32

اقتصادیات

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

مقصد ازین عنوان توضیح تمام اوضاعیست که به اقتصاد وشقوق آن ازمالیه وزراعت وتجارت وصنعت ومکنت ومالداری وغیره تعلق دارد. این سرزمین چون بین کشور های وسیع هند وچین درشرق وپارس وآسیای کوچک وممالک عربی درغرب افتاده ودرشمال آن هم درماورای مجرای عظیم جیحون سرزمین های آبادان خوارزم و سغد واقع بود، بنابران همواره محل انتقال تجارتی بوده ، و راه قدیم ابریشم نیز ازین سرزمین میگذشت، که قوافل تجارتی چین و هند ا بکشور های غربی پارس و عراق و بلاد آسیای کوچک و روم شرقی میرسانید.

وضع زراعتی افغانستان نیز باداشتن زمین های وسیع دریاهای خروشان ومنابع تولید آب و هوای مساعد وقوۀ انسانی کافی ، البته خود بوده و پیداوار گونا گون غذایی و تجارتی را داشته است. که این وضع طبعا بنیۀ مالی و اقتصادی مردم و کشور را استوار تر می ساخت.

در حدود سنه ۶۰هـ۶۷۹م در عصر حضرت معاویه ف عبیدالله بن ابی بکره حکمران در ابر اموی از فرمانروای کابل و زابل یعنی سرزمین بین مجرای سند و هلمند که رتبیل نامیده یشد یک ملیون درم حق الصلح ستد و بعد از ان هم رتبیل دیگر در بست به عبدالله بن امیه در حدود ۷۴هـ۶۹۳م یک ملیون درهم داد و مولف نا معلوم تاریخ سیستان گوید: چون کار بر ر بیل گشت یک خروارز رهد فرستاد، و بادو بار هزار هزار (دو ملیون) درم صلح کرد، در حالیکه عبدالله بن امیه سیصد هزار درم (در حدود یک و نیم ملیون افغانی ) خاص برای خود هم از او گرفته بود۲

در سنه ۶۰ هـ مهلب بن ابی صفره امرای بومی خراسان را در شهری از مرزهای خوارزم محاصره کرد، و بایشان به بیست و اند ملیون خراج و پنجاه ملیون عوارض دیگر صلح نمود و هفتاد ملیون درهم را با مرزبان مروف بدرابر یزید بن معاویه ارسال داشت ۳

در حدود ۱۱۱هـ ۷۲۹م تمیم بن زید عتبی حکمران عربی در ستد، هژده ملیون درهم طاطری را در خزانۀ سند فراهم یافت . ۴ و از همین مبالغ و ضع مالی خزانۀ رتبیل و دهقانان خراسان را توان سنجید، که بفاصله کم ده ملیون افغانی از خزانه رتبیلان زابل و هفتاد ملیون از خراسان به فاتحان عربی حق الصلح پرداخته شده است.

در عصر امویان و عباسیان وضع مالی خراسان بهتر شده و این ولایت از منابع مالی مهم تر عمال تازی بوده است و بقول طبری در سنه ۱۲۰ هت ۷۳۷م تنها دهقان هرات در بلخ به حکمران عربی اسد بن عبدالله هدایایی را بقیت یک ملیون درهم (=۵ملیون افغانی ) تقدیم داشت که دران دو قصر از طلا و نقره و ابریق های سیمین و زرین دیباهای مروی و قوهی و هروی و کره یی از طلا ناب بود، و این هدایا صحن خانه را پرکرده بودو۵

۱فتوح البلدان بلاذری ۴۹۱ببعد بقول مقرریزی وزن هرده درهم شش تا فت مثقال نقره بود اگر قیمت یک مثقال نقره را پنج افغانی کاغذی حساب کنیم یک ملیون درهم مساوی پنج ملیون ملیون افغانی کنونی باشد.

۲تاریخ سیستان ۱۰۸

۳طبری ۴/۳۶۲

۴طبری ۵/۴۶۵

این ارمغانهای یک دهقان هرات بود، که بدربارریک حکمران تازی در بلخ تقدیم داشت و امتعۀ گرانبهایی به ارزش پنج ملیون بوده است حکمرانان عربی همواره از خراسان چنین خواسته های نفیس و ثمین بدست آورده اند چنانچه در اوائل نشر اسلام در خراسان و د رعهد امویان در حدود۶۳هـ۶۸۲م حکمران معروف و کریم عرب طلحة الطلحات خزاعی از دربار یزید بن معاویه در سیستان والی بود،و پیش او شاعری بنام بو الاسد بیامد، و بیتی چند در مدح گفتف در دست طلحه دو یاقوت سرخ گرانمیاه بود و یکی ازک ب صد هزار درم (تخمینا پنجصد هزار افغانی) خریدهبود بشاعر مذکور بخشید، و شاعر انرا بعراق برد، و بصدوبیست هزر درم بفروخت.

از عصر حضرت معاویه که عبدالحرمن بن زیاد حکمران خراسان بود، داستانی لطیف موجود است ، که گردیزی آنرا چنین نقل نماید:

«پس معاویه خراسان مر عبدالحرمن بن زیاد را داد،

و عبدالرحمن از خراسان هشتاد با هزار هزار درم جمع 

کرد و حجاج بن یوسف ان همه از روی بازستد، و اورا

درویش کرد و چنین گفت مالک بن دینار: که عبدالرحمن صد سال 

زندگانی خویش را هر روز هزار درم ساخته بود

جز ضیاع و تجمل. و حجاج اورا بجائی رسانید، که روزی برخری نشسته بود، مالک اورا پرسیدکه :

آن همه مال تو چون شد؟ گفت: بشد و این خر نیز عاریت است.»۲

از سرزمینی که یکفنر والی آن در زمان م هشتاد ملیون درهم (در حدود چهار صد ملیون افغانی ) فراهم اورده میتواند قیاس توان کرد که وضع اقتصادی مردم آن چگونه غنی بوده است !

۱تاریخ سیستان ۱۰۳

۲زین الاخبار خطی ورق ۶۱ الف 

در حدود ۱۰۷ هـ۷۲۵م در عصر هشام بن عبدالملک اموی جنید بن عبدالرحمن مری در ولایات شرقی یعنی سندو و سرزمین های مجاور خراسان والی بود، او در عطیه و بخشش پول شهرت یافت ، ولی باوجود تبذیر و اسراف در خزانۀ او چهل ملیون درهم (در حدود دو صد ملیون افغانی ) باقی بود، و چون پس از و تمیم بن زید عتبی به حکمرانی سند آمد در خزانه هژده ملیون درهم (در حدود نود ملیون افغانی) را یافت و بقول یعقوبی همین جنید در دیوان محاسبۀ خود ثبت کرده بود: که از بلاد سندشش صد و پنجا هزار غلام ، و هشتاد ملیون درهم (در حدود چهار صد ملیون افغانی ) رابرده است.۲

ازین اعداد دو شمار که جسته و گریخته در صفحات تواریخ باقی مانده بخوبی بر می آید ، که سرزمین خراسان و ملحقات ان از نظر اقتصادی نهایت ثروتمند بود، و یک ثلث عوائد و مالیات تمام دولت عباسی ازینجا تکافوء شدی و حتی المقدسی در عمران بلاد خراسان گوید:

«ما شهر هایی مانند بغداد داریم ، در حالیکه در خراسن قرای بزرگتر ازین شهر ها موجود است .»۳

اهمیت مالی خراسان در نظر خلفاء بحدی بود، که بسا از خلفاء عباسی مملکت خود را تنها عبارت از خراسان شمردندی، و هنگامیکه استعفای  غسان بن عباد عامل خراسان را به مامون خلیفۀ عباسی رسانیدند مامون با تعجب اظهار داشت :

«نمیدانم چرا این نادان از خراسان استعفا داده است ؟ در حالیکه من در ممکلت خویش جر خراسان جائی را نمی شناسم ».۴

بقول جرجی زیدان : مالیات خراسان تا چهل ملیون درهم میرسیدف و این مبلغ باضافۀ خراج عراق نصف مالیات سر تاسر مملکت عباسی بود و بنابرین خلفای

۱فتوح البلدان ۵۴۱ و ۵۴۲ تاریخ الیعقوبی ۲/۳۱۷

۲تاریخ الیعقوبی ۲/۳۱۷

۳احسن التقاسیم ۱۲۲

۴تاریخ الیعقوبی ۲/۴۵۶

عباسی همواره به خراسان توجه داشتندی و گفتندی : «عراق تنها برای مال است در حالیکه خراسان مال و هم رجال دارد»۱

خراج و مالیات 

چنانچه  گفتیم فاتحان اسلامی در خراسان با ملوک و فرماندهان بومی بگرفتن مبالغ نقدی معین صلح نمودی و گاهی هم باقبول خراج سالانۀ نقدی و جنسی از قبیل غلام و اسپ و ستور و غیره ایشان را از جنگ و حملۀ خود دفاع کردی.

این مبالغی که سالانه از فرماندهان بومی گرفته می شد، بقوت و نیروی حکمرانان عربی وابسته بود. بدین معنی : که اگر حکمران عرب نیرومند بودی و یارای سرکوبی فرماندهان بومی را داشتی ایشان برای نجات خود از حملۀ لشکر عرب، حق السکوتی را همواره فرستادنید و الا باصطلاح مورخان «ممتنع بودندی. ۲

اما در عصر امویان و عباسیان خراسان و شهر های اربعۀ آن : نشابور  مروهرات  بلخ مراکز و قرارگاههای قوای عربی گردیدف و حکومتهای حسابی که دارای دیوان و دفتر و محاسبه و تشکیلاتی بوده درین سرزمین در تحت سیطرۀ تازیان تأسیس یافت.

گویند که عمال امویان در اخذ و جلب خراج همواره با مردم سختی و بی راهی مینموندندو به عنف وزور اضافه ستانی میکردند، بنابران مردم بریشان می شوردیند، و کار کشاورزی آبادی زمین باز می ماند، و اکثر زمین های کشاورزی بایرو مخروب بود.۳

بهر صورت مرکز مالی دولت اسلامی اموی «بیت المال» بود، که آنرا باوزارت مالیه عصر حاضر تطبیق کرده میتوانیم و کسی که بر بیت المال مشرف و مامور بود. مقام وزیر مالیه کنونی را داشت و بیت المال از منابع آتی معمور بود:

۱تاریخ تمدن اسلامی ۲/۸۰

۲روجوع کنید به فصل اول و احوا رتبیلان

۳تاریخ تمدن اسلامی ۲/۷۶ به حوالت الفخری .

خراج جزیه  زکات غنیمت فئ عشور.۱

امویان بر اندازۀ اموالی که بعنائین فوق در عصر خلفای را شدین گرفته شدی افزودند ، و برای نظارت و ادارۀ مالیه گیری ، نظا دقیقی را وضع کردند، و حتی عبدالملک بن مروان ، برای تحقیق اعما کار داران مالئ معزول، موسسه هایی را بنام دار الاستخراج وضع نمودکه در هنگام بر طرفی از اشغال مالی، به تفتیش و تحقیق اعمال ایشان می پرداختند .۲

اما عباسیان بدفع مظالم و تعمیر بلاد و حمایت کشاورزان پرداختند و دست عمال ستمگار را از گریبان رعایا کشدیندف و منصور خلیفه عباسی بسا زا کارداران خود را سرزنش و مصادره کرد و آنچه از مردم به ستم و طلم گرفته بودند ازیشان بستند و در بیت المال خاص بنام بیت مال مظالم داخل نمود.۳

تا جاییکه معلومست در اوائل عصر عباسی یعنی آغاز قرن دوم هجری خراج و مالیات زمینی بسه قسم گرفته شدی :

۱/محاسبه یا مساحه : که از روی مقدار مساحت زمین مزروع نقدا یا جنسا یا هر دو گرفته می شد که اکنون «جریبی» گوییم.

۲مقایسه: که ازمقدار محصولات و تولیدات زمین اخذی شدی .

۳/مقاطعه: که در بارۀ مالیۀ زمین بین حکومت و متصرف راضی موافقتی می شد ومقاطع یعنی صاحب اقطاع همان مبلغ را می پرداخت و در اراضی تصرف مالکانه میکرد.۳

در اواسط عصر عباسی کار مساحۀ زمین های خراسان آغاز شده و از روی محاسبه تعیین مالیه آن می شد چنانچه در عهد المهدی بسال ۱۶۵هـ ۷۸۲م حان بن نعمان سعید که بزدی شوان بود، بحکم فضل بن سلیمان کار مساحت کردن زمین های 

۱النظم الاسلامیه ۲۶۵ ببعد

۲همین کتاب ۳۷۰

۳تاریخ تمدن اسلامی ۲/۷۶ به حوالت ابن

۴تاریخ الاسلام السیاسی ۲/۲۲۳

هرات را آغاز کرده و در نیمۀ ربیع الاول بهرات رسیده بود.

در عصر هارون الرشید هنگامیکه علی بن عیسی بن ماهان ده سال بعد از ۱۸۰ هـ ۷۹۶م حکمران خراسان بود، دبیر او حفض بن منصور مروزی که مرد مطلع خراسانی بود کتاب خراج خراسان را تلیف کرد ۲ که دران اندازه و مقدار و انواع  خراج این سر زمین را ثبت و شرح کرده بود و چون این کتاب متأسفانه از بین رفته ، حضرت ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم انصار (۱۱۳/۱۸۳هـ) که فقیه معروف و شاگرد حضرت امام اوب حنبیفه و قاضی در بار هارون بود، کتاب الخراج خود را نوشته بود۳

اگر چه کتاب خراج خراسان مروزی اکنون در دست نیست ولی از معاصرت دو مولف در یک موضوع هویدا می آید که درین عصر خراج خراسان مانند خراج ولایات دیگر عباسی تحت انتظام و کنترول مکمل امده بود و آنچه فقیه ابو یوسف در عراق نوشت ، دبیر مروزی همان کار را برای خراسان کرد. در نظر قاضی ابو یوسف؛ منابع بیت المال عباسیان سه چیز بود:

۱خمس غنایم : یعنی پنج یک اموال غنیمت که به بیت المال می رسید.

۲خراج یعنی مالیات اراضی مزروع و گزیت (جزیه ) اهل ذمه و عشور (ده یک)

۳صدفات . ۴

در عصر اسلامی که نظام مالی خاصی مطابق فقه اسلامی ترتیب و ترویج گردید، بیت المال در تمام ولایات و از انجمه در خراسان وجود داشت ، و انرا مجمع اموالی می پنداشتند که مسلمانان مستحق آن باشند ولی دارندۀ خاص آن معین نباشد و این اموا همواره در راه مصالح عمومی مسلمان صرف می شود۵

۱مجمل فصیحی ۱/۲۳۳

۲زین الاخبار خطی ورق ۷۹ الف

۳طبع قاهره ۱۳۴۶ق

۴تاریخ امم اسلامیه از خضری ۱۸۸ ببعد

۵تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۶۳ 

در فقه اسلامی منابع حقیقی بیت المال اینست:

(۱)صدقه (۲) غنیمت (۳) فئ (۴)خراج

۱/اما صدقات : عبارتست از اموال زکات که از توانگران گرفته و به مستمندان داده میشود و برای اداره و ترتیب این امر شرعی که قرآن عظیم به ادای آن ناطق است در مرکز خلافت دیوان صدقات وجود داشت ، که شعبه های آن در سائر ولایات بود، و بموجب فقه اسلامی زکات را از مواشی سیم وزر میوها کشت های کشاورزی بشرحی که حضرت پیامبر امر کرده بود دادندی و این ترتیب را حضرت ابوبکر (رض) در هدایت نامه یی به حضرت انس در هنگام فرستدان او بسوی بحرین نوشته و انرا بخاتم نبوی مهمور داشته بود ۱

تخلیص زکاة اموال و مواشی یعنی شتر و گوسپند و گاور و چرند در یکسال چنین است و بر اسپ و استر و خزر زکاتی نبود:

زکاة اشتر :

از ۵ شتر یک گوسپند از ۱۰ دو   و از ۱۵ سه از ۲۰ چهار گوسبپند از ۲۵ یک اشتر مادۀ یکساله   از ۳۶ یک اشتر ماده دو ساله   از ۴۶ یک اشتر مادۀ سه ساله از ۶۱ یک اشتر مادۀ چهار ساله از ۷۶ تا ۹ دو اشتر مادۀ دو ساله از ۹۱ تا ۱۲۰ دو اشتر مادۀ سه ساله   و بعد زا ۱۲۰ فرض زکاة از سرگرفته می شود.

زگاة گاو :

از ۳۰گاو یک گوساله یکساله بر ۴۰ گاو یک گوساله دو ساله از ۴۰  تا ۶۰ برهر فرد حصۀ چهلم قیمت یک گوساله دو سال دوساله از ۶۰ دو گوساله یکساله از ۷۰ یک گوساله یکساله و یک گوساله دو ساله   از ۹۰ سه گوساله یکساله از ۱۰۰ دو گوسالۀ یکساله و یک گوسالۀ دو ساله بعد ازین بر هر سی و چهل حساب می شود.

زکاة گوسیپند و بز: 

از ۴۰ یک گوسپند از ۱۲۱ دو گوسپند   از ۲۰۰ سه گوسپند از ۴۰۰ چهار گوسبند

رجوع به تدبیر الوصول ۲/۱۲۲ و هدایه فقه حنفی کتاب الزکاة و غیره 

بعد ازین در هر صد یک گوسپند . 

زکاة سیم وزر: 

نصاب طلا ۲۰ مثقال و نصاب نقره ۲۰۰ درم شرعیست که هر درم مساوی هفت مثقال می شود و هر مثال ۲۰قیراط =۲۴ نخود است، که هر قیراط بوزن پنج جو میانه باشد. 

از هر ۲۰ مثقال طلانیم مثقال و از هر دو صد درم نقره پنج درم زکاة داده میشود و بعد از ان در هر چهار مثقال طلا دو قیراط و در هر چهل درم یک درم زکاة اجبست. 

اما زکاة کاز :۱

یعنی اموال مدفون در زمین که اگر خلقی باشد معدن، و اگر مخلوقی باشد کنز است . پس از معدن طلا و نقره و آهن و سیماب اگر در زمین عشری یا خراجی پیدا شود. حصۀ پنجم (خمسس) آن گرفته می شود و اگر این رکازدردار حرب باشد، همۀ ان از یابنده است بر فیروزه و مروارید و عنبر زکاتی نیست و از کنز مدفون نیز خمس داده میشود. ۲

اما زکاة باغهای میوه دار :

از باغها و درختان میوه دار و زمین آن با ختلاف انواع آبیاری زکاة گرفته می شد. اگر از آب باران و انهار بدون  زحمت و حمل آب خوردی ، زکاة آن عشر (یکده) بود، ولا اگر با زحمت و تعب مردم آبیار شدی نصف عشر زکاة دادی. و این در صورتی بود، که وزن میوه محصول آن به پنج و سق رسیدی ( هر وسق= ۶۰ صاع، و هر صاع= ۵ رطل و یک ثلث) درختان خرما و تاک و امثال آن هم در تحت این حکم بودی. ۳

۱تیسیر الوصول ۲/۱۲۸

۲این شرح زکاتها مطابق حنفی است، که در خراسان رواج عام داشت، تلخیص از سراج الارکان ۱۰۷ ببعد، تالیف هیئت علمای کابل ۱۳۳۴ق که از کتب معتبر حنفی اقتباس کرده اند. و نیز رجوع شود به احکام اسلطانیه ماوردی حدود ۴۵۰هـ باب ۱۱ص ۱۱۳ ببعد.

۳تاریخ تمدن اسلامی ۱.۱۶۴

اما زکاة حبوب :

مانند گندم وجو و برنج و لوبیا و نخود و امثال آن هم وقتی واجب امدی ، که وزن محصول به پنج وسق رسیدی، و زکاة آن هم مانند میوه باب بود.۱

پولیکه از صدقات در دیوان صدقات فراهم امدی و در تحت نظارت عامل صدقات تا دو صد درهم بر هشت طبقۀ مستحق ان که در قرآن عظیم بنام فقراءمساکینعاملین صدقات مولفه قلوب   آزادی غلامان وامداران غازیان و مجاهدین   مسافران یاد شده ۲ تقسیم شدی  و عامل صدقات نسبت به کاردارن دیگر مالی اختیار زیاد داشتی ، که این مبالغ را بدون اجازت خاص خلیفه صرف کردی، در حالیکه عاملان دیگر بدون اذن خلیفه و یا والی ووزیر او حق تصرف آزاد در پول المال نداشتند . بقول قاضی ابو یوسف که در کتاب الخراج تصریح کرده مقصد از فقراء مستمندان مسلمان و مقصد از مساکین درویشان اهل ذمه (نصاری ویهود) اند.۳

۲/اموال غنیمت:

منبع دوم مالی بیت المال اسلامی ، اموالی بود که مسلمانان در جنگ بدست می آوردند و آن عبارت بود از چهار چیز : اسیران غلامان زمین اموال.

اسیران جنگی بدادن فدیه آزادمی شدند، اما زنان و کودکان ایشان از جملۀ غلامان بودند که کشتن ایشان جائز نبود، و باقبول فدیه امکان آزادی داشتندف و زمین های مفتوحه هم بحکم حضرت عمر (رض) بمالکان ان سپرده و ازیشان خراج گرفته شدی که شرح آن بیاید.

اما اموال منقول مغتنم ، بموجب آیۀ قرآن بر پنج حصه تقسیم شدی ۴ که چهار بهرۀ آن، از ان جنگاوران ، و یک پنجم (خمس) ان حق پیامبر صلعم

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۶۴

۲قرآن عظیم سوره التوبه آیه ۶۰ و ماوردی ۱۲۲

۳تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۶۵

۴قرآن عظیم ف سوره الانفال آیه ۴۱

بودی و آنهم به پنج گروه مستحقان بخش شدی:

۱/خود حضرت پیامبر و ازواج او و مصالح عامۀ مسلمانان.

۲/خویشاوندان حضرت رسول از بنی هاشم و آل عبدامناف.

۳/یتیمان محتاج بشمول غلام و کنیز یتیم.

۴/مستمندان بی کفاف

۵/ابناء سبیل و مسافران بی کفاف.۱

۳/فئ:

در شرع اسلام فئ مالیست که از مردم نامسلمان بدون جنگ در حالت عفو و صلح گرفته شود ، و در ان جزیه خراج و عشر و غیره داخلست و تقسیم آن هم مانند غنایم بر پنج حصه است که یک پنجم (خمس) آن در حیات حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) نشر اسلام آنرا بین لشکریان اسلامی و مهاجرین و انصار با تساوی و بخش کردندی. ولی حضرت عمر (رض) برای این اموال دیوانی نهاد، و حقوق لشکریان را معین کرد، که از بیت المال بدیشان پرداخته شدی.

یکی از منابع خزانۀ فئ پولی بود بنام جزیه که از تمام مردان غیر مسلمان (بدون شیخ فانی وزن و کودک از ملل نصاری و یهود و مجوس و بت پرستان عجم به اشتثناء بت پرستان و مردتدان عرب) اخذ شدی.

این رسم جزیه گرفتن از زمان قدیم در ملل دیگر هم رواج داشت و در قرن پنجم قبل ازمیلاد یونانیان اتن ، بر سکنۀ سواحل آسیای کوچک جزیه را نهاده بودند، و بعد از ان رومانها نیز از ملل مغلوبۀ خویش جزیه گرفتندی . وحتی بقول ابن اثیر در عهد نوشیروان از عامۀ مردم باندازۀ توان ایشان ۱۲ یا ۸ یا ۶ یا ۴ درم گرفته شدی ، که نام جزیه هم در عربی از گزیت پارسی امده است.

حضرت عمر در جات اخذ جزیه را چنین نهاده بود، که اما ابو حنیفه نیز بدان حکم

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۶۶ و ماوردی ۱۲۷

داده است:

از اغنیاء و توانگران ۴۸ درم سالانه ، که چهار درم را در ماهی پرداختندی.  از اواسط ناس ۲۴ 

«            « دو  «    «        «            «

از مستنمدان و فقراء ۱۲ «    «             یک «            «    «««


۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۷۰، ماوردی