افغانستان و مدرسه هیکل تراشی گریکوبودیک

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

کسانیکه محتویات موزۀ کابل وموزۀ پشاوررا نیک نگریسته اند؛میدانند که قسمت اعظم مجسمه ها و هیکل های این دو موزۀ را از نظر سبک هنر بنام (مدرسۀ هیکل تراشی گریکوبودیک) یاد میکنند. قرارایکه ملاحظه میشود این نام یک نام ترکیبی است که از دوعنصرجدا گانه (گریک) و(بودیک) یا (یونان) و (بودائی) بمیان آمده است.

صنعت (گریکوبودیک) طوریکه از روی نام ترکیبی و وضعی آن معلوم میشود مدرسۀ هنری است که دراثرتماس دو روح، آمیزش دوفرهنگ، ترکیب دو تهذیب و اختلاط دو عقیده و جریان دوسلسله افکار دریک نقطۀ معین بمیان آمده است روش مدرسه گریکوبودیک ازصنعتی نمایندگی میکند ترکیبی که اساس امردرنتیجۀ آمیزش افکارمذهبی بودائی وروح هنریونانی درسرزمین افغانستان دردوطرف هندوکش تولد شده و نشونما یافته و دراثراستعداد باشندگان این سرزمین بمیان آمده است.

درجریان قرن چهارم و سوم ق م دراثرفتوحات اسکندرمقدونی بطرف شرق وعکس العمل هائی که از برخی کشورها منجمله هند ظهورکرد؛جریاناتی درخاک افغانستان بمیان آمد که ازنظرپیدا شدن مفکوره های جدید هنری ومذهبی تاثیرات عمیق و دوام داری تولید کرد که ازنظرانکشاف مدرسۀ هنری مورد بحث دوعامل آن قابل کمال توجه است.

(۱)انتشارروح یونانی.

(۲)انتشارآئین بودائی

پیش آمدهای تاریخی گواهی میدهد که این دوجریان فکری ازشرق وغرب ازکرانه های مدیترانه وازقلب جزیره نمای هند تقریبأ دریک موقع- یکی درمقابل دیگرآمده و هردو درکشورما درسرزمین افغانستان بهم مواجه گردیدند همه میدانیم که بعد ازفتوحات اسکندردولت مستقل یونانی بنام دولت یونانوباختری درصفحات شمال هندوکش درحوالی ۲۵۰ ق م تاسیس شد ومقارن همین زمان دولت موریای هندی درجنوب کوه مذکور فتوحاتی بعمل آورد وآئین بودائی ازگندهارا گرفته تا حوزۀ ارغنداب پخش و پراگنده گردید.

این دوجریان فکری وتهذیبی و مذهبی وهنری دردوساحۀ مشخص فوق الذکرمحدود نماند؛بلکه بصورت متقابله یکی درساحۀ دیگرپخش شد به نحوی که آئین بودائی سراسربکتریان را فراگرفت و زبان و رسم الخط و روح هنربودائی درگندهارا وحوزۀ رودخانۀ کابل منتشر شد.

باشندگان افغانستان درین وقت با اینهه ازخود فرهنگ وآئین وهنرداشتند؛ تحت تاثیرجریانات فرق  قرار گرفته ازنظررسم الخط وهنرازجریان فکری یونانی وازنظرآئین ازمتعقدات بودائی هندی متاثرگردیدند و آنچه اقتباس نموده بودند درخود تحلیل وتجزیه وترکیب کردند ونتیجه چنان شد که باشندگان این مملکت از یک جا روح واز یک جا قالب گرفته ومدرسۀّ هنری مشخص خود را به میان آورند که نه هندی بود ونه یونانی ولی وجه مشترک هردورا داشت وهمین وجه مشترک است که درصنایع مستنطرفۀ افغانستان درطی دو قرن پیش ودوقرن بعد ازعهد مسیح بنام مدرسه (گریکو بودیک) یاد میشود و دامنۀ آن دوسه قرن دیگرهم با تحولاتی دوام کرده است.

معمولأ افغانستان را (چهارراه آسیا) ومحل تلاقی وتماس مدنیت ها و فرهنگ ها می خوانند. این صفت درمورد پیدایش مدرسۀ هنری (یونانوبودائی) یک باردیگرصدق میکند.

با ذکراین مراتب دقت دریک نکتۀ دیگربسیار قابل توجه است وآن این است که این دوجریان فکری و این دوتمدن یونانی وهندی نوین نشدند؛ بلکه موقعیت خاک واستعدادهنرمندان این مملکت واسطۀ اصلی پیدایش این مدرسۀ جدید گردیده است.

همه میدانند که مثلأ مسکوکات شاهان یونانوباختری که درداخل خود افغانستان درباختربه ضرب رسیده ازنظرزیبائی وصورت ضرب ازبرخی مسکوکاتی که درخود یونان بضرب رسیده بهتراست؛ این هم واضح است که بوادئیان هندی به شهادت معابد (سانشی) نزدیک بمبئی به نمایش دادن بودا درصحنه های هیکل تراشی جرئت نمی کردند و ازروش به نمایش دادن بودا درصحنه هیکل تراشی جرئت نمی کردند و از روش (سمبولیزم) (یعنی ازنشانه وعلایم) کارمی گرفتند ونمایش دادن بودا به شکل انسانی باراول درگندهاراعملی شد.بدین ترتیب یونانی و هندی درمراتب اولی خود و درخاک های مبداء خود هرچه بود بود حینی که این قالب وروح به دست هنرمندان افغانستان رسیده با سرپنجۀ مهارت و استعداد خود ازآن چیزجدیدی به میان آوردند که واقعأ شخصیت ممتاز وبرازنده ئی داشت.

تاریخ هنردرافغانستان ازین نوع اقتباسات وترکیب ها مثال های زیاد دارد وموقعیت جغرافیائی کشورما ایجاب میکند که مدنیت ها درآنجا بهم درتماس آیند؛ ولی چیزمهم وقابل توجه اصل همان استعداد هنرمندان خودافغانستان است که هرآنچه راکه اقتباس کرده اند؛ با صبغه ومایه فرهنگ خود آمیخته و ازآن مدرسه ها ومکتب های جدید هنری و فکری بمیان آورده اند.

اگر به هزاران مجسمه ئی که تنها ازیک معبدهده کشف شده دقت شود آنگاه فهمیده میشود که تولید هزاران مجسمه تندیس قشنگ درپیرامون یک معبد کاریکنفرودونفرنبوده ودست صدها وهزارها هنرمند چیره دست وماهر دخالت داشته تا چنین مجموعۀ حیرت آوربمیان آمده است.

بهرحال مدرسۀ (گریکوپودیک) یا مکتب(یونانو بودائی) یکی ازمدرسه های هنری هیکل سازی وهیکل تراشی افغانستان قدیم است که درطی دوقرن ق م ودوقرن بعد ازمسیح دردوطرف هندوکش رواج وترقی داشت و تا حال شواهد بیشترازطرف کمیت و کیفیت ازتپۀ کلان هده بدست آمده است.

۱۵/۴/۳۷