32

مصوری و نقاشی

از کتاب: تاریخ صنایع در افغانستان

از آثار مانوی که در تورفان کشف شده و نیز از عنعنۀ قدیمی که در ادب و کلتور ممالک آسیای وسطی موجود است فهمیده می شود، که مصوری و نقاشی در خراسان از عصر قبل از اسلام رواج داشته و در افغانستان از امتزاج هنر بودایی و یونانی، سبک هنری گریکو بود یک ر مدارس گندهارا بوجود آمده بود، که در عصر کوشانیان این هنر در افغانستان صبغۀ خاص محلی را یافته بود.

مصوری و مجسمه سازی گندهارا در ادب و آرت دوره اسلامی آنقدر نفوذ نمود، که شعرای قدیم فارسی بت قندهار و نقش قندهار سمبول حسن و جمال قرار دادند. سنائی غزنوی گفت: 

صانعی باید حکیم و قادر و قایم بذات 

تا پدید آید ز صنع وی بتان قندهار 

حتی گاهی تنها کلمۀ قندهار سمبول زیبائی و جمال بود، ناصر خسرو علوی گفت: 

سوی شاخ بادام شو بامداد 

اگر دید خواهر همر قندهار 

در دورۀ اسلامی در افغانستان فن نقاشی و مصوری را از عهد سامانیان بلخی سراغ داریم، بدین معنی که در قرن چهارم هجری نصر بن احمد سامانی نسخۀ ترجمه شدۀ ملیله و دمنه را بوسیلۀ نقاشان چینی مصور نموده بود و نقاشی روی دیوار های کاخها نیز از همین دوره مرسوم بود، که استاد معروف هر تقلید در سیستان نمونه های ازان یافته است. و هنگامیکه آثار لشکر گاه غزنویان در بست کنار هلممد کشف شد، و بر دیوار های آن تصاویر غلامان محمودی دیده میشود، از ملاحظۀ آن به یقین می پیوندد، که هنر مصوری دران عهد چه مراحلی را می می پیمود و علاوه برین از روایت ابو القضل بیهقی میدانیم، که شهزاده مسعود فرزند سلطان محمود در باغ عدنانی هرات عیش خانه یی داشت که دیوار های آنرا به نقوش و تصاویر گوناگون آراسته بودند. اما نقاشی های دیواری که در دورۀ ساسانی مرسوم بوده است در دورۀ اسلامی استعمال آن حضرت منحصر بدیوار های حمامها و تالار ها و سالن های خصوصی  شده و در دورۀ اسلامی مکتب های مصوری سلجوقی و مغولی و تیموری و صفوی معروف است که منبع و پرورشگاه تمام این مکاتب هنری باز خراسان بوده و در خاکهای پارس و عراق و ترکیه پرورده شده است .

یک نسخۀ شاهنامه فعلا در موزه طوپقاپوسرای استانبول هست که در سال ۷۱۳ه‍ ۱۳۳۱ م نوشته شده ولی صور و نقوش این نسخه برزخ میان صورتهای مکاتب سابق و لاحق بوده و باز گشت زمینه قرمز رنگ سلجوقی و سادگی و عدم تصنع در رسوم اشخاص آن دیده می شود، که تأثیر روش مغولی در آرایش لباس و مناظر کوهستانی گل و بوته آن نیز مشهود است . 

از بهترین صور نقاشی شده سبک مغولی افغانستان در حدود بعد از قرن ششم هجری مرفقی است از کلیله و دمنه که بعداً برای شاه طهماسب اول صفوی فراهم آوری شده و اکنون در کتابخانه پوهنتون استانبول موجود است .  

در کشیدن صورت اشخاص این مجموعه دقت و مهارتی دیده میشود و نقاشی از روشهای چینی عناصری را دران اقتباس کرده، که در مناظر طبیعی آن بنظر می آید و در مراعات حالت طبیعی و اتقان اشکال آدمی و حیوانی بحدی موفق است که هنرمندان و نقاشان تبریز هم بآن پایه نرسیده اند. بهر حال یک روحانیت و حالت طبیعی در این مجموعه مشهود است که بما اجازه میدهد آنرا از صنایع هرات که در نیمه قرن هشتم صنایع و فنون دران بر اثر پایتخت بودن سلاطین کورث رونق یافته بود، بدانیم. اما این صور و اشکال خالی از یک روح هندی نیست و شاید دلیل این باشد که سلاطین کورث منسوب به غوریان اند، چه در سالهای (۵۴۳-۶۱۲ه‍ /۱۱۴۸-۱۲۱۵م) بر افغانستان و هند حکومت کرده اند و این رابطه و نسبت که بین دو سلسله بوده است در فنون هنر هرات تاثیر داشته است . 

این رأی مؤلف صنایع اسلام قرین بصواب است زیرا از ملاحظه تاریخ سیفی هروی که از مؤرخان در بار آل کورت هرات است بخوبی میدانیم که شاهان آل کورت تا دره بولان و حدود سر زمین سند حکمرانی داشتند و شاید آثار هنری هندی را بدربار خویش در اثر تماس با مردم سند به هرات انتقال داده باشند. 

در سال ۷۷۱ه‍ ۱۳۷۰ م سمرقند پایتخت تیمور شد، وی مشهور ترین هنرمندان را در آن شهر فراهم آورده اما تابلو های نقاشی که بشهر سمرقند منصوب اند خیلی کمیابند و بهمین جهت شاید ممکن نباشد آثار فنی زیادی بان نسبت داد، فقط میتوان اشکال منقول از نمونه های چینی و بعضی اشکال دیگر را که روشهای چینی در آن تاثیر کرده و مشتمل بر رسوم و اشکال حیوانات حقیقی و خرافی و بعضی کتابهای خطی علوم فلکی را منسوب بآن شهر دانست . 

شاهرخ (۸۰۷-۸۵۰ه‍)؛ =۱۴۰۴-۱۴۴۷ م پسر و جانشین تیمور هرات را مقر حکومت خود قرار داد، وی عده زیادی از هنرمندان را برای استنساخ و مصور ساختن کتب جهت کتابخانه ء خود استخدام کرد که در بین آنها خلیل نقاش را نام برد که در آن زمان یکی از عجایب اربعه و تالی مانی بشمار میرفت. 

بایسنقر میرزا (متوفی (۱۴۳۳م) پسر شاهرخ یک کتابخانه و مدرسه فنون کتابت تأسیس کرد، که در آن چهل هنرمند از قبیل نقاش و خوشی نویس  صحاف کار میکردند، و در رأس آنها جعفر بایسنقری خطاط مشهور بود از حمله نقاشان امیر شاهی سبزواری و غیاث الدین را میتوان نام برد غیاث الدین جزو یک هیئت سیاسی از طرف شاهرخ به چین فرستاده شد.

چون روابط محکم بین دربار هرات و خاندان شاهان  منگ چین (۷۷۰-۱۰۵۴م) موجود بود و سفرای جانبین بدربار های یکدیگر فرستاده می شدند، بنابران تأثیر هنر چینی در مکتب فنی هرات نمایان است که از آن جمله تزئین جلد های کتب به رسوم حیوانات خرافی چینی است. 

اگر چه نقاشان در بار بمصور ساختن شاهنامه ادامه میدادند، اما موضوعی که بیشتر توجه آنها را جلب میکرد، اشعار عاشقانه و تصوفی بود، که برای نقاشی این اشعار مکتب هرات سبک جدیدی ابداع کرد، و متناسب با معنی و مفهوم اشعار غنایی و عاشقانه باشد. 

معمولا اشکال انسان درین تصاویر ظریف و کوچک ترسیم شده و منظره آن  کاملا محیطی و تزئینی و دارای افق بلند و جبال اسفنجی است، رنگ آمیز یاین تصاویر روشن و هم آهنگ است و با مقایسه با نقاشی دورۀ اولیه مغول، رنگهای جدید بان اضافه شده است . 

ایجاد این سبک خاص در نقاشی که بتدریج نفوذ های خارجی دران مستهلک گردید مرهون مکتب نقاشی هراتست بدین تفصیل: 

در عصر شاهرخ فن نقاشی مرحلۀ  اقتباس و فراگرفتن از فنون اجنبی را پیمود و بدورۀ جوانی خود رسید، و توانست چیز هائی را که از دیگران گرفته است در خود تحلیل کرده و جزء لایتجزای خود سازد. در صور و اشکالی که در اواخر قرن ۸ه‍ (۱۴م) کشیده شده میتوان مهمترین و سایل تزئینات سبکهای فنی را دید، و همین وسایل در قرن بعد از بزرگترین ممیزات نقاشی مکتب هرات گردیده که مهمترین خصایص آن همان مناظر زیبای گلها و گلزارها و مناظر بهاری و پس از آن رنگهای درخشان و زیبائی است که هیچگاه خروج از رنگی بدیگری وحدت و استقلال آنها را متزلزل نمیکند و از ممیزات دیگر این مکتب مناظر طبیعی و کوه و تپه هاییست که بشکل اسفنج کشیده شده و علاوه برین نقاشان این دوره توانسته آمد میام اشخاص و ساختمانها یا سایر مناظری را که میکشد نسبت های مقبول و معقولی را قایل شوند، و تطور فنی  مکتب هرات خیلی واضح تر و آشکار تر است. و آثار مهم این دوره مجموعه ء اشعاریست بقلم مرتضی حسینی ( قسمت اسلامی موزه بایسنقر شاهزاده ء تیموری نوشته شده است. و امتیاز  این نسخه در این که نقاش توانسته است، صورت اشخاص را آنقدر که ممکن بود کم کند و درنگ آمیزی و کشیدن  کوه و تپه مهارت نشان دهد. نقاشان این دوره از سبکهای فنون چینی اقتباس کرده و هضم کرده اند و یک سبک مستقل و قوی را که نمایندۀ روح فنی عصر بود بوجود آوردند. 

مینیاتور های کتب عصر تیموری از حیث سبک بیکدیگر شباهت دارند و به شیوه مینیاتور سازی که چندی بعد در هرات ظاهر شد، خیلی شباهت دارند. 

خصایص این قسم مینیاتور عبارتست از کوه هایی در فواصل معین با سبزه پوشیده افق بلند و رنگهای جدید به الوان گونا گون.

در تحت نظر این هنرمندان هرات و بدست آنان عصر طلایی مینیاتور سازی ظاهر گردیده نقاشی ها و تصاویریکه  این صنعت گران کشیده  اند و و مخصوصا به ریزه کاری خیلی اهمیت داده اند. این مینیاتور ها تأثیر آرایشی فراوان دارند ورنگهای جدیدی که در آن استعمال شده لطیف و خوش منظر است، درین مینیاتور ها فاصله هایی بین تصاویر بطرز تازه یی نشان داده می شود. چونکه تصاویر در چند سطح کشیده شده اند که تا اینکه دوری و نزدیکی نسبت بیکدیگر را بنمایند، طبقات نازک صخره و کوه هایی بافق منتهی میشود . بانواع رنگهای قشنگ ساخته شده. درختان گل و گیاه و جزئیات آن با دقت کشیده و نمایش داده شده است. آسمان بالای افق اغلب طلائی رنگست و برای نشان دادن ابرپیچ نازکی بسبک چین کشیده شده آسمان شب را با رنگ سرمه ئی و ماه و ستارگان را با رنگ طلایی جلوه داده اند. و چنانچه گفتیم نقاشان به مصور ساختن و مینیاتور کاری شاهنامه ء فردوسی ادامه میدادند، ولی درین زمان آثار شعرای بزمی، وسیله و صحنه ء جدیدی برای ابراز این صنعت بوده کتب سعدی و نظامی را استنساخ کرده و با مینیاتور های عالی آرایش کرده اند. و این آثار مانند عکاسی نیست، بلکه بیشتر جنبۀ آرایش و زینت دارد، و هیچگاه سعی نشده است . 

در موزه هنر های زیبای پاریس تابلوی ملاقات همای و همایون در باغ های کاخ شاهی چین از شاهکار های نقاشی مکتب هرات است، که سراسر آن ابداع مقرون بزیبایی ووفق دادن بین اجزاء و قدرت کامل بر تعمیر عواطف و افکار بوده و جنبه اشرافی و بزرگی اشخاص بخوبی  دران آشکارست، رنگ آمیز ی عجیب و گلهای زیبائی که دران کشیده شده جذبۀ خاص بدان میدهد. 

علاوه برین تابلو، صورت مستقل دیگری نیز روی پارچۀ ابریشمی طبق روش چینی در مکتب هرات کشیده شده و تصور میرود که از آثار همان غیاث الدین نقاش باشد، که زد سالهای ۸۲۳-۸۲۷ه‍ جزء هیئت اعزامی شاهرخ به چین بود. این آثار نفیس در موزه های نیویارک و بوستن و مجموعۀ کونتس دوبهاک موجودند که اجتماع سبکهای چینی و هراتی را در کمال مهارت و خوبی نمایندگی میکنند. 

اما مکتب فنی هرات از نیمۀ قرن نهم هجری (۱۵م) در پیوند صور و اشکال و رنگ آمیزی آنها یک شخص قوی و مستقلی را تشکیل داد، که نسخۀ انجمن  آسیایی لندن، نوشته شده برای محمد جوکی بن شاهرخ در حدود ۸۴۰ه‍ نمایندۀ آنست و همچنین دیوان اشعار سلطان حسین میرزا ( متوفی ۸۹۰م) در مناظر طبیعی و تصاویر ابنیه و سیما و چهره مغولی اشخاص و تناسب رنگهای از پیشرفت فنی هنرمندان مکتب هرات حکایه میکنند (۱۶)