اوستا
کلمۀ اوستا را مستشرقین اروپائی بصورتهای مختلف ترجمه و تعبیر نموده اند بعضی آنرا "مضمون" وبعض اشتاق آنرا از کلمه "ایستاک Apstak" گرفته و قانون ترجمه کرده اند. پروفیسر "گلدنر" از پروفیسر "اندرآس" نقل کرده گوید که کلمه اوستا و یا "اوستاک" پهلوی از کلمه "اوپستا" Upasta مشتق است که معنی آن اساس و بنیان و متن اصلی میباشد کلمه "زند" را که به آن ملحق میکنند بصورت صفت تعبیر میشود و آن دو معنی دارد "شهر" "نماز" واصلا از کلمه "زانتو" Zantu بمیان آمده است. پس معنی اسم مرکب "زنداوستا" بیک تعبیر "کتاب یا قانون شهری" و به تعبیر دیگر کتاب دعا و نماز میشود. بعضهای دیگر "زند" را از "از انتی Azanti" گرفته و "شرح و بیان" ترجمه کرده اند. الحاق کلمه "زند" به اوستا به این معنی اخیر چیز تازه است زیرا مقصود از شرح و بیان تفسیر اوستا است که بزبان پهلوی نوشته اند و "پازند" بجای خود شرحی است که برای زند برای زند نوشته اند بعضی های دیگر مدعی اند که اوستا بمعنى مجهول است به این طریق که این کلمه مرکب از دو قسمت است "او" بمعنى "نه" و "ستا" بمعنى "دانش" و معنی شکل مرکب آنها غیر مفهوم مجهول میشود و علت این تعبیر را چنین می نویسند که چون اوستا باختری منحصر به دو نسخه بود و هر دو در اثر تهاجمات اسکندر از بین رفت در عصر پارتی و ساسانی که شروع به جمع آوری پارچه های خطی نمودند معنی آنرا عموماً نمی فهمیدند و به این مناسبت آنرا اوستا یعنی مجهول نامیدند، لیکن روی هم رفته نسبت به تعبیر اخیر نظریاتی که اول ذکر نمودیم صحیح تر بنظر میخورد. انسیلکلوپیدیای برطانیا می نویسد. که صورت قدیمی نام اوستا "اویستاک Avistik" بود معنی حقیقی آن معلوم نیست.
روی هم رفته اوستا و مخصوصاً "گاتها" عبارت از مانتر اسپتا Manthracepta یعنی "سخنان پاک" است و بر مجموعۀ هدایات و قوانینی نسبت میشود که زر تشتر از طرف هرمزد آورده بود.
اوستای اولی با باختری: اوستای اولیه یا اوستای باختری با شکل و وضعیت اصلی خود چیزی بوده که متاسفانه تعریف صحیح آن امروز محال است و نمیتوان گفت که چقدر آن از بین رفته و چه باقی مانده. درین شبه نیست که چون کشتاسپ پادشاه باختر به دین نوگروید حکم داد که مجموع قوانین اوستائی را روی پوست گاو نویسند و به معابد مملکت تقسیم نمایند ولی واضح معلوم نمی شود که چند نسخه نوشته و بکجاها تقسیم کردند پلینیوس Plinius از روی کتاب هر میپوس مینویسد که کتاب مذهبی رز تشتر مرکب از دو ملیون شعر بود. طبری تذ کار میدهد که او ستاروی ۱۲ هزار پوست گاو نوشته شده بود. این ارقام اگرچه تا یک اندازه فصیح است باز هم قرار مطلوب ازان نتیجه قاطعی نمیتوان بدست آورد زیرا معلوم نمی شود که این ۱۲ هزار پوست گاو یک نسخه اوستا بود یا بسیار بهر حال با وجود یکه ارقام فوق جنبه مبالغه کارانه هم داشته باشد از آن و از روی اوستای موجوده واضح معلوم میشود که اصل اوستا چیز ضخیم و بزرگی بوده و بر ۲۱ کتاب یانسک تقسیم شده بود.
اوستای نو: وقتیکه زرتشتر آئین خود را بحضور کشتاسب پادشاه باختر عرضه داشت، در اثر حکم پادشاه باب مناظره بین او و دستۀ از علمای باختری باز شده و در نتیجه پادشاه و اهل دربار به دین او گروید، آنگاه کشتاسپ حکم کرد تا قوانین آئین نو را با آب طلا روی پوست گاو نوشته به معابد مملکت تقسیم نمایند پس اصل اوستای باختری هر قدر نسخۀ که داشت همه اش در باختر وسائر نقاط آریانا تقسیم شده بود و این نسخه ها در تمام دوره هائیکه اولاده دودمان اسپه باختری در آریانا حکمفرمائی داشتند همه جا بجای خود باقی و از گزند مصون بود. چون متعاقباً یک دورۀ بر هرج و مرج شروع شده آشوری ها مثل فینوس و سمیرامیس و سالما نسار دوم، تیگت پیلسر دوم خاک های ماد و فارس را زیروز بر کرده گزندشان تا باختر و حواشی غرب آریانا رسید و پس از ان سیروس و داریوش هخامنشی به حملات شروع و هفت سال جنگ با بادشاهان مملکت ما نمودند. درین گیردارها که تقریباً از اواسط قرن ۹ ق م تا موقع ظهور اسکندر در خاک های آسیائی دوام کرد، شیرازۀ زندگانی از هر نقطه در آریانا بهم خورده و در اثر جنگهای بیگانگان به معابد و آثار مذهبی خسارات مدهش رسید و کتب و آثار قلمی و منجمله نسخه های اوستای اصلی هم از بین رفت - شاهان هخامنشی بعد از تقریباً ۷ سال پیکار بالاخره غلبه یافتند. ایشان که با سلطه و تماس چندین قرنه سامی در عرق وخون وثقافت رنینگ سامی بخود گرفته بودند در اثر جنگهای مذکور مجدداً به کانون تهذیب صاف آریائی در آریانا تماس پیدا کرده و آئین اوستائی را برگزیدند و با خود به فارس بردند و از اختلاط آئین باختری اوستائی و موهومات قدیم سامی و بابلی مذهبی بین این هر دو بمیان آمد. در این گیر و دار ها بعض نسخه های قیمتی اوستا هم از آریا با به فارس رفت چنانچه گویند یک نسخه آن همان اوستائی بود که اسکندر همرای "استخر" طعمۀ حریق ساخت و یک جلد دیگر آنرا از هر جائی که بدست آورد به یونان فرستاد بهر حال چیزیکه مایه خوشی و مسرت است این است که با وجود این همه مصائب و بدبختی ها که در طی آن نسخه های اوستا پراگنده و نابود شد باز هم مقصد بیگانگان در امحای معارف و تهذیب و آئین قدیم باختر و کتاب اوستا بکلی برآورده نشد خواه از روی نسخه که به یونان فرستاده شده بود خواه از روی خاطرا تیکه در سینه ها و حافظه ها محفوظ بود خواه از روی پارچه های متفرق دیگر آنقدر مدارک و آثار کافی بدست آمد که از ان مجموعه ئی بسازند و نظام وقوانین حیانی، مدنی تهذیبی قدیم باختر را تجدید نمایند. چون جمع کردن و تدوین اوستای نو هم شرحی دارد ذیلااً بصورت مختصر به آن میپردازیم: اولین کسیکه بخیال جمع آوری افتاد ولکش Volkash یا "ولخش" پارتی بود و چون در میان پارتی ها اقلا چهار نفر به این اسم سلطنت نموده اند مدققین جمع کنندۀ او ستا معر و فترین و لخش ها و لجس اول را میدانند که معاصر "نرو Nero" امپراطوررم بود و در نیمۀ دوم قرن اول مسیحی سلطنت داشت و پخش اول و بر اول و برادرش تریدانی Tridates هر دو پیرو ائین زردشتی بودند و حتی "تری دانس" خودش مو بد بزرگ بود و این نظریه را مکاتیبی ثابت میکند که بین نرو و این دو برادر تبادله شده است. بهر جهت اولین اقدام در جمع آوری کتاب اوستا از طرف و پخش پادشاه پارتی در ربع سوم قرن اول مسیحى بعمل آمد و این او ستا تا هر اندازه ئی که شدد جمع بود تا ظهور ساسانیان باقی ماند.
موسس سلاسۀ ساسانی "اردشیر" چون پسر یک نفر کاهنی بود که بنام "بابک" در یک معبد "آناهیتا" در شهر استخر مجاوری میکرد در اثر توصیۀ پدر به جمع آوری اوستا اقدام نموده تنسار Tansar بزرگترین عالم وقت خود را امر داد که هیئتی تشکیل داده و به تعمیل این کار اقدام کند چنانچه تا اندازۀ زیاد درین راه صرف مساعی بکار برده و آنچه در در عصر پارتی جمع شده بود مکمل تر ساخت.
بعد از اردشیر پسرش شاپور اول (241 - 272 ب م) سومین شخصی است که در جمع آوری اوستا مجاهدت نمود مشار الیه حکم داد تا بعضی مباحث علمی حکمتی ستاره شناسی فلسفی جغرافیائی را از کتب قدیمۀ هند ویونان ترجمه نموده داخل اوستا نمایند به این ترتیب اوستای نو در اثر یک سلسله اقدامات جدی بدست جمعی از علما و موبدان بزرگ و زحمات زیاد جمع شد و با وجودیکه تقریباً یک ثلث اوستای قدیم را نمایندگی میکند اینقدر شد که بکلی از بین نرفت و علاوه بر اینکه مبادی و اصول آئین قدیم زر تشتر بلخی را بما معرفی میکند صفحهٔ درخشانی از تاریخ و عظمت باستانی و تهذیب یک عصر معین کشور ما هم بشمار میرود.
تقسیمات اوستا:
اوستا را معمولا به دوحصۀ بزرگ تقسیم میکنند حصۀ اول و دوم.
حصه اول شامل کتابهای ذیل است: (1) یسنا Yasna (2) ویسپرد Visperad (3) وندیداد Vendidad این سه کتاب در او راق قلمی به دو شکل دیده شده هر کدام تنها تنها یا هر سه یکجا و مخلوط، در صورت اول هر کدام دارای ترجمه پهلوی و در صورت دوم بدون ترجمه میباشد و از این جهت مجموعه هر سه کتاب را "وندیداد ساده" گویند زیرا ساده است و از خود ترجمه ندارد.
حصۀ دوم شامل دو قسمت است یکی خوردۀ اوستا و دیگری یشت ها یا سرود ستایش که تعداد اولیۀ آنها زیاد بوده و حالا جز (۲۱) آن باقی نماند است. بعضی ها مجموعه این هر دو را "خورده اوستا" یعنی او ستای خورد میگویند و این کتاب مرکب از اوراد کوچکی است که نه تنها موبدان و علما بلکه تمام مردم از بر داشتند و در مواقع معینه روز - هفته - ماه - سال میخواندند.
بصورت دیگر که نام حصۀ اول و دوم را نگذاریم و مشتملات هر دور احساب کنیم اوستا را به پنج کتاب تقسیم میکنند (۱) یسنا - (٢) و یسیرد - (٣) وندیداد (٤) یشت (٥) خورده اوستا.
(١) یسنا: مهمترین قسمت اوستا است. معنی آن پرستش و ستایش است کب از ۷۲ فصل میباشد و ۱۷ فصل آن سرودهای گاتها را تشکیل میدهد ومر که از حیث لهجه و زبان و غیره قدیمترین قسمت اوستا است.
(۲) ویسپرد: مجموعه ایست که هنگام رسومات مذهبی واعیاد سروده میشد و آنرا به ۲۷ جزء تقسیم کرده اند.
(۳) وندیداد: وندیداد مرکب از ۲۲ باب یا فرگارد است و هر باب تقریباً موضوع معینی دارد مثل فرگارد اول از افرینش زمین و ١٦ قطعه خاک اوستائی وخواص آنها و ساکنین آن بحث میکند و فرگارد دوم داستان های "یم" با یما پادشاه را شرح میدهد. فرگردهای دیگر هر کدام مبانی اخلاقی پاکی و نظافت و راستی و راستکاری را توصیه مینماید.
(4) یشت: یشت ها بیشتر بصورت شعر بوده میتوان مجموعۀ آنرا "سرود ستایش" خواند ۲۱ یشتی که باقیمانده هر کدام یک چیز مخصوصی را توصیف میکند. داستانهای تاریخی تماما درپشت ها شرح داده شده است.
( ٥ ) خورده اوستا: عبارت از اوراد و دعاها و غیره است و چون در عبادات روزانه مورد استعمال داشت نه تنها موبدان بلکه همه مردم آنرا از یاد داشتند. خورده اوستا چیز تازه و نو است که در زمان شاه پور دوم "آذربد مهراسپند" انر ا تالیف کرده است.
گات ها: اگرچه گاتها فصل ۱۷ یسنا را تشکیل داده و به عبارت دیگر جزء آنست معذا لک از چندین نقطه نظر که ذیلا شرح میدهیم از تمام سائر قسمتهای اوستا متمایز است و نشان دادن ممیزات آن برای ثبوت ارتباط دو صفحه تهذیب ویدی و اوستائی آریانا اهمیت خاص دارد.
گات ها قرار عقیده تمام مدققین نسبت به تمام سائر قسمت های اوستا قدیم تر است و این قدامت قرار مطالعاتی که بعمل آمده در زمینه های مختلف زبان، مفکوره، اشکال جملات و غیره به مشاهده و ثبوت رسیده است. چیز دیگری که کاتها را از سائر قسمتهای اوستا متمایز ساخته این است که کات ها به نظم است و سایر قسمتهای اوستا به نثر میباشد چنانچه خود کلمۀ گات ها "سر و دو چیز سروده شده" معنی دارد از روی تخنیک شعرى گات ها پنج دسته شعر یا سرود را در برمیگیرد که به قافیه جدا گانه ساخته شده.
دار مستتر اظهار میدارد که: "گات ها قدیمترین قسمت اوستا است و سرودهای آن خواه عیناً، خواه بصورت تقلید و خواه بنام و بحیث مهمترین قسمت کتاب در تمام اوستا ذکر شده و تدقیق روح،کلام این نظریه را ثابت میکند. زبان و شکل جملات آن قدیم است و دارای اشکال و کلماتی است که در زبان زند عامیانه از بین رفته و تنها شباهت آنرا در قدیم ترین زبان هند یعنی زبان ویدی میتوان یافت گاتها به نظم است و تنها قسمت او ستا است که بزبان شعر نوشته شده"
از روی تحقیقات دار مستتر واضح میشود که گات ها قدیم ترین قسمت اوستا اول بعلت اینکه بصورت شعر سروده شده و باز از نقطه نظر زبان و کلمات و جملات به سرودهای ویدی شباهت بهم میرساند اذا به این اساس گفته میتوانیم که گاتها حلقه ایست که آخرین سرودهای ویدی و سایر قسمت های اوستا را بهم وصل میکند. همان قسم که گات ها تقریباً دنباله سرودهای ویدی است "زراتشترا هم بحساب ریشی ها آمده و قراریکه پیشتر در مبحث شخصیت زرتشتر گفتیم مشارالیه از جملۀ همان ریشی ها و حکمای دانا بوده و نظر به اقتضای زمان و محیط، انقلابی در افکار و نظریات دانایان قدیم آریانا بعمل آورده است. گات ها در سلسلۀ تاریخ زبان و ادبیات قدیم آریانا صفحه ایست معین که آخرین سبک ادبی ویدى و طرز انشای عصر اوستائی را بهم پیوند میزند. خلاصه گات ها مرکب از پنج دسته سرود است و به اسمای ذیل یاد میشوند:
(۱) گاتا او ناوینی.
(۲) گاتا او شتاویتی.
(۳) گاتا سپنتامینو.
(٤) گاتا وهو خشرا ترا.
(۵) گاتا واهشیتو ایشتی.
اهمیت اوستا در تاریخ آریانا:
با و جودیکه اوستای قدیم باختری دستخوش حوادث روز گار شده اوستای موجوده راجع به دوره های باستانی کشور کشتاسپه وزرتشتر روشنی زیاد می اندازد.
از روی آنچه که پیشتر شرح یافت به وضوح معلوم میشود که متن اوستا راجع به دوره های تاریخ باستانی افغانستان نه تنها من حیث دین و آئین و عرف و عادات و حیات اجتماعی و غیره روشنی میاندازد بلکه به صورت دقیق و پیمانۀ وسیع وضعیت سیاسی و سلسله های سلطنتی باختر را توضیح میدهد. باب مهمی که اوستا من حیث تعلقات خارجی باز میکند فرقی است که بین آریاهای اوستائی و آریا های بدوی که داخل این دیانت نبودند بمیان آورده و در مقابل تودۀ آریائی اوستائی باشندگان آریانا و آریاهای بدوی ماورای سر دریا و اقوام غیر آریائی آن قسمتها و آریاهای که در قسمت غرب هنوز پیرو دیانت و تهذیب اوستائی نشده بودند و سامیهای بین النهرین و بابل تمیز کرده است. اوستا اولین منبعی است که توده "آریا" و "توریا" را باهم مقابل کرده و به مقصد کامیابی جامعۀ آریائی مهذب اوستائی بعلاوۀ اصلاحات حیات اجتماعی از تشکیل نظام سلطنتی و دودمان های شاهی آن بوضاحت تمام صحبت میکند اوستا هرج و مرج ها و پرا گندگی هائی را که داستان های جدیده و تصرفات قصه سرایان وارد کرده از بین برداشته زمینه را روشن میسازد وموقع نمیدهد که نام هایی پادشاهان دودمان باختری و کارنامه های بزرگ آنها به کسان دیگر داده شود. اشتباهاتی که تا امروز از طرف بعضی ها در تعبیر نام های پادشاهان باختری آریانا شده چیز مضحکی است که امروز خود همان منابع به اغلاط خود پی برده است. با وجودیکه از یکطرف متن اوستا و سرود های وید حاضر است و از طرف دیگر ما دو هخامنشی و مراکز و پایتخت ها و هیچ اثر آنها در اوستا وجود ندارد همینکه به دستیاری مدققین مغرب پارۀ روشنی از طرف اروپا به پادشاهان ماد و اولادۀ نیسپس Teispes جد سلاله انشان Anshan و فارس افتاد باوجودیکه هر یک از خود در کتیبه های اشوری و خود نامی داشتند نویسندگان فارس یک یک نام دیگر از پادشاهان باختری انتخاب کرده و بدون سنجش عصر وزمان و وقائع به آنها تحمیل کردند. این اشتباهات در اذهان علمای اروپا راه ندارد و ازین بعد در هیچ جا موردی جز مضحکه پیدا نخواهد کرد. همچنین معلومات جغرافیائی که اوستا میدهد هم در تاریخ کشور ما مقام با اهمیتی دارد زیرا ا زروی آن میشود به صحت کامل پهنائی قلمرو و حدود حکمفرمائی پادشاهان آریانا را تعین نمود پس اوستا از نقطۀ نظر تاریخ باستانی کشور ما منبع خیلی موثق و بزرگی است که "ودا" هم با آن هم نواشده در دوره های باستانی روشنی زیادی می اندازند.
* * *
مطالع گرا می که این اثر را تا اینجا مطالعه کرده میداند که آنچه ما اجع به عصر ویدی تاریخ مملکت خود نوشته ایم مجوز اساسی کارها خود متن سرودهای ویدی بوده وضمناً برای توضیح و تشریح کلمات.. اسما و جملات سرود مذکور از نظریه و تحقیقات مدققین شرقی و غربی هم کار گرفته ایم و گمان میکنم این رویه مصون ترین راهی باشد که یک قوم را از روی عنعنات وماخذ صحیح و موثق خود آنها مطالعه کرد. عین همین کار را در فصل سوم تاریخ قدیم کشور خویش هم اجرا میکنم و این کاری است که در حقیقت امر از همان روزگار باستان همیشه در مملکت ما تعقیب شده و شاهد آنهم این است که هر چه، آثار و عنعنه و تاریخ و داستان های رزمی و حماسی و قصص و فولکلور و ادبیات داریم همۀ آن انعکاس خاطرات قدیم سرود ویدی و اوستائی است. بعبارت دیگر وید و اوستا دو صفحه پیوست تاریخ قدیم ما است و میتوانیم بگوئیم که تاریخ باستانی کشور کهن ما از اکثر ملل پیشتر نوشته شده.
* * *
درین شبهۀ نیست که اوستا جنبۀ مذهبی دارد، سرود و بدی هم جنبۀ مذهبی داشت ولی تا کدام اندازه از ان معلومات قیمت داری برای جغرافیه و تاریخ و روشن ساختن قبایل وعرف وعادات وسویۀ زندگانی و گوشه های اجتماعی حیات ما - که در حقیقت انتظار از تاریخ هم همین است بدست آمد. همانطوریکه اوستا نسبت به سرود متفرق وید یک آئین و دیانت مشخص را با تمام قوانین و اساس و فروعات آن نمایندگی میکند در قسمت تاریخ و جغرافه آریانا هم به مراتب دقیق تر صحبت میکند و مفادش بیشتر ازین است که (قسمت متن خواند نشد) در هر رشته تا اندازۀ زیاد تسلسل دارد نقاط جغرافیائی آن عموماً مشخص است و وقایع با اراضی ارتباط و کمال هم آهنگی دارد و همه تحت اقتضا و پرو گرام ائین یک ملت یک سیاست یک مملکت و یک نظام شاهی بزرگ و مقتدر بمیان آمده و بعض "فرگادهای" وندیداد بذات خود تنها یا یک مبحث جغرافیایی آریانا و یا یک رساله تاریخ پادشاهان بزرگ و نیرومند است.
* * *
ملتفت باید بود که در بعض قسمتها فهمیدن اصطلاحات اوستار مخصوصاً تعبیر آن من حیث وقایع تاریخی تا یک اندازه مشکل است و لی باو سعت نظر مشکلات خود بخود حل میشود "گایگر" جرمنی به این عقیده است که پهلوانان و شاهان و قبایل آریائی و غیر آن که در اوستا ذ کر شده اند همه وجود خارجی داشته و واقعات متذکره و مربوطۀ آنها همه اش وقایعی است که حتماً بعمل آمده است و چون مشارالیه جدی ترین طرفدار این مسئله است که اوستا و تهذیب آن مربوط به خاکهای کشور ما است خود قضاوت میتواند که اوستا در روشن کردن تاریخ قدیم مملکت ما چه اهمیت بزرگ دارد.
علاوه برین اگر تاحال اشخاص متذکرۀ اوستا تنها در متن این کتاب ده شده بود تازه از زیر خاک هم شواهدی برای تائید وجود آنها در یک وقتی بم یان آمده است، "گویت" یا گوپت شاه یکی از اشخاص متذکرۀ اوستا که اسمش در گوش پشت ذکر شده تا حال اگر جنبۀ داستانی داشت کشفیات جدید "تل برزو" نزدیک سمرقند نشان میدهد که در زمانه هائی که آریاها بیشتر جنبۀ مالداری داشتند در جامعۀ آریائی دو طرفۀ اکسوس یاد شاهی میکرد. چنانچه صنعت کاران عصر مفکوره پادشاهی اورادرعصری که در جامعۀ آریائی مال داری مخصوصاً تربیۀ رمه های گاو اهمیت بسزا داشت طوری تصویر کرده اند که سر پادشاه بصورت انسان و باقی بدنش بشکل بدن گاو است و او را "پادشاه شبان" خوانده اند. این کشفیات امید واری میدهد که شواهد سائر شاهان و اشخاص متذکرۀ اوستا هم روزی از حوزه کسوس از اراضی باختر و سغدیان کشف خواهد شد. اوستا از نقطه نظر تاریخ سیاسی تهذیبی، ادبی آریا نا اهمیت فوق العاده دارد و قدیم ترین منبعی است که از تشکیل اولین نظام سلطنتی آریائی در آریانا صحبت کرده و بحیث یک ماخذ تاریخی از زمانه های باستان سلسلۀ آنرا تا بعصر خود میرساند دودمان های سلطنتی بخدی را یشت های اوستا با اسمای شاهان آن نام میبردو سیاست مشخص و قلمرو سلطنت آنها را با تذکار ولایات معین خاطر نشان میکند و به مخالفین ماورای سرحدات آنها در شمال و غرب اشاره ها مینماید پس یگانه سرزمینى که یک صفحۀ تاریخ ادبی تهذیبی و سیاسی آن سرود ویدی است صفحه دیگران اوستا است. و این کشور آریانا یا افغانستان است.