129

زخم محراب

از کتاب: مروارید گمشده ، غزل
05 February 2016


تا قلزمِ چشم تر من گردابست

از بارش عشق هستی اندرتابست


ای دوست ز ناله های شبگیـر مپرس

کین عالم دل پر از شرار نابست


یکبار اگر بر کشد از چهره حجاب

خورشید زهم ریخته چون سیمابست


گم میشوم از وهم سیه بختی شـب

چون سایه من زیر سر مهتابسـت


هر جلوۀ او میشکند شمس و قمر

یک جرقۀ آن قلمرو مهتاب است


هستی طلبی، رها مکن دامن فقر

در عالم ممکنات فقر اربابست


«واهِب» تو ملاف از عشق و بر خاطردار

کین زخم دل از تیر نه، از محرابست