ای اشک
از کتاب: مروارید گمشده
، غزل
05 February 2016
ببار ای اشک از چشمم تو گوهر های الماس وار
ببار شبنم صفت بر یاد روی خوب آن دلدار
بیا ای گریه کز تو دل تلاطم ها طلب دارد
ببارش موج طوفانزای حسرت بر در و دیوار
صفای قلب دارد بارشت ای گریۀ جانسوز
ببار و زن به دل صیقل، کنش پاکیزۀ اطهار
مبند دروازۀ راهی که راه انتظار اوست
ببار اما نه با این بیقراری در جمع اغیار
اگر رنجیده دلبر خاطرش از سیل طوفانت
ببار آرامتر چون چشمه، شو فرش رهش اینبار
گل عشق بارور شد از تو ای آشوغ بیرنگی
ببار ای گریه همرنگ شقایق لاله های نار
به دل بردم خیال وصل بر این تیره خاک گور
ببارای ابر رحمت بر مزارم قطرۀ بسیار
نگردد سبز از یک قطره «واهِب» این خزان دل
ببارای گریه، تر کن گلشن دل را هزاران بار