111

اصلاحات اجتماعی

از کتاب: دورۀ امانی
01 March 1990

حکومت امانی به مسئاله و حدت ملی توجه جدی داشت و تحقق یافتن آنرا بسته با پیکار بر ضدهر گونه تبعیض میدانست در بیانات امیر امان الله توجه به زنده گی پرحرمان طبقات زیرستم کشور بیشتر دیده میشود وی در یکی از سخنرانی ها یش گفته بود : " اگر شما ملت درست غور کنید خواهید دانست که نظامات موجوده برای منفعت شخصی خانوملک وكدام خاندان مخصوص وحكومت و مامورین و شهزاده ها و دیگر اعزه نیست بلکه در تمام آنها رفاه و آبادی و آسوده حالی غر یب ترین و عاجز ترین طبقه ملت ما زیر نظر گرفته شده است. تا آنها از زیران فشار و تکالیفیکه سابق از عهده سلطنت من عاجز بالای آن بیچارگان که صدا و ندای شان بجایی رسیده نمی توانست بود . کاملا مرفوع گشته دست آنهاییکه چنگال های خونین خود را بجان و گوشت آن مظلومین همواره فرو برده و خون شانرامی چوشیدند کوتاه شود! "

تادورۀ امانی هنود مقیم افغانستان از نگاه حقوق اجتماعی محرو متر از دیگر مردمان بودند. با درک تمایل دولت بسوی تامین عدالت اجتماعی

آنان عریضه یی به شاه تقدیم کردند که حاوی این تقاضاها بود :

۱- چون بعض اشخاص بعض هندوها را جبراً مسلمان می سازند امید است در این با ب امر فرمایند که من بعد حكا م دقت کنند.

 ۲- در معاملات دینی مثل میراث و نکا ح اجازه داده شود که به قرار حكم ( دھرم شاستر)خود مافیصله کنیم.

۳- زنهای هندو از رفتن به زیارت منع استند. امید که مرحمت همایونی اجازه بدهد که آزادا نه به زیارت خود بروند .

 ۴- عبادت خانه های ما اگر ویران شوند اجازه مرحمت شود که به قرار سابق آباد کرده بتوانیم.

۵- اگر کدا گاو از ما مردم مریض شود ما حسب مذهب خود آنرا ذبح نمیکنیم بلکه میگذاریم که خود بمیرد . بعض مردم دردهات این را ممر خود ساخته نمی گذارند که سقط شود. امید است که آنها تنبیه شوند تا هندوها به عذاب نباشند.

۶- در خصوص دستارو در یشی قبل از این ممانعت ها موجود بوده چون قشقه تفریق هندو را از مسلمان میکند امید است که این ممانعت معاف باشد.

۷- امید است برای اهل هنود اجازه داده شود که در هر جایی بخواهند زمین خریده بتوانند.

۸- امید است که محصولات دفتری برابر مسلمانان گرفته وغیره از هندوان به قرار قوانین شود.

 ۹- وقتیکه یک زن مسلمان میشود به مرد او هم تکلیف میکنند که مسلمان شود و اگر مرد مسلما ن شود زن او را هم مجبور میکنند که مسلمان شود امید است آن نفری تنبیه شوند تا چنین نکنند .

 ۱۰- هرگاه هندو پسری که پدر او حیات باشد و برضای خود مسلمان شود نامبرده اختیار مال خود را دارد که به قرار ثبوت همراه خود ببرد. امید است که مال پدر و مادر وغیره را مال او گفته به او ندهند که حق ندارد.

 ۱۱- بعض هندوها که مسلمان میشوند بنا حق دعوی میراث کرده از برادران دیگر خود حق می.طلبند. امید است حکا م در این باب دقت کنند که اضافه طلبی و اضا فه گیری نکنند.

 ۱۲- هرهندویی که بخوا هد از داخل افغانستان به خار جواز

خارج به داخل رفت و آمد کند امید است آزادانه اجازه داده شود .

 ۱۳- وقتیکه خانه یک هندورا دزد بزند امید است که مثل خانه مسلمان آنرا محاکم عدلیه تحقیق کنند.

 ۱۴-  چون مدارس کلان برای کل اهل هنود دارالسلطنه کابل مقرر از طرف دولت شده است که هر کس از ما مردم پسران خود را مقرر کند که تا علم دینی خود را و دیگر علم ها را درس گرفته صاحب علم شوند. این هم از نوازش پادشاهست امید میکنیم که حکمی نباشد هر گاه بعضی کسب پدری خود را بکند مختار باشد" .

و درجواب تقاضاهای مذکور فرمان پادشاه با این متن صادرگردید :

۱- امر است که هیچکس از هنود را مجبور به مسلمانی نکند. واگر ثابت شد که در حق او شاهدی ناحق کسی داده بود از شاهد مذکور مبلغ پنجصد روپیه جرم گرفته سه سال حبس شود .

۲- منظور است.

۳- اجازه است آزادانه بهر جاییکه میخواهند بروند.

۴- اجازه است هر وقت د هرم سالهای شما و یران شود به قرار سابق آباد کنید.

 ۵- امر است بعد از این کسی غرضدار نباشد و بگذارند که خود بمیرد. اگر کسی در این باب جبر کرده بود یکصد روپیه جریمه گرفته شود.

۶- درست است. هر قسم دستار و دریشی که می پوشند بپوشند.

۷- درست است هر هندو یی که از تبعۀ دولت افغانستان است بهرجا که بخواهد زمین خریده میتواند.

۸ - در باب محصولات و غیره برابر مسلمانان گرفته شود.

 ۹- درست است اگر مرد یا زن برضای خود مسلمان شود شوهر باعیال او را مجبور نکنند.

۱۰- درست است باید کمال دقت در این باب اجراء شود که حق

تلفی نشود و با قربای او مضرت نرسد.

۱۱- اگر پدر و برادرهای او فوت شده بود و بعد از آن یکی از آنها مسلمان شود و مال پدر تقسیم نشده باشد با صول تر که شرعی باید حصه او گرفته شود. و اگر پیش از فوت شدن پدر یکی از پسرهایش مسلمان شده بود و بعد از آن پدرش مسلمان شده بود و بعد از آن پدرش فوت شد حق میراث را ندارد...

۱۲- درست است حسب قواعد مرور تما ما آزادانه بیایند و بروند و در داخل افغانستان دیوان نر نجنداس و کلانتر های هندوها ضمانت و با خبری آنهارا بکنند.

۱۳- امر است که تماماً مثل حقوق مسلما نها مالها و حقوق هندو ها را محاکم سرکاری غمخواری کنند نه تنها در باب مال دزدی بلکه در جميع دعوی ها حقوقشان به عدالت و مساوات تحقیق کرده شود.

 ۱۴-هیچ ترقی دنیا بدون علم نمیشود. اگر چه میدانم که بعداز چند سال شما پشیمان خواهید شد. بازهم چون خواهش شمادرین است بدون رضای شما در مکتب های عسکری و ملکی حکمی گرفته نمی شوند.

علاوه بر آن امتیازات ذیل از طرف حکومت برای رعایای صادقانه دولت عليه افغانستان طایفه اهلهنوداز حضور معدلت نشور همایونی احسان گردید : 

۱- از این بعض خلعتها وانعامات نقدی برای هندوها پیکه مسلمان میشدند مقرر بود. دین مبین اسلام با اینگونه اصول شایع نشده و نخواهد شد بلکه فقط حقانیت و عدالت خودش موثر است ، لهذا بعد از این آنعامها ممنوع قرار داده شد که بعد از این داده نخواهد شد تا موجب نفرت هندو ها نشود.

 ۲- بعض اوقات در حین جنگ وجدل وغیره آنهم از طر ف جهال برای هندوها دشنامهای خیلی کریه که به مذهب شان هم دگه میزند داده میشد. باید محاکم عدلیه و دوایر کوتوالی چنانچه در حق مسلمانان این امر را دقت و ممانعت میکند در حق هندو ها هم بشدت رسایل امتناعیه خود را استعمال کنند و جریمه معین از ملامت گرفته شود.

۳- الف : برای رفاهیت هندوهای تبعه افغانستان جزیه شان پوره نصف شده است کسا نیکه مبلغ شانزده روپیه پخته میدادند هشت روپین و کسانیکه هشت روپیه میدادند چهار روپیه و اگر چهار روپیه میدادند حالا دو روپیه مقرر شد.

ب : اگر باقیات سنوات گذشته از بابت جزیه بر خودهند و ها مانده است بخشیده شد. و اگر برعامل وضابط اجاره دار باشد گرفته شود. 

۴- در جلال آباد ، غز نین، قندهار یک یک نفر از اهالی هندو در شورای حکومتی داخل شوند چنانچه در کابل انتخاب شده اند. به قرار احکامات فوق جميع نائب الحكومه ها و حكام معمو ل دارند .


تحریر۱۲ حمل سنه ۱۲۹۹ هجری شمسی - امیر امان الله 

ببه اساس ماده (۳) قانون اساسی که چنین حکم میکرد پایتخت مملکت افغانستان مملکت افغانستان شهر کابل است اهالی تمام مملکت افغانستان بالمسا وی به نظر حکومت هستند که هیچ امتیازی اهالی شهر کابل نسبت بدیگر شهرها و قصبات مملکت محروسه افغانیه ندارند. " در مجالس مشوره ولایا ت چون قندهار، غزنی و جلال آباد انجمن معارف نماینده گان هندوها پذیرفته شدند و سیستم برده گی شکست و هفتصد و چند نفر کنیز و غلام تنها در شهر کابل بامالكين خود وداع کردند مراسم مذهبی هندوها و تکیه گاه های پیروان مذهب امامیه آزاد شد و معاش مستمری و نسبی محمد زایی ها و خانها و امتیازات دیگر منع قرار گرفت برای زنان حق تحصیل وسهم گیری درفعالیتهای اجتماعی داده شد نکاح صغير وتعدد ازواج منع گردید و مطابق ماده(۹) قانون اساسی آزادی و مصوون بودن آن از هر گونه مداخله و تعرض محترم شمرده شد. اما در سال ۱۳۰۳ در لویه جرگه دوم که اکثر و کلا ملاكين و خانها و نماینده گان روحان م نیون متعصب بودند ، بعض اصلاحات اجتماعی تعدیل یافت وقطعنا مه نزده فقره یی تصویب گردید که مطابق آن نکا ح صغیر جایز دانسته شد و فیصله گردید که زن باید در خانه تحصیل کند ، نه در مدرسه و آزادی فردی را که در قانون اساسی آمده بود چنین تفسیر کردند که فرد در امور شخصی میتواند آزاد باشد نه در دین وسیاست از دواج یک مرد را با چهار زن جایز شمردند. اما وقتیکه امیر از سفر اروپا بازگشت لویه جرگه سوم را دایر کرد و در آن تلاش ورزید تا مواضع از دست داده را باز تصرف کند سرانجا م دوباره نکا ح صغير ملغی شناخته شد و سن ازدواج برای مرد بیست و دو و برای زن هجده تعیین شد. رفع حجاب را آزاد گذاشتند و اما تعدد ازواج به حال خود ماند همچنان د رلو په جر گه ( ۱۳۰۷ ۱۹۲۸م) القاب گوناگون مانند جناب آقای اجل و غیره منع قرا رداده شد و فیصله گردید که مامورین دولت تنها بنام و وظیفه رسمیشان وزیر رئیس و مدیر ، خطا بشوند و برای ابراز محبت و احترام تنها علاوه کردن کلمه (عزیزم) بسنده است مثلا: (عزیزم وزیرداخله ) و شخص شاه گاهیکه برنامه اصلاحی خود را به تایید و کلای لویه جرگه سوم میرساند در این مورد چنین گفت : (این را منا سب میدانم که در تمام افغانستان تنها به لفظ عزیزم مثلا عزیزم عبدالعزیز و عزیز م احمد اکتفاء کرده شود. و باقی القاب زیاد رسمی اگر برای من نوشته میکنید من جواب نخواهم داد. من قطعاً نمیخواهم برای من فدا و تصدق پادشاه جم دستگاه یا شهر یار قدر قدرت نوشته شود. اگر پادشاه عزیزم نوشته شود والله بسیار خوش میشوم ..."  پوشیدن لباس های رسمی گوناگون که هر کدام برای محفلی اختصاص داشت منع شد و برای لشکری لباس رنگ خاکی بارو ب و سر شانه و کمربندو برای مامورین ملکی سیاه ساده تعیین گردید . تمام نشانها به جز نشان استقلال حربی ملغی شناخته شد ؟... چنانکه دیده میشود در دوره حکومت امانی بر ضد هر گونه تبعيض ودلالتهای کهتر و مهتر در میان مردم با پافشاری وایمان محکم مبارزه شد و تلاش صورت گرفت تا از طریق تحکیم مساوات اجتما عی یک پارچگی ملی میسر شده و اقوام و قبایل مختلف افغا نستان دست دوستی بهم بدهند و برای حفظ آزادی و به خاطر خرمی و آبادی کشورشان کار کنند .امیر امان الله به اهمیت اتفاق ملت بخوبی پی برده بود و هر گز نمی توانست بدون هیجان درباره آن سخن بگوید. در سال ۱۳۰۴که به قندهار سفر کرد در مسجد خرقه مبارک روز هفتم عقر بحين ایراد خطبه نماز جمعه در باره اتفاق ملت به تفصیل بحث کرد و در جایی چنین :گفت هر کسی که در افغا نستان زنده گی میکند بدون استثنا افغان گفته میشود پس درانی و غلجایی و اچکزایی واو پره چه معنی دارد؟ و به کار بردن کلمه او پره را برای اقوام و قبایلی که گویایی نام و نشان اندو افراد سر بر آورده ندارند تحقیر ناجایز دانست وجدا منع کرد و همه این اختلافات را بهترین سلاح بدست دشمنان و طن شمرد و گفت: "... و دشمنان ما از این خصومت درمیان ما چقدر عظمت یافته اند آه ما را بدست خود ما از ما جدا کردند . تکه تکه نمودند پارچه پارچه ساختند و تمام قوای ما را میان خود ما به تحلیل رساندند (در اینجا اشک های امیر جاری میشود ". با همه دشواری هاییکه سر راه بود روشنفکران سهیم در حکومت امانی و شخص شاه در برنامه های اصلاحی حکومت برای حقوق زنان فصل خاصی را عنوان کردند. نخستین بار زنان در کار اداره مملکت با مردان شريک شدند مثلا : اداره مکتب مستورات را شخص ملکه ثريا وعده یی از زنان روشنفکر به عهده گرفتند که در فصل آموزش و پرورش از آن به تفصیل سخن خواهیم گفت و مدیریت شفا خانه مستورات واطفال را مدتی اخت - السراج خانم محمد یونس دختر امیرعبدالرحمان وعمه اعلیحضرت امان الله به عهده داشت. بعد از آنکه او مريض شد سردار بیگم همشیره عزیز الله مدیر عمومی نفوس بحيث مديرة شفاخانه مقررشد.