نامۀ محمد شاه قاجار به دوست محمد خان امیر کابل
"بعد از احترام: چون هنوز شاهی ما با شما مراحم و مهربانی های فراوانی دارد بنا بران همواره آن عالیجاه را بنظر شفقت دیده و منتظر وصول اخبار صحت و سلامت شماست.
درین اوقات غرتمند کاپیتان و یکویچ از طرف برادر محترم ما امپراطور روسیه بدربار شما معین شده و عازم آن دیار است، تا از طرف امپراطور پیغامهائی را بشما رساند بنا بران مناسب بنظر آمد، که بوسیله رقیمه هذا بهترین تمنیات خود را اظهار نمایم
چون عالیحضرت برادر ما، شما را بنظر مهر و الطاف میبیند، بنا بران امیدوارم که همواره بایفای خدمات صادقه خود را مورد عنایات و حمایت شهریاری قرار دهید.
( ص ۳۰۲ حیات امیرج ۱)
نامۀ سفیر کبیر روسیه در تهران به امیر دوست محمد خان
"عزتمند پ، ویکویچ با این نامه بحضور شما خواهد رسید نماینده شما حاجی حسین علی سخت بیمار است و در مسکو معطل شد. چون خبر بیماریش بحضور امپراطور رسید، یکنفر طبیب لایق گماشته شده تا بزودی او را علاج نموده و تحت نظر خویش قرار دهد انشاء الله بعد از اعاده صحتش با او در سفر در از مسکو تا کابل هر گونه تسهیلات فراهم خواهم آورد تا بخیر و عافیت واپس به کابل بر گردد.
حامل نامۀ هذا گماشته شده بود که با نمایندۀ شما یکجا به کابل آید، ولی برای رفع انتظار شما او را قبلاً فرستادیم، و امید وارم که عند الوصول بدربار شما مشرف گردیده و در مذاکره اسرار و امور خفیه بر او اعتماد کنید، و او را مانند من بشمارید هر چه او بگوید آنرا از طرف من انگارید و هنگامیکه در کابل سکونت دارد با و اجازت فرمائید تا بحضور
شما همواره برسد و تمنیات شما را بوسیلۀ من بحضور بادار من (امپراطور) تقدیم دارد تا وسیله رفع تشویش گردد. چون بسبب بعد مسافه ممکن نیست مسلسلاً با شما مکاتبه های منظم داشته باشم بنا بران خیلی مسرور میشوم که دوستان شما را درینجا زیارت کرده و احساسات دوستانۀ خود را ثابت گردانم، زیرا وجود مراسم دوستی و آشنائی موجب اعتماد متقابل میگردد.
میخواستم بعضی از نوادر روسیه را بحضور شما اهداء ،نمایم ولی چون حامل این نامه نمیتوانست اینقدر چیزها را برساند، بنابران در فرصت نخستین که ارسال آن ممکن گردد، بحضور شما خواهم فرستاد، اکنون صرف فهرست آن چیزها را تقدیم میدارم لباس زرین ۱ عدد، لباس زرین گلدار ۱ عدد، لباس زرین ملمع ۱ عدد، لباس زرین سبز ملمع گلدار ۱ عدد، زری آبی ملمع ۱ عدد، زری قرمز ۱ عدد، زری نقرئین ۱ عدد، پارچه حاضر سرخ و سفید ۱ عدد، پارچه حاضر منقوش ۱ عدد، پارچه حاضر سفید با گلهای زرین ۱ عدد، الچه با گلهای زرین ۱ عدد، الچه زرد با گلهای نقره ۱ عدد، الچه سرخ و سبز ۱ عدد، الچه آسمانی رنگ ۱ عدد، الچه گلدار سرخ ۱ عدد، الچه سبز ۱ عدد الچه بنفش ۱ عدد، الچه سرخ و سبز پکه ۱ عدد." (ص ۳۰۴، حیات امیرج ۱)
ویکویچ قبل از مذاکرات خود با امیر کابل در کندهار با سرداران آنجا ملاقی گشت و مذاکراها نمود، وی به حکمرانان کندهار :گفت که شاه ایران به مشوره و اصرار سفیر بریتانیه اندک اعتنائی نمیکند، و بکلی خود را با روسیه چسپانیده که ایندولت نیز او را خفیتاً امداد شایانی میدهد، تا بمقصد خود نایل آید درین باره میجر لیچ چنین راپورت داد :
" راجع به نمایندۀ روسیه که اکنون در کابل بوده و نامۀ امپراطور را با میر آورده است سردار مهر دل خان بمن گفت: که ویکویچ از طرف روسیه بایشان چنین پیغام آورده بود: اگر درداران کندهار با امیر دوست محمد خان مصالحه نماید، پس روسیه بایشان کمک خواهد داد تا با سکه جنگ کنند، ملتان و دیره جات را بگیرند و در باز بدست آوردن سنده نیز امداد خواهد کرد. محمد شاه قاجار مبلغ یکنیم کرور روپیه را بسردارران کندهار میدهد تا بین ایشان و امیر دوست محمد خان متساوياً بخش گردد و زمینهای نو بدست آمده نیز بین طرف بطور مساوی تقسیم شود دولت روسیه درین مورد بایشان اسلحه خواهد داد، و بعد از آن سرداران کندهار همواره مطیع روسیه بوده و یک نفر ناظم اعلی (ریزیدنت) روسیه در کندهار سکونت خواهد داشت و امور جنگ و صلح ایشان همواره به راَی امپراطور مربوط خواهد بود. ویکویچ بسرداران گفته بود که اگر چه ملت انگلیس از روسیه در تمدن پیشتر است ولی ملت جنگجو و دلاوری نیست، و پیشه سوداگری را دارد، اکنون دولت روسیه چشم از خواب کشوده و میخواهد که در ممالک دیگر متصرفاتی داشته و متحدینی را دارا باشد سردار مهردل خان به میجر لیچ گفت: که وی یقین کامل دارد، که دولت روسیه چه به وسیلهٔ سیاست و چه به اقدامات نظامی خواسته است که بعد از محمد شاه زمام اختیار ایران را خاموشانه بکف بگیرد.
(ص ۳۰۵، ج ۱، حیات امیر)
مسکن کاپیتان ویکویچ در خانه وزیر، برای دوام مذاکرات مخفی و ریشه دوانیها و دسایس او خیلی مساعد بود، و با امیر بطرر خصوصی در حضور وزیر معتمدش مذاکرها مینمو،د در حالیکه مذاکرات امیر با هیئت بریتانوی علنی و درباری بود، و گاهی به وسیله نواب جبار خان یا مرزا امام ویردی یا نایب امیر صورت میگرفت.
درینوقت هیئت بریتانوی از دوام مذاکرات امیر با ویکویچ جز آنچه از پیش خدمتهای امیر یا وزیر می شنیدند معلوماتی نداشتند ولی گاهی مستر میلسن خبر نگار بریتانیه اخباری را میگرفت که حتمی و یقینی بود. ویکویچ با امیر اطمینان داد که دولت روسیه حتماً میکوشد تا وی را از زیان سکه محفوظ دارد، و بدربار لاهور (رنجیت) توصیه خواهد نمود که تمام اراضی افغان را واپس با میر کابل بسپارد. بروز نوروز وزیر محمد سميع خان دعوتی ترتیب داده بود که دران چند نفر خاص دولت اشتراک داشتند و ویکویچ نیز بدان دعوت شده بود. در بین صحبت وزیر نفرت خود را از نماینده بریتانیه اظهار نمود ولی چون نماینده روسیه درین بزم حاضر بود باو گفته شد، که خواستن نماینده انگلیس نیز مناسب است بنا بران وزیر فرزند خود را فرستاد و سر الکسندر برنس را به بزم خویش خواست. ولی برنس دعوت وزیر را رد کرده و گفت: چون قبلاً دعوتنامه نرسیده، و وزیر در محفل خود ارادۀ اشتراک مرا نداشت، پس بهتر است اکنون هم مصدع نشوم.
بعد از مشوره طویل سر الكسندر برنس موهن لال را بدین محفل فرستاد که در ان تمام سران غلجائی و فارسی حاضر بودند و ویکویچ با وزیر برنهالی در صدر بالا تر نشسته بود و موهن لال را هم در کنار ویکویچ جای داد. خوانندگان موسیقی میسرودند و وزیر در سیاست حرف میزد و عدد لشکر انگلیس را در لودهیانه پرسان ،میکرد و فاصله بلاد هند را با عدد مسلمانان در لشکر انگلیس میپرسید و میگفت مردم سقوط خانوادۀ شاهان تیموریه را با چه نظر می بینند؟ موهن لال میدانست که تمام پرسانهای وزیر قبلاً تهیه شده و بنا بران در جواب احتیاط میکرد و نمیخواست در سیاسیات خوض نماید، وی برای تبدیل موضوع از ویکویچ پرسید که شنیده ام، که شالهای کشمیری در روسیه خیلی مطلوب است؟ ویکویچ که از خدا چنین سخنی را میخواست :گفت بلی! کشمیر اگر به حدود انگلیسی نزدیک تر است، ولی چون ما با سوداگران کشمیری رویۀ بسیار خوبی نمودیم و امتعۀ شانرا با قیمت گزاف خریدیم، بنا بران تمام مردم وادی کشمیر روسیه را با نظر خوبی می بینند ویکویچ به وزیر گفت: جای تعجب است که امیر کابل مدعی باز گرفتن اراضی پشاور است، ولی کشمیر را که منبع بسیار مهم ثروت شاهنشاهی درانی بود، فراموش کرده است وزیر جواب داد که سیاست افغانستان با سیاست دیگران تفاوتی دارد ما اول دستِ کسی را میگیریم و بعد ازان بازوی او را یعنی بگذارید اولتر پشاور را بگیریم تا بعد ازان بزودی دعوی کشمیر را پیش بریم ویکویچ گفت: اگر خدا بخواهد بزودی با نامه های امپراطور بدربار لاهور میروم تا مطابق سفارش امپراطور، اراضی ملتان و دیره جات و کشمیر و پشاور تماماً بمالک حقیقی آن افغان سپرده شود.
ویکویچ گفت: بمن اختیار داده شده تا به مهاراجه رنجیت سنگه بگویم، که اگر وی تمام سر زمین افغان را بطور مسالمت به امیر نسپارد، پس امپراطور بزودی با میر کمک مالی خواهد داد تا لشکر آراسته، و بقوۀ نظامی اراضی خود را تصاحب نماید. وی علاوه کرد که پنجاه هزار لشکر روسیه مهیا بودند، تا با ستر آباد آمده و در آنجا بطرفداری محمد شاه امنیت را بر قرار دارند و بعد از آن به پنجاب روی آورده و تمام سران سر کوفته هند را به قیام برانگیزند. چون انگلیس ملت جنگی نیست و فقط سوداگر است بنا بران نمیتواند که با رنجیت کمکی نماید ولی ملتین دلاور و جنگجوی روسیه و افغان کار خود را خواهند کرد.
باینطور امیر از حضور و وعدهای نمایندۀ روسیه در کابل خیلی خورسند بود و یک وثیقۀ تحریری را میخواست تا بموجب آن پشاور را تصرف کرده و مبلغ کثیر پول را از روسیه بگیرد که بوسیله آن بر تمام افغانستان تصرف کند. نماینده روسیه میگفت: قوانین انگلستان اجازت نمیدهد که فرمانفرمای هندوستان بدون مشوره و منظوری ارباب اختیار مرکزی اقدامی نماید ولی وی و سفیر روسیه در ایران مانند امپراطور دارای اختیارات کامل است و به منظوری هیچکسی ضرورت ندارند.
تمام این اوضاع به اطلاع فرمانفرمای هند رسانیده شد وی نخستین به اطلاعات هیئت بریتانوی اهمیتی نداد، ولی بعداً که دانست که موجودیت سیاسی هند بریتانوی در خطر است مجبور گشت بدینطرف توجهی نماید. برخی از مردم انتقاد ،میکنند که چرا دولت انگلیس به امیر دوست محمد خان یا سرداران کندهار پول ناچیزیکه میخواستند نداد؟ در جواب آن موهن لال مینویسد که دادن پول هم امیر را طرفدار ما نمی ساخت، بلکه او را قویتر میکرد تا قوای خود را ترتیب داده و بر خلاف سکه و منابع انگلیس بجنگد.
از طرف شاه ایران و کونت سیمانچ به سردار مهر دل خان کندهاری سفارش شده بود که به کابل رفته و برادر خود امیر دوست محمد خان را بران و ادارد تا هیئت بریتانوی را از کابل اخراج نموده و روابط خود را با روسیه محکم نماید. اکنون امیر دوست محمد خان لهجه خود را خشن ساخته و به هیئت بریتانوی میگفت: که باید باو تضمین تحریری حمایت حمله محمد شاه از طرف بریتانیه داده شود، و نیز دولت بریتانیه تمام امداد پولی و اسلحه و نظامی خود را از رنجیت متحد وفادار خود باز دارد و او را وادار سازد تا تمام سرزمینهای افغان را با امیر بسپارد، زیرا دولت روسیه و ایران هر دو با او چنین شرایط را قبول کرده اند.
موسم زمستان درین گیر و دار گذشت، و امیر نماینده روسیه را بخود آنقدر نزدیک ساخت، که او را در مسکن خود به شام دعوت میکرد و با او مذاکرها می نمود، چون اکنون وجود الكسندر برنس در کابل یکنوع توهین دولت بریتانیه شمرده میشد، بنا بران وی را پور آخرین خود را در بارۀ فعالیت های نمایندۀ روسیه و وضع سرد امیر با هیئت بریتانوی و احترام فوق العاده ویکویچ و تصویر چهره حقیقی امیر ترتیب داده و به حکومت هند فرستاد.
بالآخر فرمانفرمای هند نامه های با امیر کابل ارسال داشت: که اگر وی میخواهد خود را با قوای دیگری بچسپاند، پس بهتر است که هیئت بریتانوی را واپس بفرستد و این خواهش فرمانفرما فوراً قبول شد و بر تمام مردم روشن گردید، که هیئت بریتانوی در مذاکرات خویش با امیر بکلی ناکام است و مردم و مخصوصاً سوداگران از معامله هیئت خود را باز داشتند و بانکداران پول ضروری سفر هیئت را نمی دادند، تا بالآخر موهن لال با یک نامه برنس بحضور امیر رفت و نامه را به او داد و سردار مهر دل خان آنرا خواند لهجه این نامه خیلی خشن و تند بود و امیر وعده داد که تمام لوازم سفر هیئت را تدارک نماید
ویکویچ راجع به مذاکرات خود راپور بسیار دلچسپی ترتیب داده و آنرا به کونت سیمانچ سفیر روسیه در تهران فرستاد، ولی قبل از آنکه را پور مذکور به اصل مرجع برسد، یک نقل آن به وسیله جاسوس بریتانوی به برنس رسید، که اینک ترجمه برخی از اسناد رسمی همین اوقات:
نامۀ سفیر روسیه با امیر دوست محمد خان
بعد از احترام: درین روزهای فرخنده غرتمند حاجی ابراهیم خان یکی از رعایای شما بدرگاه همایونی عالیحضرت شاه ایران رسید چون اکنون واپس می آید من موقع را غنیمت دانسته ادعیه و تمنیات نیک خود را تقدیم میدارم، بین من و این فرستاده شما مذاکرات دوستانه صورت گرفت و بوسیلهٔ او این نامۀ دوستانه را میفرستم و امیدوارم که همواره از احوال خود مرا مطلع سازید و بذریعهٔ ارسال مکاتیب خود، روابط دوستانه طرفین را استوار گردانید. خیلی مسرور خواهم شد که بفرمایش خدمات لایقه سر افراز گردم، و آنرا بجا آورم مرا یک نفر خدمتگار خود بشمارید و اوامر لازمه را صادر فرمائید.
مهر: گراف ایوان سیمانچ وزیر مختار روسیه (ص ۳۱۷، ج ۱، حیات امیر)
نامۀ حاجی ابراهیم با امیر کابل
"بعد از احترام: من در ماه جمادی الاولی به لشکرگاه شاهی رسیدم، چون عالیحضرت شاه ایران مطالب نامۀ شما را خواند، خیلی خورسند شد و با من مهربانی فرمود. درینوقت موکب شاهی در چشمه علی منزل هفتم از تهران نزدیک دامغان فروکش بود و گفت که حین وصول موکب شهریاری به خال پوش پیغام خود را بشما خواهد داد. ولی چون به خال پوش رسید کمر به سرکوبی ترکمان ،بست و من هم همرکاب موکب شاهی بودم، بعد ازان به شاهرود آمد و موسم سرما و زمستان آغاز شد و شاه به مشوره اعیان حضرت توپخانۀ خود را اینجا گذاشته و سفر هرات را درین سال ترک فرموده به تهران بازگشت و به ارکان دولت امر داد تا در ایام نوروز مستعد لشکر کشی هرات باشند. شاه به من هدایت داد که تا بشما اطلاع نمایم، که عنقریب از حضورش ایلچی فرستاده میشود تا بعد از ملاقات شما بدربار لاهور و رنجیت نیز رفته و با و از طرف شاه بگوید: که اگر تمام زمین های افغانی را بشما نسپارد، پس انتظار وصول لشکر ایران را بکشد. هنگامیکه هرات فتح شود، شاه بشما پول کافی و لشکریکه خواسته باشید خواهد فرستاد. سفیر روسیه که همرکاب شاه است بشما نامه نوشته است که آنرا بضم این مکتوب ارسال داشتم. وی بمن پیغام شفاهی ذیل را داد: که اگر شاه ایران به امیر کابل مطابق خواهش امداد کرد خوب والا دولت روسیه تمام مطلوبات امیر را فراهم کرد. چون مقصد سفیر روسیه از این پیغام گشادن راه روسیه بهند بریتانوی است بنا بران ایشان سخت پریشانند. سفیر روسیه به جواب شما منتظر است و من یقین دارم که خدمات لازمه را بشما انجام خواهد داد. نامه ایکه شما همدست آقا محمد کاشی فرستاده بودید وسیله مسرت فراوان شاه گردید و وی بزودی واپس بحضور شما مراجعت خواهد کرد.
آصف الدوله حکمران خراسان با وزیر یار محمد خان در اطراف سرحدات فراه ملاقات کرده است وزیر باو گفته: که ما اگر چه تاب و توان مقابلۀ شاه ایران را نداریم ولی وقتی با و تسلیم خواهیم شد که به ما پول کافی برای تصرف کندهار و کابل بدهد.
یک فرمان شاه ایران را که وسیله مسرتتان خواهد شد بحضور شما میفرستم."