32

افزایش جنبۀ هنری و تزئینی درخط

از کتاب: تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان از عصر قبل التاریخ تا کنون ، فصل خط و کتاب دوره اسلامی
10 May 1931

خط از مظاهر اجتماعی زندگانی انسانیست و مانند دیگر مبادی حیاتی با حركات سیاسی و اقتصادی و روحی دستخوش تحول و ارتقاست. در آغاز زندگانی کو چی گری و زراعتی و تشکیل مراتب ابتدا یی ملوک طوايف، همواره خط بحيث يک ضرورت سادۀ انسانی مروج می باشد ولی در هنگام نضج و اقتدار سلطنت این پدیدۀ اجتماعی و مدنی انسانی مانند هنرهای دیگر مقام هنری را احراز می نماید. و در صف هنرهای زیبا قدم می نهد.

ملت های آریایی نژاد آسیای وسطی، سوابق درخشان مصوری و نقاشی بر ابنیه و کتابها داشتند و نظایر آن بر دیوارهای نگارین بامیان

وهده وتبۀ سردار غزنه و آلار بگرام و پشاور و غیره در بقایای دورۀ بودایی افغانستان در مدت ده قرن نمایان است، و هم بر بقایای ابنیۀ مکشوفه از پنج گنت و سمر قند دیده میشود. در خطوط ابنیۀ دورۀ هخامنشی ایران استعمال رنگ و تزئین را یافته اند و چنانچه گذشت در کتب زردشتی گویند که اوستا بر پوست گاو بخط خوش طلا نوشته شده بود.  آثار دینی مانوی نیز نگارین و مصور بود و مورخان دوره اسلامی مانند ابن مقفع والبلاذری وابن نديم وابن قتيبه والصو لی وابن درستو یه از بسا آثار هنری خطوط وكتب مصور خوش خط خبر میدهند . (1) هنگام تشکیل خلافت عباسیان در اواسط قرن ۸ م که عربها از دریای نیل تاکنارهای سند بر مملکت وسیعی حکم میراندند و مواريث هنری بینزا نتین  Byzantien  و ایران و هنر کندھارا وسفد ومانیان بایشان رسیده بود حتما از دیدن ابنیه عالی نگارین و کتب ومواريث هنری این ملل متاثر میشدند. ابن ندیم وطبری و مسعودی از ارسال بتان زیبای بامیان و کابل و داور و بست که بجواهر مرصع بودند، بدر بار بغداد خبر میدهند که مدتها این بتان را برای تماشای مردم در قصر خلیفه و بعد ازان سه روز در ادارۀ مرکزی پلیس بغداد به نمایش عامه گذاشته بودند (2) 


که مورد تعجب و دلچسپی مردم بود و آنرا مثل مسلمانان قرن اول اسلامی

نمی شکستاندند.

 چون مسلمانان بموجب روایا ت دینی خود نمی توانستند ، صورتهای انسانی را در معابد خود نقش کنند بنابرین برای تزئین مساجد ازهنر خطاطی و نقاشی اشیای بی جان بر دیوارها و ابنیۀ دینی خود کار گرفتند، و این حرکت هنر و ساختن خط از همان اوایل دورۀ عباسيان و اواسط قرن ۸ م آغاز شده بود. زیرا عوامل اقتصادی این دورۀ نضج فيودالیزم تماما مساعد پرورش این هنر بود . در پرورش این هنر چنانچه گفتیم باز دست مردم خراسان سهیم بود زيرا يحيى برمكى ( متوفا 190 هـ 805 م)  به خطاطی علاقمندی فراوان داشت و او بزرگترین خطاط در بارمامون احمد بن ابو خالد احوال را پرورش داد که برای خط عربی قواعدی را ترتیب کرد و خطوط او بسیار زیبا و دلکش بود ند و همچنین وزیر دیگر خراسانی فضل بن سهل سرخسی بخطاطی توجهی داشت چنانچه در عصر او قلم الریاسی رواج یافت که مبد أثلث و محقق ورقاع وغبار و غيره گردید (3)

توجه به تهذیب خط عربی و هنری ساختن آن ، بعد ازین فراوان گشت و ابن قتیبه (متوفا ۲۷۹هـ ۸۸۹م) گوید که خطاطان میکو شیدند تاخط زیبا را با حروف قوی درست بنویسند . (4) والصولى و ابن درستویه در قرن دهم در کتاب الکتاب مقاصد وقواعد خطاطی و اصول استيتک آنرا شرح دادند، وابو بكر الصولی که ادب الكتاب رادر ٣٢٥ هـ ۹۳۷م نوشت گوید : که خطوط احمد احول را که به قسطنطنیه از طرف مامون فرستاده شده بود بر درب صومعه آویخته بودند (5) تا زیبایی آنرا تماشا کنند ، وخليفه المعتمد در اواخر قرن نهم نامه یی بامپراتور بیزنتین فرستاد آنقدرزیبا وخوش خط بود که امپراتور گفت:  « برهیچ چیزی از عرب رشک نمیبرم جز این خط زیبا 

(6) ».


خط عربی کوفی تزئینی در اروپا نیز بواسطۀ مسلمانان فاتح اسپانیا از راه فرانسه نفوذ کرد و در کتیبۀ های تزئینی ابنیه جای گرفت و حتی بر دیوار های ابنیه دینی و صوامع مسیحی در ایتالیا و اسپانيا و فرانسه، آیات قرآنی را نیز بغرض تزئین بخط زیبای عربی نوشته اند در به کلیسای بزرگ سنت پیترSt.Peter نیز بچنین نوشته آراسته بود ولی بعد از آن آنرا ممنوع قرار دادند (7) و اینگونه تأثیرهای هنری اهمیت تاریخی خود را از دست نداده و ارزش تزئینی آن در موزونیت Rhythm  وتقاون Symmetry اشکال آن نهفته است (8) که تاثیر های آن در هنر تزئین ابنیه انگلستان هم نمایان باشد ، وبقول بر کسی S. Brigge.M این تاثیرها از راه فرانسه با نگلستان نیز نفوذ کرده بود. و پرو فیسر لیتابی Lethalby آثار آنرا بر طاقچه های پشت محراب Retables  و اکثر کلکین های کلیسای و یست منستر Westminster در هنر تعمیری انگلستان نشان داده است . (9)

و حتی تاثیر هنری خط کوفی به درجه یی بود که پادشاه مسیحی و حتی تاثیر هنری مرسيا Mercia بنام اوفا Offa ( 756 – 96 م ) سکۀ خود را بدین خط زده ،بود و بر صلیب برونزی آیرلیندی در قرن نهم میلادی بسم الله بخط کو فی دیده میشود ، وهم در ایتالیا بر شانه راست تصویر حضرت عیسی خط کوفی نمایان است .(10) در عصر خلفای عباسی خط عربی از حالت ساده نسخی خود برآ مده بوضع بسیار دلکش تزئینی و هنری کوفی متمایلی گشت كه يک نمونۀ این تهذیب نخستين ١١ سطر كوفى مهذب، بین نقاش زیبا بر کتیبۀ مرمرین مسجـ المسهدی بغداد در 155 هـ 771 م  موجود است ، و برخی نظایر آن که متعلق به 175 هـ  791 م با 195 هـ 810 م باشد در دربند رباکو از طرف خانيكوف Kanioff کشف شده است (11) و درخراسان هم در حدود 300 هـ 912 م  آلـار


بن عبدالملک از فارسی به عربی نوشته بودند. (12) وبنابرین اسناد نتوان گفت که مردم این سرزمین کتاب آرایی را تنها از مانو یان آموخته باشند ، والبته اثری ازهنر مانی در کتب منقوش و مذهب ومصور توان دید. اما اثر هنرمانی یا هنر دیگر برخود خط کو فی تزئینی کمتر دیده میشود و ممکن است آنرا خود مردم عراق و ایران و خراسان بحالت از لینی در آورده باشند، زیرا در اوراق مانوی (شکل 48 ) خود خط مانوی مزین و مشجر یا گلدار و هندسی نیست بلکه صفحات و حواشی آنرا گل کاری یا مصوری کرده اند، ولی خط تزئینی کوفی چنین است که خود حروف آنرا باشکال دلکش تزئینی در آورده اند و ما می بینیم که این تمایل تز بین حروف کوفی در قرن نهم و دهم آهسته آهسته نشو و نما کرده و مخصوصاً بر ابنیه آنرا نوشته اند و شاید در کتابها یی که مرجع استفاده مردم بود، آنقدر در تزئین حروف افراط نمیکردند .

مثلا سر لوحۀ صفحات نخستین دو کتاب قدیم خطی کتاب الابنيه به خط اسدی طوسی 

( 447 هـ 1055 م ) (شکل 49 ) وترجمان البلاغه بخط ارد شیر بن دیلمسپار قطبی در سنه ٥۰۷ هـ ۱۱۱۳م ( شکل ٥٠ ) هر دو به کلمات (بنام خداوند بخشاینده بخشا يشگر ) آغاز می یابد، ولی تزئین حروف یکسان است که حرف (ش) ( كلمۀ 3 - 4 را از متن بیرون کشیده و بالای آن بطور گلی آراسته اند در حالیکه در متن کتاب هیچ گونه تزیین هنری مشهود نیست، ولی تزئینات وتكلفات هنری در عین حروف کتیبۀ های ابنیه در همین عصر موجود است. که نمونه آن در خراسان در کتیبه های کوفی مسجد خر گرد و بنای سنگ بست عصر سلطان محمود غزنوی دیده میشود (13)

در مسجد نایین شکل تزئینی بلند زاویه دار خط کوفی نمایان است که درسنه ٣٥٠ هـ ٩٦٠ م کتابت شده (شکل ٥١) و بعد ازان درسنه 418 1027 م  در مقبرۀ پیر علمدار آنقدر با گل و شاخ وبرگ و اشکال


تزئینی آمیخته که انسان آنرا تنها خطوط و اشکال زیبا و نظر ریایی می پندارد (14) (شكل ٥٢ ) و همین شیوه منقش در قرن ۱۲ م بر طاق مسجد مغاک عطاری بخا را در غایت پیچیدگی بنظر می آید . (15)

در خطوط ابنیه چنانچه دیدیم، تزئین و امتزاج نقوش و گلها و خط های هندسی غالب بود ولی در کتابها که مورد خوانش و احتياج عامه بودند حتی المقدور از سادگی و خوانا بودن خط کار گرفته اند ، و در ینجاست که کوفی از امتزاج نسخی در بین کتابها انواع متعدد دارد و هم خطی بمیان آمده که این ندیم آنرا فیرآموز ( معرب پیر آموزفارسی ) خوانده است ، و از نام آن پیداست که در بین فارسی زبانان بوده و دنبالۀ هر حرف آن بانیش قلم و بنازکی مو با حرف دیگر پیوسته است و جنبه تز لیلی آن غالب باشد، که بدان مصحف می نوشتند. و نمونۀ يک ورق قرآن باین خط در ذخایر مشهد رضوی موجود است (16) و دیگر کتاب صفات الشيعه تالیف شیخ صدوق است که درسنه ۳۶۰ هـ ۹۷۰م تالیف شده و آنرا بهمین آموز تزئینی ، نصر بن عبدالله قزوینی در سال ۳۹۱ هـ ۱۰۰۰ م نوشته (17) که اکنون دريک مجموعۀ شخصی تهران است . (شکل ٥٣ و 54) از قرآن خط کوفی ساده آمیخته با نسخی ذخایر آستان رضوی مشهد وقفی ابو القاسم منصور بن محمد هروی وزیر سلطان محمود درسنه ۳۹۳ هـ ۱۰۰۲م

 ( شکل 55 ) و قرآن وقفی ابوالبرکات رازی 421 هـ 1030(18) ( شکل 56 ) و همچنین قرآن 418 هـ 1000 م که بخامه عیسی بن عبدالله بلخی (19) نوشته شده 

( کتابخانه میلان Milan پدید می آید، که در اوایل قرن ۱۱ جنبه هنری خط کوفی قرآنی متمایل به نسخی در کتابها کم بود و اگر میخواستند آنرا مزین سازند بطور مشکول می نوشتند. مانند خط عثمان بن حسين وراق از نوی


466 هـ (؟) -1073 م (20) گنجینه مشهد رضوی ( شکل57 ) ولی بر ابنيه والواح آنرا زیباتر و با شاخ و برگ و خطوط هندسی و الف های کشیده و زوایای قائمه نوشته اند. و آثار اقدم این گونه خطاطی در غزنه بر قبور سبکتگین وسلطان محمود در اوایل قرن ۱۱ پیداست ، وحتی بر قبر محمود دو نوع بسیار زیبای کوفی و  رقاع دیده میشود (شکل ۵۸ و ۵۹)

غزنه که مر کز سیاست و ثقافت آسیای میانه در قرن ۱۱-۱۲ بوده از نظر خطاطی نیز غنی ترین مراکز بشمار می آید و علاوه بر نمونه های نسخه های قرآنی که در صفحات گذشته نشان دادیم مخطوطات خاص این مكتب قرآن نویسی موجودند، که آیات قرآنی را بخط کوفی مزین هنری بر زمینه مشجر گل کاری نفیس با تشعیر زیبای حاشیه 

بصورتی نوشته اند که تمام صفحه گل کاریست و خط آیات قرآنی بسا سیاهی پختۀ سایه دار خیلی برجسته بنظر می آید، و نمونه بسیار زیبای ابن مكتب غزنه قر آنیست که در رمضان 566 هـ جون 1171 م بخط ابوبكر بن احمد بن عبيد الله الغزنوی نوشته شده (شکل ٦٠ ) و در موزۀ مصر موجود است (21) و هم نسخه دیگر قرآن در مجمو عه چستر Chester Beatty انگلستان است (22) که عینا بهمين سبک نقاشی گلدار بر تمام زمینه صفحات دارد ولی خط آن كوفي متمايل به پیرآموز است ( شکل 61 ) و همچنین قرآنی که درسنه 505 هـ ۱۱۱۱ م در بست کنار هلمند نوشته شده ( شکل 62 ) (كتابخانه مسی پاریس ) بهمین سبک نسبتی دارد (23) و هم قرآنی در گنجینه مکشوفه جدید مشهد رضوى بخط وتذهیب محمد بن عثمان وراق و مذهب غزنوی بدست ،آمده که تاریخ وقف آن 414 هـ  است و یکی از آثار مغتنم مكتب خطاطی کوفی وتذهيب غزنه شمرده میشود در کتیبه های تزئینی کوفی بعد از نوشته های مراقد سبکتگین و محمود ، بسا الواح سنگی و نوشته های دیواری در غزنه موجود است . مانند نوشته های کوفی دو مناًرغونه که یکی بنام بهرامشاه (511  


547 م 1117 -  1152م و دیگری از سلطان مسعود علاءالدوله بن ابراهیم 

( 492 – 508 هـ 1098 – 1114 م ) است و هم باستان شناسان ایتالوی در سالهای بعد از ۱۹٦۰ م در عصر سلطان مسعود نمونه های ابیات دری را به رسم الخط بسيار مزین کوفی بر سنگهای دیواری از زیر خاک بر آورده اند (24) که آنرامظا هر متکامل خط کوفی در اواخر دورۀ غزنویان توان شمرد ( شکل 63 ) والواح سنگی که از همین دورۀ در بست باقی مانده و همچنان پارچه های نوشته های کو فی که بردیوار های قلاع غزنویان در لشکری بازار بست دیده میشود ، نیز از بقایای خطوط کوفی دورۀ غزنویان است.

از بقایای جامع اولیاء طرف شرقی بالا حصار غزنه ، محراب قدیمی است منقش وزیبا، که با خط کو فی مزین گلدار وخط رقاع (دربین ) مزین است و سنگی دران بخط ر قاع نوشته شده که نام ظهیر الدوله سلطان ابراهیم بران منقور است و ازین بر می آید که در عهد سلطنت او ( 451 – 492 – هـ 1059 – 1098 )  بناشده باشد (25) رجوع کنید به ( شکل 64 ) وخطوط تزئینی کو فی گل دار بهم پیچیده رباط شرف سرخس (26) در حدود 450 هـ  (شکل 65 ) نیز نمودار این سبک خط تزئيني است . از دو لوحۀ سنگی قبوریکه دربست باقی است 595 و 611 هـ 1198 و1414م ولوحۀ قبر محمد بن اسمعیل غوری متوفا 24 جمادی الاولى 530 هـ که از هرات بدست آمده 

( موزه هرات ) پدیدار است که خط ساده کوفی متمایل به نسخی را بدون تزیین و گل پردازی نیز می نوشته اند و نمونه آن در ( شکل 66 ) لوحۀ مزار واقع هرات نشان داده شده است.

سیر تکامل تزئینی خطوط کوفی برا بنیه شکل غلو وافراط را بخود میگیرد، که در دورۀ سلجوقیان نمونه آن بر قبر امام یحیی در جوزجان ( شکل 67 ) ومحراب اولياعو منارها وسنگهای نقاشی شده قصر مسعود سوم در غزنه و بقایای ابنیۀ لشکری بازار بست و چشت 


ومسجد جامع هرات از بناهای غیاث الدین محمد سام ومنار زیبای جام در قرن ۱۲ موجودند (شکل 68 ) که تکامل تزئینی و نفاست هنری خط کوفی را در دربارهای غزنویان و غوریان نمایندگی میکنند و روشن میآید که سوابق هنری پیش از دوره تیموریان در افغانستان ، در تحت شرایط اقتصادی و اجتماعی هنر پرور سلطنت های قوی چگونه بوده است ؟

زیرا مادر همین عصر يک كتيبۀ خط عربی نامزين ونسخی شکسته را از بن چاهی در ویهند کناراتک بدست داریم ، که آنرا در 482 هـ 1089م یکنفر فقیه جوزجانی ابو جعفر محمد بن عبدالجبار بن محمد در بنای چاهی نوشته است و اگر این خطرا در پهلوی خطوط معاصر ابنية مجلل سابق الذکر بگذاریم پدید می آید که ارزش هنری خطوط تماماً مرهون پرورش ارباب اقتدار بوده و ابنيۀ بنا کرده رجال مقتدر ، مظاهر باشکوه هنری خطاطان گشته است.

از کتابهای قدیم زبان فارسی که تاکنون در دست است کتاب الا بنيه عز حقايق الادويه بخط اسدی طوسی در 447 هـ 1055 م قدیمتر (شکل 49 ) وكتاب شرح تعرف مكتوب 473 هـ 1080 م ( موزۀ کراچی) و کتاب دوم ( شکل 69 ) وكتاب هداية ا لمتعلمين مكتوب 478 هـ 1085 م ) (کتابخانه بادليان اكسفورد)  کتاب سوم (شکل ۷۰ ) دارای تاریخ معین تحریر شمرده میشوند، که شیوه خط کتاب الابنبه بکوفی شبیه تر واسلوب دومی و سومی به نسخی متمایل است . در حالیکه نسخه خطی تر جمان البلاغه موزه استانبول تحر یر 507 هـ 1113 م (شکل 50 ) شبیه تر به کتاب الابنیه است. وازین پدید می آید که کاتبان در اختیار شیوا تحرير تابع ذوق ورواج محیط خود بوده و در بین گوفی و نسخی شیوهای مختلف را پدید می آورده اندکه بسهولت قابل خواندن باشد و در بین خط ،کتب به تزئین ها و گل کاری های فراوان هنری نمی پرداختند، الادر آغاز کتاب یاسر فصول که با يک سليقه و ترکیب و تزئین بسیار مشابه در آغاز هر دو کتاب الابنيه وترجمان البلاغه جمله ( دبنام ایزد بخشایندۀ بخشایشگر ) بخـط کوفی مزین کشش داری نوشته اند در حالیکه متن هر دو کتاب ازین گونه آرایشهای هنری عاریست. و تمایل کاتبان بطرف سليقۀ خط نسفی و سادگی آنست و در نوشتن قرآنها هم حتی المقدور


خوانا بودن آنرا رعایت کرده اند. و از پیچ و تابهای تزئینی کوفی که بر اینیه موجود است در نوشتن قرآن خود داری داشته اند. و اگر هم بتزئین و پیچ و تاب دادن خطمی پرداختند در سر سور ها وپاره ها ومنازل قرآنی بوده است.

در همین اوقاتست که خط نسخی در کتاب نویسی بسیار مستعمل است و ما می بینیم که بعد از تر جمان البلاغه 507 هـ 1113 م در حدود (25) سال خط نسخی از آموزش کوفی بکلی تغییر شکل داده نسخی خالص بمیان آمده است که در نسخه تفسیر ابوبکر عتیق سور - آبادی ۵۲۳ هـ ۱۱۲۸م بخط محمود بن کرگین ترکی دیده میشود 

( نسخه خطی اندیا آفس لندن طبع عکسی تهران ١٣4٥ ش ( شکل ٧) ولی در نسخه خطى المختصر من كتاب الوقف تحرير عبد الله بن علی در 526 هـ ۱۱۳۱م برای ابوبکر عتيق بن محمد بن خسرو ( کتاب خانه مرحوم محمد شفیع لاهوری هنوز هم آثار كوچک كوفی در بین نسخی باقیست (عکس72 ) و با يد به موجب رسم الخط بسيار مهذب نسخى هداية المتعلمين مكتبو ب 478 هـ ( نسخه بادلیان اکسفورد ) رواج نسخی را در کتب از اواسط قرن پنجم هجری حساب کرد ( شکل70 ) چون در حدود 

( 470هـ ) درجۀ تهذیب وزیبایی نسخی را در ین کتاب می بینیم، باید خط نسخی متمایل به کوفی ۲۳ صفحه با قی مانده داستان وامق و عذرای عنصری (شکل 73 ) را مربوط بدورۀ نسخی + کوفی در حدود ( 450هـ ) بدانیم که نماینده یک دورۀ خط در افغانستان است. (27)

از رسم الخط قرآنی که در سند 584 هـ بخط محمد بن عيسى بن


علی نشاپوری برای سلطان غورغياث الدين محمد بن سام نوشته ( 4 مجلد موزۀ ایران  باستان) پدید می آید که در خط نسخی شیوه های ریحان و رقاع و توقیع بهم آمیخته شده است ( شکل 74 ) در کتابخانه خطی کابل مجموعه وسایل متفرقه موجود است که از بامیان بدست آمده و درسنۀ 611 هـ بخط دولت شاه بن حبشی تولکی نوشته شده وخط آن نسخی دور از شیوۀ هنریست و آثار کوفی درآن مشاهد نیست و ازین بر می آید که از همین اوقات شیوه نسخی و تعلیق آمیزش یافته بود ( شکل ۷۵ )

در قرن 11 و 12 که آسیای میانه و خراسان در تحت اقتدار سیاسی غزنویان 

سلجو قيان ـ خوارم شاهیان - غوریان بود، هنر خط نویسی کوفی و نسخی وثلث با فروع آنها در خراسان فراوان پرورش دیده بود واگر ما بقایای این نوع خطوط را در غزنه وهرات و بست و بلخ ومشهد و سمرقند و دیگر بلاد خراسان - بمعني و سيع آن وقت ببینیم میفهمیم که قرن ۱۲ زمان ریمان هنری خطوط عربی است که خامه هنر و آن چیره دست خراسان، این هنر ارزنده و بدیع را از نشاپور تا بخارا و سمرقند و شاش وطراز و غزنه و ویهند کنار سند پرورانده است. حتی بهمت غزنویان و غوریان 

افغانی این متاع گرانبها در اواخر قرن ۱۲ بقلب هند و دهلی نیز رسیده بود. که درسنه ٥96 هـ ۱۱۹۹م يک كاپی منارجام غور در مسجد قوة الاسلام بنام منار قطب ساخته شد ( شکل ٧6 ) كه اينک بحيث نمونۀ نفوذ هنرورسم الخط تزئيني خراسانی تاکنون در دهلی باشکوه ووقار عظیمی ایستاده و ما میبینیم که بعد از مدت سه قرن هنر خراسان از هرات وغور وغزنه بقلب هند نیز رسیده بود و در تحت اثر قوی محرکات سیاسی و عقیدوی و اقتصادی گسترش و نشو نما می یافت و اغلب شاهان و مقتدران می خواستند بابنای کاخها و منار ها و مساجد مجلل ومزين مراتب قدرت خود را تبارز دهند و بران ابنیۀه معظم بجای تصاویر انسانی خطوط نظر ربای بسیار زیبا و نقوش مواد غير حيه را بنو يسند و برای این کار خط کوفی برازندگی تمامی داشت . و حتى تماماً بشكل گل کاری و نقاشی بدیعی درآمده میتوانست. خط کوفی با انواع متکامل خود بر ابنیه بصورت تزئینی و در نسخ قرآن وكتب دیگر مقارن با خط نسخی نشو و نما نمود و تا آغاز قرن ۱۳ و خروج مغل در تمام کشورهای اسلامی با فروع خود مورد استعمال و تبارز هنری مردم بود.


مثلا در گنید مرقد ملک غياث الدين غوری در مسجد جامع هرات  رقاع ریحانی بسیار زیبا و گاهی براینیه رقاع وريحان و ثلث ومحقق وثلت خاص کتیبه نویسی با الف های کشیده و هم محقق شجری و ثلث طغر اوثلث تعليق نما و دیگر شیو های مخلوط این خطوط دیده میشود و هم خط نسخی آنقدر مهذب و پرورده گردید که شکل کامل هنری را گرفت و نمونه آن در قرآن خط عبد الله صير في ۷۲۰ هـ ۱۳۱۹ م گنجینۀ مشهد رضوی دیده میشود ( شکل ۷۷ )

اگرچه چنگیزیان در مدت نیم قرن اول خروج خود بسا ابنیه و کتابها را در سمرقند و بلخ ومرو و نشاپور وهرات وسیستان و دیگر بلاد معمور آنوقت از بین بردند و درین جمله هنرمندان وعلما نيز تلف شدند و برخی به ممالک دور دست عثمانی و هند گریختند ، ولی بعد از يک قرن حكمرانان مغل نيز با ثقافت و هنر خراسانی در ماوراء النهر و افغانستان و ایران آشنایی یافتند، و درین میانه برخی از حکمرانان محلی مانند آل کرت هرات و امرای پارس از در مدارا با مغلان پیش آمدند و به حفظ هنر و کلتور خود توجه کردند. چنانچه از آثار این دوره در هرات نمونه های گرانبهای خطاطی بر مقابر وابنيه دوره آل كرت باقیست و این آثارهنری راما يک حلقۀ وصل و پیوستگی هنری بین دوره قبل از مغل و آغاز رنسانس هنری تیموریان میدانیم ، که مواریث گرانمایه هنری مردم عصر غزنویان و سلجوقيان وغوریان را به رنسانس تیموریان انتقال داده اند. 

از آثار خطاطی این دورۀ خط ثلث عالى بشيوه قدیم برلوح مزار خواجه شهاب الدین عبدالله غاوردانی هرات است در سنه  744 هـ 1343م و خط توقیع نمای مزار جوانی در خاک شيخ ابوالعلا در محرم ٧٥٩ هـ ١٣٥٧ م وخط توقیع تعلیق نمابر مزار طغرل بن امیران فوشنجی در رباط پی غربی هرات از ٧٥٦هـ ١٣٥٥م وخط رقاع تعليق نمای سلطان شاه درسنه 777 هـ 1375 م بر ظرف هفت جوش جامع هرات که بامر سلطان غياث الدين محمد كرت ساخته شده است (شکل 78 ) فراموش نباید کرد : که در مدت پنج قرن اول دوره اسلامی، هنگامیکه خط کوفی با انواع آن در عراق وخراسان وماوراء النهر پرورده میشد . يک شیوۀ خاص شمالی آن از قفقاز تا خوارزم در شمال وجود


داشت که پیچیدگی و ابهام واهو جاج خاصی دران مشهود است ونمونۀ قدیم آنرا در سال 471 هـ 1078 م  بر كتيبه چهار سطری مسجد الرشيد بن محمد بن ابی بکر در باکو توان دید ( شکل 79 ) وبعد ازان بر کتیبه آرامگاه یوسف بن كبير در ٥٥٧ هـ 1161م نوعی ازین شیوه دیده میشود (شکل80) و بقایای همین روش مهذب شده بر لوحۀ فبریست که در 670 هـ 1217 م م کنده شده (28) وهم دراور گنج کهنه در قرن ۱۲ بالای مدخل عمارت مشهور به قبر فخر الدین رازی (؟) نوعی ازان در کنده کاری گل پخته با نقوش ظریف گل وبوته موجود است . (شکل ۸۱) حدس من اینست : که این نوع کوفی نویسی شمالی قفقاز و خوارزم مبداء خط ناشناسی است که نمونه متأخر آن در يک مصحف مشهد رضوی موجود است و دانشمند گلچین معانی آنرا « خط با بری »

اختراعی محمد بابرشاه موسس سلسلۀ تیموری هند می داند .

خط بابری : 

مورخان دورۀ تیموریان هندمانند عبدالقادر بداونی در منتخب التواریخ وعلاءالدوله قزوینی در تفا يس المآثر وابوالفضل در اکبر نامه وخواجه نظام الدین احمد هروی در طبقات اکبری وخود بابر در تزک خود خبر میدهند : که این پادشاه ( 888-937 هـ 1483 – 1530 م ) خطی اختراع کرده و نسخه قرآن بدان خط نوشته و به مکه فرستاده بود (29) .

در کتابخانه مشهد رضوی مصحفي بخط ناشناخته با کاغذ و تذهیب کشمیری موجود است (نمبر 50) وقفی شاه حسین صفوی در ۱۱۱۹ هـ که نخستین بار در نا مه آستان قدس ( نوروز ١٣44 ش ) معرفی شد و دانشمند گلچین معانی آنرا به همان خط اختراعی بابرشا شمرد (30) .

در تحقیق این خط میر من دانشمند صباحت عظیم جانوا رئیس موسسه تحقیقات شرقی اکادیمی اوزبک( تاشکند ) در جنوری 1964 به 


مجلس بیست و ششم بین المللی مستشرقان در دهلی مقالتی تقدیم داشت که بابر این خط را در سنه 910 هـ 1504 م اختراع کرد و نمونه الفبای آن در کتاب خطی عجايب الطبقات محمد طاهر بن قاسم موجود است که درسنه 1645 م در بلخ بامر سید ندر محمدخان تا لیف شده ، و نسخ متعدد خطی آن در کتابخانه تحقیقات شرقی اکادیمی

علوم اوزبکستان محفوظ میباشد . (31) 

درین مقاله عکسی از عین نسخه خط بابری داده شده (شکل 82 ) که ابدا بانسخۀ مصحف آستان قدس (شکل ۸۳) برابری ندارد (32) و اشکال حروف عجايب الطبقات کلیدی برای حل اشکال حروف این مصحف شده نمیتواند و ما اختلاف اشکال هر دو متن را در (شکل 84) نشان داده ایم .

بهر صورت مبدأ خط مصحف مشهد رضوی بیقین معلوم نیست ، ولی شباهت تام آن باخط با لای درب عمارت اور گنج (شکل ۸۱ ) بنظر می آید و شاید ربطی باشیو شمالی قفقازی داشته باشد.