فنا و بقا

از کتاب: از کوچه عرفان

اصطلاح دیگری که نزد صوفیان نخستین موجود بوده فقط لفظ "فنا" و "بقا" را میتوان ذکر کرد . در تعریف این اصطلاح صوفیان اولیه تا اندازه قابل ملاحظۀ با هم توافق دارند اما در تفسیر و توجیه اختلاف در نظر شان ظاهر میگردد و این خاصیت حتی در دیدگاه های هجویری و قشیری نیز مشهود است ، قشیری گوید : « کسیکه غلبۀ حقیقت بدان سان بر او مسلط شود که از اغبار نه نشان بیند نه اثری نه رسمی و نه صفتی گویند که از خلق فانی شده و بحق بقایافته است «.*۴۱۸ ولی  به گفتۀ هجویری :«فنا فنا بنده باشد از رویت بندگی و بقا بقا بنده باشد به شاهر الهی ف یعنی اندر کردار بندگی آفت بود و بنده بحقیقت بندگی انگاه رسد که او را بر کردار  دیدار نباشد و از دید فعل خود فانی گردد و بدید فضل خداوند تعالی باقی تا نسبت معاملتش با جمله بحق باشد نه بخود و .. پس چون بنده از تعلقات خود فانی شود به جمال الهیت حق باقی گردد.» *۴۱۹

با توضیحاتیکه در بالا در مورد نخستین صوفیان و و افکار و اراه شان بیان گردید این مقوله را روشن خواهد ساخت که صوفیان اولیه چگونه اشخاصی بودند و چه افکار و خصوصیاتی داشتند . اگر بخواهیم ساخت که صوفیان اولیه چگونه اشخاصی بودند و چه افکار و خصوصیاتی داشتند . اگر بخواهیم در باره روش زندگی اینان به تفصیل و چنانکه شایسته است بحث و گفتگو کنیم نا چار خواهیم بود که نه تنها تمایلات و دیدگاه های اساسی انها را به نحوی که در اینجا اشاره شد مورد توجه قرار دهیم بلکه در باره کیفیت و تاثیر و عمل کرد این عوامل در جزئیات حیات روزانه انان به تحقیق و برسی بپردازیم . اشتغال و ارتباط صوفیان اولیه با خداوند به گونه ای بود که مثال و نمونۀ ضعیفی از ان را میتوان در عشق جنون آمیزی که میان دو فرد انسانی پدید می آید مشاهده کرد چنانکه چنین عاشقی در افکار  وروءیا های خود جز معشوق چیزی ندارد و جز معشوق چیزی نمبیند و چیزی احساس نمیکند ، عارف سالک نیز در همۀ این احوال جز معشوق حقیقی در دل و نظر و اندیشه ندارد . ازین روی هنگامیه در احوال این عارفان تحقیق و مطالعه میکنیم چنین در می یابیم که اینان در هر کار و هر اقدام جز خداوند چیزی را منظور و مقصود  ندارند و یقین کامل حاصل کرده ند که تنها اعمال انان است که موجب رضای خداوند (ج) خواهد بود.

و بدین سان برای راه رفتن خود برای سخن گفتن خود و امیزش با دیگران برای لباس پوشیدن برای خوردن  و اشامیدن و برای کار های که پس از ترک بستر - اگر هر کز به بستر بروند - باید انجام دهند ، و بلاخره همه امور مربوط به این اعمال ، آداب دقیق و دستورات و تعالیم معین و مقرر داشتند . اصلی که مبنی بر پایه این دستورات بشمار میرفت  این بود که حتی حد اکثر عبادات و خدمات و ریاضات و اخلاص در این راه کافی نیست و باید همواره حد اکثر این امور را حد اقل بشمارد و هر لحظه بکوشند تا عشق و اخلاص  کاملتر و عالیتر حاصل کنند ؛ این اشتیاق سوزان به فنای خویش  در ذات حق و مجاهدت مداوم و افزاینده در این راه است که صوفیان اولیه را از کسان دیگر ممتاز و مشخص میسازد .»*۴۲۰