سلطنت دوم امیر دوست محمد خان
١٢٥٩-١٢٧٨ هـ ق
١٨٤٣ - ١٨٦٣م
جشن و چراغان در کابل:
امیر دوست محمد خان به شرحیکه دیدیم بار اول. از ۱۲۵۴ تا ١٢٥٥ مطابق (۱۸۳۷ تا ۱۸۳۸م) مدت دو سال سلطنت کرد. مداخله و تهاجم اول فرنگی ها در افغانستان و برگردانیدن شاه شجاع بر تخت و دورۀ چهار ساله تسلط مشترک آنها و واقعات مربوطه آن امیردوست محمد خان را در جلای وطن در بخارا و هندوستان نگهداشت تا اینکه در پایان غلبۀ مجاهدین ملی، و کشته شدن شاه شجاع انگلیس ها به مراجعت وی به افغانستان تن در دادند و امیردوست محمد خان در ۱۲۵۹ مجدداً به تخت کابل نشست. به مناسبت تجدیدامارت، امیر موصوف هفت شبانه روز بازارهای بالاحصار و کابل چراغان شد و ضرب این بیت در مسکوکات خاطرۀ تجدید پادشاهی او را بیاد میدهد:
بزد ز فضل عنایات خالق اکبر
امیردوست محمد دوباره سکه به زر
امین الله خان لوگری در محبس بالاحصار کابل:
سلطنت مجدد امیردوست محمد خان شکل یکنوع پادشاه گردشی مخصوص بخود داشت که تا یک حد و اندازه از سائر پادشاه گردشی های که در این اثر شرح داده ایم فرق داشت اول تر از همه شاهی که به لقب امیر و بنام دوست محمد بر تخت می نشنید، تخت و تاج خود را قهراً در اثر هجوم بیگانگان و شاه سدوزائی همدست ایشان ترک داده بود ثانیاً شاه سدوزائی در اثر قهر ملی کشته و همکاران خارجی او و قوای بیگانه مجبور به تخلیه میشوند و ثالثاً همان قدرت متهاجم مجبور به رجعت دادن پادشاه سابقه میشود. شبه ئی نیست که در طی چهار سال سلطه بیگانه و هرج و مرجی که تولید شد و حرکات ضد و نقیض رجال و خانواده ها برله و برعلیه شاهان و خانواده های متقابله آنها و غیره شالودۀ هستی بسیاری از دودمان ها متزل گردید، بسیاری از رجال و خانواده ها تغیر جاه و مقام و منزلت دادند و بسیاری به کشورهای همسایه مخصوصا به هندوستان پناهنده شدند. یکی از ایجابات پادشاه گردشی ها حتی در حال عادی تر عزل و نصب رجال بود که تا حدی مظاهرآنرا در صفحه های قبل مشاهده کردیم. همین طور با تجدید امارت امیردوست محمد خان، خصوص که شاه در دوره های جلای وطن به نحوۀ رفتار رجال فکرها کرده بود، عده ئی از صحنه بر آمده و عده دیگر جایگاه ایشان را گرفتند یکی از بزرگترین شخصیت های ملی که با تجدید امارت امیردوست محمد خان از صحنه بر آمده، در محبس بالاحصار افتاد و حتی در نتیجه مریضی از میان رفت امین الله خان لوگری بود که در روزگاران مشکل و آشفته با احساس مسئولیت ملی با آشوب حوادث ضد و نقیض پنجه داده اتصال و انفصال او با هر دسته و جبه و پره بیشتر روی مصالح وطن صورت میگرفت. امین الله خان لوگری از زمان شاه زمان پسر تیمورشاه به بعد تا دورۀ دوم سلطنت امیردوست محمد خان با تمام شاهان و شهزادگان که روی تخت سلطنت آمده و رفتند ساخته و هیچ گاه در مقابل دشمنان خارجی و حراست خاک وطن ضعف و سستی نشان نداد و با اینکه تاریخ پر هنگامۀ دورۀ حیات او سخت پهلوهای متضاد داشت وی در هر آن برای خود راهی میگزید که با مصالح عمومی وطن بیشتر موافق و سازگار می بود. وی همانطور که از بنیانگذاران درجه اول جنبش ملی علیه سلطۀ بیگانه فرنگی بود در استقرار امارت نواب محمد زمان خان، در تقویت سردارمحمد اکبر خان در مشاورت با شاه شجاع، در وزارت و مشاورت پسران او فتح جنگ و بالاخره در حالیکه قوای فرنگی در اثر موافقه امیردوست محمد خان بشکل مظاهرۀ انتقام گیری وارد کابل گردیده بود؛ بحیث آخرین مظهر قدرت مقاومت ملی با غازیان کوهدامنی و کوهستانی در تپه های استالف در مقابل دشمن متجاوز ایستاده بود. امیردوست محمد خان عند المراجعه بکابل در روزهای اول سلطنت دوم خود این مرد باتجربه و خدمتگار وطن را شاید روی برخی نظریاتی که بنظر خودش حسابی می آمد و شاید یکی ازان همکاری اخیر نایب لوگری و پسرانش را با شاه شجاع و اولاده او قرار داده باشد وی را به محبس افگند تا در اثر مریضی در آنجا جان داد. امین الله خان لوگری در تاریخ قرن ۱۹ افغانستان بحیث یک زعیم بزرگ ملی تلقی شده که همیشه به خیر و صلاح قوم مستشعر بود و مخصوصاً در سلسله مجاهدت های او حتی در مواقع تنهائی و یأس عمومی علیه متهاجمان فرنگی قابل بسیار تقدیر است.
دورۀ ۲۰ ساله امارت دوم امیردوست محمد خان:
امیر دوست محمد خان کـرت دوم از ۱۲۵۹ تا ۱۲۷۸ مدت تقریباً ۲۰ سال کامل سلطنت کرد. حوزۀ امارت او در روزهای اول جلوس دوم بر تخت محدود بکابل و جلال آباد و غزنی بود و چون سال های سلطه فرنگی و هرج و مرج داخلی تازه سپری شده بود در بساط شاهی و ملی چیز زیادی باقی نمانده بود. درین فرصت در قندهار سردارکهندل خان و در هرات وزیر یارمحمد خان الکوزائی و در صفحه های شمال هندوکش میران محلی نفوذ و آمریت داشتند و در گرد و نواح کابل و جلال آباد طایفه هاورجال مختلف سر مخالفت بلند کردند و حتی در نفس دربار و در نفس شهر کابل سردارسلطان احمد خان بن سردارمحمد عظیم خان برادرزاده و داماد امیردوست محمد خان که از همکاران صمیم سردارمحمد اکبر خان بود خویش را بزعم خود در امور سلطنت ذیحق دانسته، رنجش های وی طوری از امیردوست محمدخان بالا گرفت که کابل را بقصد قندهار ترک گفته و بزرگ سرداران قندهاری کهندل خان را علیه امیردوست محمد خان اغوا کرد. چون تفصیل واقعات دورۀ ۲۰ ساله سلطنت دوم امیر خارج حدود این اثر است علاقمندان بتاریخ های عمومی مراجعه خواهند کرد امیر با صرف بسیار مساعی طولانی خود و فرزندانش محمد افضل خان، سردارمحمد اکبر خان (پیش از وقت در جوانی بعمر ۳۱ سالگی وفات کرد) سردار محمد اکرم خان، سردارشمس الدین خان، سردارشیرعلیخان و غیره بعد از گذشت شش سال موفق شد که میران ازبک و ترکمن را در ولایات شمالی منقاد سازد (۱۲۵۶) و بعد از ۱۵ سال بعد از وفات سردارکهندل خان قندهار را به حوزۀ سلطنت خود داخل کند و بعد از ۲۰ سال در روزهای اخیر عمر و سلطنت هرات را از قبضۀ تصرف سردارسلطان احمد خان (که بعد از وفات یارمحمد خان الکوزائی و پسرش سعید محمد خان احراز قدرت کرده بود) بیرون آورد. دورۀ۲۰ ساله سلطنت دوم امیردوست محمد خان از نظر تاریخ عمومی فقط یک اهمیت دارد و آن این است که درین دورۀ طولانی امیر موصوف در اثر سقوط سلطنت اول و دورۀ جلای وطن پخته تر و باتجربه تر شده بود صرف مساعی خستگی ناپذیر بخرج داد تا قلمرو افغانستان را که پراگنده و در دست های مختلف اداره میشد تابع مرکز سلطنت بسازد.
وبای سال ۱۲۶۳:
در سال ۱۲۶۳ که مصادف بسال پنجم سلطنت دوم امیردوست محمد خان میباشد مقارن ایام عید فطر آثار و بادر کابل ظاهر گردید. در ایام عید و بادر کابل شدت داشت و حینی که امیر در مسجد سیاه سنگ مشغول ادای نماز بود چند نفر از سپاهیان او مصاب شدند. امیر و خانواده شاهی از کابل بر آمده و در قریه چهار آسیا به ییلاق رفتند و از مردم شهر کناره گرفتند. از رجال معروفی که در اثر این و با وفات کرد یکی نواب محمد زمانخان بود که از طرف میلیون در مقابل شاه شجاع شاه دست نشاندۀ فرنگی ها به شاهی برگزیده شده بود ولی رسیدن سردارمحمد اکبر خان از بخارا بکابل، تخت نشینی های پسران شاه شجاع فتح جنگ و شاهپور در بالاحصار و رسیدن مجدد امیردوست محمد خان و سایر پیش آمدها گاهی بوی موقع نداد که جز نام کامی از نوابی با شاهی خود بردارد تا اینکه تخت نشینی مجدد امیردوست محمد خان کوچکترین امکانی برای پادشاهی وی باقی نماند و بالاخره در اثر و با وفات کرد و در جوار زیارت عاشقان و عارفان کابل دفن شد و این بیت در لوح مزار او خوانده میشد.
عقلم کشید آه ودل ازصبرکند و گفت
دردا کزین زمانه محمد زمان برفت
سال اخیرعمر و سلطنت امیردوست محمد خان: حرکت امیر بطرف هرات: حکمران کابل سردارمحمد علیخان نواسۀ امیر: وصول مژدۀ فتح هرات بکابل چراغان بازارهای شهر و بالاحصار
در سال ۱۲۵۸ هجری قمری حینیکه امیر برای گذرانیدن فصل زمستان عازم جلال آباد میشد نواسه اش سردارمحمد علیخان پسر سردارشیرعلیخان را به حکومت کابل منصوب نمود. چون بوی اطلاع رسید که سردارسلطان احمد خان که در هرات حکومت علیحده قایم کرده بود بفکر حمله بر فراه میباشد جمعی از رجال را فوری برای حرکت به آن سمت معین کرده و خود از عقب ایشان و به عجله تمام جانب کابل حرکت کرد. سردارمحمد علیخان حاکم کابل با سپاه و لشکر در سیاه سنگ به استقبال بر آمد امیر در روزهای عید فطر سال مذکور بکابل واصل شده و ده مزنگ را لشکرگاه خود قرار داد و در مدت ۱۷ روز توقف مشغول تهیه و تدارک سپاه خود بود. حرکت امیر از کابل بطرف قندهار و از آنجا جانب فراه و هرات تفصیل زیاد دارد که بعلت خارج بودن موضوع از همه آن صرف نظر میکنیم. هکذا موضوع محاصره طولانی هرات و واقعات مربوطه آن از حدود این اثر خارج است تا اینکه بالاخره با حوصله و تدبیر و استقامت امیر شهر مذکور فتح میشود و بحیث آخرین کارنامه امیر موصوف در تاریخ دورۀ سلطنت او ثبت میگردد. وصول مژده فتح هرات به کابل مسرت بی پایانی تولید کرد و به امر سردارمحمد علیخان بازارها را چراغان کردند و بصورت شادیانه سیصد و یک توپ زدند و آتش بازی در دادن مرزا یعقوب علی خان در جلد اول پادشاهان متأخر افغانستان درین مورد می نویسد:
"به مجرد خبر فتح هرات نقاره خانه ها به صدا در آمد و امر به چراغان"
"شد و جمیع شهر کابل در کوچه و بازار و کوها اسباب آتش بازی و چراغان برپا گردید"
"و تمامی بازارها مملو از شال و کمخواب و زربفت و اسباب زری و فرش های اعلا زیب"
"و زینت داده شد و توپ های آتش فشان سیصد و یک توپ شادیانه میزدند و چنان اسباب عیش"
"و نشاط برپا بود که گویا کابل به عمر ندیده بود. خود بندگان سردار با سرکردگان و"
"بزرگان شب ها داخل شهر و بازار شده با لطف و محبت و زبان خوش و شفقت پدرانه با"
"مردم خورد و بزرگ رفتار میکردند و از خوان احسان بر کرانش ملکی و جنگی صبح"
"و شام طعام تناول میکردند و فقیر و بی نوا صاحب نوا میشدند و بهر شخصی که میرسیدند"
"از شاه و گدا لطف کنان میگذشتند چنانچه بهمین منوال هفت شبانه روز چراغان"
"مامور بود و داد عیش میدادند و بعیش وعشرت نشسته بودند..."
وفات امیردوست محمد خان
چهارده روز بعد از فتح هرات امیردوست محمد خان بعمر ۷۲ سالگی بتاریخ ۲۱ شهری ذی حجه ۱۲۷۹ مطابق ۹ جون ۱۸٦٣ پدرود حیات گفت و در جوار آرامگاه حضرت خواجه عبدالله انصاری دفن شد.