بغی آزادخان حکمران افغانی در کشمیر و اقدامات اعلی حضرت تیمورشاه

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

آخرین کسی که از طرف اعلیحضرت احمدشاه درانى بحکومت کشمیر تعیین شد حاجی کریم دادخان عرض بیکی است که در سال های اخیر حیات شاهنشاه افغانی بر کشمیر حکومت میکرد و تا آخر عمر با این عهده بر قرار بود و چون و فاتش مصادف بسال های اول جلوس اعلیحضرت تیمور شاه بود ، شاه پسر بزرگ او آزادخان را بجای پدر مقرر نمود.

آزاد خان مرد بسیار رشید و دلاور و تا حد زیاد جسور وحتى بی باک بود و حینیکه حکومت کشمیر یا به اصطلاح آن وقت صوبه داری آن دره زیبا را در بد تصرف خود دیدمست باده خودخواهی شده حتی برادران خود را هم از کشمیر بیرون کشید و خیال خود مختاری در سرش زد و برای اینکه که نقشه های خود سری خود را رنگ عمل دهد یکطرف سران سپاه را با اعطای پول و هدایای قیمتی از خود ساخت و از طرف دیگر سه هزار تن از هندوان کشمیر را در سلک نظام خود شامل ساخت و آنگاه علم بغی برافراشت و از ادای مالیات کشمیر به خزانه شاهی دولت مرکزی حکومت متبوع افغانی خود سر باز زد . چون اخیر این حرکت نا فرجام به سمع اعلیحضرت تیمور شاه رسید برای نصیحت و راهنمائی حکمران متمرد میر محمد علیخان معروف به کفایت خان را از کابل به ایصوب فرستاد کفایت خان با فصاحت بیان و جرئت عملی که داشت بدون کوچکترین واهمه از تشتت آزاد خان ، پیام شاه را باو رسانید و از راه نصیحت و اندرز او را منقاد دولت مرکزی ساخت و وادارش نمود که با سه لک روپیه نقد و جنس به عنوان مالیات کشمیر با خود گرفته عازم کابل شود و شرف یاب حضور شاه گردد . هنوز صوبه دار افغانی از حدود کشمیر بیرون نشده بود که شاه بر اصل قضیۀ تمرد او عصبانی شده به برادران مذکور مرتضی خان وزمان خان که از کشمیر رانده شده بودند و در دربار کابل میزیستند آمر داد تا با سی هزار مرد جنگی روانه کشمیر شوند و حکمران متمرد را گوشمالی دهند . لشکر های شاهی در حوالی قریب کشمیر در دهکده (بکلی) در کرانه های رودخانه مظفر آباد فرود آمد . اتفاقاً آزادخان درین وقت آنطرف رودخانه در خانه خسرش بود و فورا میان حاجی کریم دادخان عرض بیگی ناظم کشمیر قوای طرفین جنگ سختی در گرفت ، ملا اعظم خان امیر لشکر آزاد خان کشته شد وعساکر شاهی غالب آمد و دو هزار تن از سپاهیان حکمران متمرد افغانی در آبهای مظفر آباد غرق شد . جنگ بفتح سپاه پادشاهی تمام شده بود و آزادخان بخیال گریز بود که عموزاده اش پهلوان خان او را ازین حرکت مانع شده و به مقاومت تشویق نمود و با تجدید عملیات جنگی پیروزی عساکر شاهی به هزیمت مبدل شد و آزادخان مغلوب غالب آمد چنانچه او فاتح به کشمیر داخل شد و سپاه شاهی روی هزیمت ظرف کابل آوردند . میگویند درین جنگها اقوام یوسف زائی دند پشاور خیلی به شاه درانی سدوزائی و فاداری نشانداده و یک تن از ایشان سید علول شاه نام که از قریه اتمان خیل بود با کمال شجاعت می جنگید و در حالیکه زخم منکر برداشته بود اسیر شد و با شمشیر برهنه او را نزد آزادخان آوردند و مورد تحسین و الطاف زیاد قرار گرفت و در اثر شجاعت اوهزار و پنجصد تن از یوسف زائی ها را حکمران متمرد افغانی در سلک نظام خود شامل ساخت . بهر حال چون اعلیحضرت تیمورشاه خبر هزیمت سپاه اعزامی خود را دریافت کرد شخصا با سپاه قصد حرکت بطرف ولایت شرقی کشور نمود و باد بدبه وجلال مخصوص به شهر پشاور نزول اجلال کرد و آن شهر را پایگاه نظامی خویش قرارداد وادارۀ عملیات جنگی را به سردار مددخان اسحق زائی محول نمود . مدد خان با عساکر شاهی از معبراتک از آبهای سند گذشته و به نواحی قریب کشمیر مواصات نمود . آزادخان نیز بمدافعه پرداخت در حالیکه مختصر زد و خوردهای قراولی میان پیش آهنگان طرفین جریان داشت سردار مددخان با چندتن از سران سپاه آزادخان تماس گرفته و از راه وعده و وعید ایشان را از حکمران متمرد مجزا و طرفدار شاه درانی ساخت در این فرصت در اثر هدایات آزادخان یکی از سران سپاه او شادیخان به عملیات شبخون مبادرت کرد ولی چون سردار مددخان قبلا آگاه شده بود جنگ شدیدی در گرفت و با تعقیب این جنگ ، جنگ های دیگر بوقوع پیوست و آخر الامرچون آزادخان از تمایل و انقیاد سری بعضی از سران سپاه خود به سردار مددخان آگاه شد خویش را بخانه خسر خود کناره کشیده و عزلت گزین شد رستم خان خسر آزادخان در اثر پیام و تخویف سردار مددخان مترصد بود که خطر آزاد خان داماد خویش را بنوعی از خود دور کند بدین عزم آهسته آهسته همرهان آزاد خان را از دورش دور و متفرق ساخت و روزی از روزها که آزادخان در حجره اندرونی خواب بود دروازه را مسدود نمود و مراتب را با طلاع سردار مددخان فرستاد واخیر الذکر اسلام خان را با دو هزار سوار مامور نمود تا حکمران متمرد افغانی را در خانه خسرش دستگیر نموده و احضار نمایند.

آزادخان بمجرد بیداری از خواب پایان حیات خویش را بچشم سر دیده با تفنگچه ای که داشت مغز سر خویش را متلاشی ساخت ولی قبل از اینکه نفس واپسین را کشیده باشد اسلام خان وارد اطاق شده اول چشمانش را کشید و بعد سرش را برید و خدمت اعلیحضرت تیمورشاه به پشاور فرستاد و کشمیر کما کان جزء قلمرو دولت سدوزائی و درانی افغانی باقیماند ، میگویند شاه سدوزائی از کشته شدن زادخان افغان حکمران کشمیر که مرد خیلی شجیع و جسور و مردانه صفتی بود متأثر شد و بعد ازینکه جسدش را امر دفن داد فرمان احضار ما درش را ازقندهار اصدار کرد و بعد از تعریف مراتب شجاعت پسرش به مشارالیه پیشنهاد نمود تا از میان امرای لشکر شوهر دیگری بگیرد شاید فرزندانی دلاور و شجیع مانند آزادخان افغان از او بدنیا آید .

خانم افغانی بجواب شاه اظهار نمود که نه دیگر احمد شاهی پیدا میشود که چون تو شاهی از و بدنیا آیدونه دیگر حاجی کریم دادی پیدا خواهد شد که چون فرزندم آزادخان متولد گردد . بانوی افغانی با این جواب مورد تفقد والطاف زیاد شاهانه قرار گرفت و با پسر صغیر آزادخان که فتح جنگ نام داشت راه قندهار پیش گرفت و آخر الامر همسر اعلیحضرت تیمور شاه شد.