگاه شد به صفحات شمال آمد و سردار محمد اعظم خان از راه چترال و بدخشان به او محلق گردید و هر دو کاکا و برادر زاده متفقارخ بطرف کابل نمودند . امیر شیر علیخان که در مقابل حر کت جدید سردار عبدالرحمن خان و سردار محمد اعظم خان مجدداً امور سلطنت خود را در دست گرفته بود دسته هایی برای مقابله فرستاده و بالاخره خودهم بطرف کابل حرکت کرد ولی در جنگی که در حوالی وردک بوقوع پیوست شکست خورد و بطرف قندهار عقب نشست و سردار محمد افضل خان که نظر بند و با شاه یکجا میبود و در این وقت در محبس غزنی افتاده بود رهایی یافته به نیروی پسر و برادرش محمد اعظم خان در کابل به پادشاهی رسید و در چهار نیم سال سلطنت اول خود اواخر سال ۱۲۷۸ تا اوائل سال ۱۲۸۳ هجری قمری امیر شیر علیخان دمی راحت نکرد مشکلات امیر شیر علیخان با برادرانش شباهت زیاد به مشکلات شاه زمان دارد در دوره سدوزائی و محمد زایی در اثر هنگامه آرائی برادران دو پاد شاه کار آگاه دچار اشکالات زیاد شدند با این فرق که بیچاره شاه زمان بالاخره چشمان خویش را هم از دست داد و امیر شیر علیخان بار دیگر در دوره سلطنت دوم خود موقعی برای خدمت گذاری یافت ولی تحریکات دستگاه استعمار خارجی آرزوهای هر دو پادشاه را بخاک یکسان ساخت.