الرابع فنا خسروبن الحسن بویه الدیلمی
لقب عضد الدولة، درغایت ترفع و تکبر بوده، عقل و شجاعت بکمال داشت و ضبط ولایت و اصناف حشم او را مسلم گشت. و اموال و خزاین تمام مضافات
______________________________________________________________________
(۱) راورتی : دوم موید الدوله بویه. فخر الدوله علی امیر عراق بودالخ. ( ۲ ) به تعلیقات آخر کتاب در شرح حال منهاج سراج به ماخذ و منابع معلومات مولف ( ر : ۴ ) . ( ۳ ) اصل: اتفاقی نمود . پ : التفاتی نمود. ( ۴ ) این کلمه در اصل خوب خوانده نمی شود، در( پ ) جانیکراست. از ترجمه راورتی اصلاح شد که وی معنی آنراجامدار یا شربت دار نوشته . ( ۵ ) اصل: خلافت
دیلمیان طبقه(۱۰) (۲۲۲)
دارالخلافت در ضبط و تصرف او آمد، و سبب آن بود: که چون بختیار به اهواز آمد، به جمع کردن اموال بیت المال . سبکتگین چاشنی گیر که نایب او بود بحضرت ترکانرا جمع کرد، و ( با ) بختیار خلافت کرد، و دیگران را اخراج کرد، و فساد آغاز نهاد، و مکابره و مصادره ظاهر گردانید، و دست بخون مسلمان و حرم خلق برد.
عزالدولة بختیار بن بویه بنزدیک عم خود که امیر ری بود اعلام داد، و مدد طلبید، و بنزدیک پسر عم خود فنا خسرو ابوشجاع که امیر فارس بود اعلام داد، و مدد لشکری بسیار جمع کرد، فنا خسرو با لشکر فارس بیآمد، و ابوالحسن لشکر خود بفرستاد بمدد ایثان و روی به بغداد بنهادند، سبکتگین با بزرگان و حشم از بغداد پیش ایشان باز آمد . چون به دیه عاقول ( ۱ ) رسید رنجور شد، و بعد از چهار روز در گذشت، ترکان بغداد منهزم شدند. و امیر المومنین الطایع لله را با خود از بغداد بجانب نهروان آوردند بحرب فنا خسرو. بار دیگر منهزم شدند، و بجانب موصل رفتند . فنا خسرو در بغداد آمده و از حال پسر عم خود بختیار معلوم کرد: که او پیوسته به لهو و طرب مشغول میباشد، و صلاحیت محافظت امور ملک ندارد ( ۲ ) . بختیار را بگرفت و حبس کرد . بختیار بنزدیک پدر فنا خسرو ابوالحسن بویه که امیر ری بود شکایت نامه فرستاد : که مرا پسر تو فنا خسرو بی موجبی یگرفته است و مقید کرده. پدر فنا خسرو و فرمان داد: تا بختیار را اطلاق کردند، و خود به پارس باز آمد چون پدرش برحمت حق پیوست، فنا خسرو به بغداد آمد و بختیار را بگرفت و بکشت، و ملک بغداد و امور دارالخلافت در ضبط آورد، و جبال شرق تا طبرستان از امراء سامانیان هر روز بیک هزار دینار زر سرخ به مقاطعه گرفت
______________________________________________________________________
(۱) کذا در اصل و پ راورتی . وی گوید که دیه عاقول قریه ایست در موصل ، ولی ظاهرا دیر عاقول خواهد بود که شهری بود در مشرق دجله ( حدود العالم ). ( ۲ ) اصل: ملک بد کرد، پ: امیر ملک ندارد .
دیلمیان طبقه(۱۰) (۲۲۳)
وفنا خسرو درغایت ضبط و تکبر و علو همت بود، و از موت خایف عظیم بود، چنانچه نام گوردشتی کس از آفرید گان ، پیش تخت او نتوانستی گرفت، و گفته اند : که جمله مقابر بفرمود: تا دیوار ها بلند کنند ، چنانچه چشم او بر هیچ گور نیفتادی . و از تکبر او یکی آن بود : که بعد از فوت او هفت هزار دستارچه پادشاهانه یافتند همه دیبا و کتان ، و توزی ( ۱ ) و مصری و زر کشیده و زر بافته مرصع . که دست و دهان و بینی بدان پاک کردی . چنانچه قیمت آن مبلغ پنجاه هزار دینار سرخ بر امد. و چون او را وفات نزدیک رسید، بر مثالها و فرمانها نشان خود بنوشت ، و بدست دبیر خود داد ، که این فرمان نویس ! چنانچه رای توصواب بیند و از فوت من خلق را خبر مکن . مدت چهار ماه موت او مخفی داشتند او را بر تخت می نشاندند ، تا خلق او را می دیدند . چون مدت فوت او نزدیک آمد بفرمود: تا خاکستر بر زمین بگستردند ، تا در ان میغلطید و میگفت، ما اغنی عنی مالیه ، هلک عنی سلطانیه ( ۲ ) تا فوت شد در رمضان سنه اثنی و سبعین و ثلثمائه، الله الباقی