32

الرابع اوکتای (بن) چنگیزخان

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۲۳ ، بخش خروج مغل
01 January 1280

چون چنگیزخان درگذشت،اوكتای را به پادشاهی و یت کرد اگرچه چغتای (۳) ازاوکتای مهر بود،اما چغتای قتال و ظالم بود چون او کتای بتخت نشست و صیت چنگیزخان بجای آورد، و تمامت خلق تنكت را از زن و مرد به قتل رسانید و از آنجا بطرف ترکستان بازگشت،وممالک ترکستان را ضبط کرد، و با طراف خراسان وعراق و طرف غوروغزنين فوج (۴) حشم نامزد تردانید، وکارهای مملکت برجاده معدلت و حشم داری ورعیت پروری آغاز نهاد، وا[و] كتای در ذات خود بغايت کرم، ونیکو خلق (بود) ومسلمان دوست عظیم بود[ه] و درتعظيم و فراغت اهل اسلام جد تمام می نمود، و درعید او مسلمانان که درمملکت اوبودند مرفه الحال و باحر مت بودند (۵) و دردورپادشاهی او درجمله شهرهای تنكت و طمغاج و تبت و بلاد چنین مساجد (بنا)شد،وجمله قلاع وحصن های زمین مشرق را بجماعت امراء اسلام داد، وامرائی راکه از ایران و توران برده بودند، در شهرهای ترکستان و بالا (و)زمين طغماج و تنكت ساکن کرد، وفرمان داد، تا مسلمانان را بلفظ یارو برادر یاد کنند ومغلان رافرمان داد، تار دخترآن رابه مسلمانان دهند [و] اگر کسی به خیابت (۶) اولاد ايشان، ورغبت نماید،منع نه کنند،و درجمله بلاد مشرق نمازها وجمعه (۷) قایم گشت (۸) ومسلمانان درآن بلاد ساکن شدند،و قصبات وشهرها(ی خود

(۱) كلمات بين «۰۰۰، در مب نیست(۲) مط ومب،اکتای (۳) اصل:جغتای(۴) مط ومب: افواج (۵) مط ومب: بود بعهد او مسلمانانی که د رممالك او بودند مرفيه الحال و با حرمت بودند و در تعظیم و فرغت اهل اسلام به تمام می نمود و در دور.(۶) اصل: بخطيب (۷) اصل جمع (۸) مط و مب: شد





(۱۵۲)                                                    طبقه۲۳                                                      خروج مغل

راساختند و کسی برسم شهرخود وموضعی عمارت کرد [ند] وازکه مسلمانان دوستی اوکتای حدیثی شنیده شده است،آورده شد:

حکایت

ثقات چنین روایت کردند، که جغتای (۱) مسلمانان را دشمن داشتی و پیوسته درمزاج اوآن بود، که خون مسلمانان بریزد، وهيچ يك را زنده نگذارد، واحتا همين وضع رده بود چنگیزخان، که جزای بعضی ازان افعال کشتن بودى چنانچه دزدی وزنا و دروغ گفتن وخيانت کردن، وهرکه را لقمه گلو گیرد (۲) بکشند، و هرکه درآب خورد و(یا) بزرگ دررود،و رابشند،وهرکه برکنار آب روی بشوید،چنانچه زمینه آب روی شسته او درآن آب رود،او را بکشند وهرگناه که کمترازاین جمله باشد عقوبت (او) سه چوب و یا پنج چوب، و يا ده  چوب بزنن، اما بشرطیکه اورا تمام برهنه کنند وچوب زنند بغايمت سخت و محکم، واین احکام (۳) رايسه (۴) نام نهاده اند، یعنی بزبان مغلي حکم وفرمان(۵)

روزی اوکتای وچغتای (۹) هردو(برادر) براهمی درصحرائی ميرفتند (۷) او کتای بیشتربودن و جغتای (۹) پدر درعقب او بربع فرسنگی، نگاه اوكتای درحوض آبی ودید، مسلمانی رادید، که درحوضی (۸) سرواندامی شست، چون اوکتای را نظر برآن مسلمان،افتاد رو بخواص خود کرد وگفت که دریغ آن مسلمان بیچاره همین لحظه بردست برادرم جغتای کشته خواهد شد تدبیرچیست؟بعد ازن فرمود هیچ کس باخود بالشت زریا نقره دارد؟ یکی ازخواص (۹) اوخدمت کرد وگفت (که) با من بالشت نقره موجود است گفت آن مسلمان را بده

(۱) اصل:جغتای(۲) مط و مب: بگیرد (۳) اصلی: احکامی را(۴) اصل: بسيه، اصل، مغولی این کلمه دزاساک است درکتب عوفی و فارسی با شکال با بامه بساق یا ساق بسق و غیره ضبط شده و به پاسارنیدن در فارسی کشتن است (۵) مط و مب: نام نهاده بزبان مغلی یعنی حکمرو فرمان (۶) اصل: جقنای (۷) مط و مب: براهی می رفتند در صحرای(۸) مط و مب: رسید مسلمانی دران حواض سرو اندام می شست (۹)  خواصان





خروج مغل                                                 طبقه۲۳                                                     (۱۵۳)

واو را بگوی تا درحوض اندا زد،چون برادرم جغتای آنجا رسد او را به بیند،ومطالبت کند ،آن مسلمان گوید، که بالشت نقره من درآب(۱) افتاده است بطلب آن بالشت نقره درآمده ام (۲) تا ازکشتن خلاص يابد،آن بالشت نقره بدان مسلمان داد [ند] تا درآب انداخت،وخود براند،چون جغتای آنجارسید،آن مسلمان را بدید (۳) فرمود تا اورا بگرفتند،ازوی مطالبت کرد، که چون يسه خان آن است(۴) که هیچ آفریده در[ون] آب نرود،چرافرمان (را) خلاف کردی؟ برتوکشتن واجب آمد،آن مسلمان گفت: بالشت نقره من درآب افتاده است، بطلب آن بالشت در(ین) حوض درآمده ام (۵)

جغتای فرمان داد: تاجماعت مغلان درآب رفتند،وآن بالشت را طلب کردند.چون بیافتند،براند وآن مسلمان به تدبيرولطف آن بادشاه عادل کریم ا[و]کتای خلاص يافت خفف الله عنه العذاب. بسی او بسیارمسلمان از دست آن ظالم ملعون که جغتاء بود، خلاص يافتند.

جماعتی ازثقات چنین روایت کرده اند: که درتواریخ ما تقدم، وايام سالفه (۶) وقرون ماضيه دربلاد ترکستان وممالك چین و تنكت وطمغاج هرگز پایه شاهی کریم تر،ونيکواخلاق تر[ونیکوترازا[و] کتای پای درکاب نکرده است،چون مملکت پدر بروی قرارگرفت،و برادران و خانان ترکستان کمربستند، لشکرها آماده کرده (۷) باطراف ممالك فرستاد (ه) جرماغون (۸) نوین را بطرف عراق فرستاد،درشهورسنة خمس وعشرين وستمائه.ومنکوته نوین را بطرف غزنين فرستاد، درشهورمن کورطخارستان و قندزوطالقان راحواله اوکرد،وملوك خراسان وغورو کرمان و پارس درقلعها وحصارها که باقی بودند) جمله بقراقرم بخدمت اوكتای رفتند و شحنگان التماس نمودند، واطراف خراسان روی بعمارت نهاد (و) از مسلمان پروری،ا[ و]کتای حکایت دیگرلایق است،آورده شد:

(۱) مط ومب: من درین حوض (۲) مط و مب: نقره در حوض افتاده ا. (۳) مط و مب: مسلمان را در آب دید فرمود (۴) مط ومب: چون فرمان آنست (۵) مط و مب: فتاد. ام (۶) اصل: سالفي ؟ (۷) مط ومب: ساخته گرد، (۸) اصل: جزماعون، مط ومب : جرماغون، راورتی: جرماغون، مورخین دیگرنیزجرماغون،وجوینی جورماغون نوشته است،( جها نکشا- ج ۳ ص ۵۷)








(۱۵۴)                                                        طبقه۲۳                                                 خروج مغل

حکایت

ثقات چنین روایت کرده اند: که جغتای ملعون مدام درایذاءمسلمانان جدمی نمود،واسباب می انگیخت، تا بلاء وزحمتی براهل اسلام لاحق گردد، وبقيه مسلمانان راقلع کند،ومستأصل گرداند، چنانچه ازمسلمانان به هیچ موضعی،علامتی وبقیه یی نماند، ودرانتشارآن فتنه قصد وکوشش می کرد،وجماعت مغلان و دیگرنوينان و بهادران را بران میداشت، تا از مسلمانان کلماتی وحرکاتی باوکتای میرسانيدند، که موجب زحمت وضرر(اهل) اسلام می بود،وسبب قمع و هلاك ایشان می شد، تا وقتی که یکی ازرهيانان بت پرست که بزبان ترکان این جماعت را توينان (۱) میگویند، بران داشت، تا پیش (۳) اوکتای آمد، وگفت من چنگیزخان را درخواب ديدم، مرفرمان داده است تا بتو برسانم، توکه اوکتای وپسراونصب کردی چنگیزخانی (۴) (به هیچ) وجه آن فرمان را مهمل نه گذاری! وازآن يسه(۴) عدول وامتناع ( نه ) نمائی! نباید که رضای چنگیزخان درنيابي! وآن فرمان آنست: که چنگیزخان فرموده است، که مسلمان بسیارشده است (۵) و بعاقبت بر افتادن ملك مغل ازمسلما(نا)ن خواهد بود.اکنون می باید،

(۱) مط ومب: أونیان،راورتی واصلی: توبنان واین صبح است،چه کشیشان بت پرست بودائي مغلی را بخشی و توین می گفتند(تاریخ استیلای مغل ازعباس قبال ص ۸۶) وجمع آن توینان است بقول بارتولد توين تاکنون درمنگولیا برروحانیون بودائی اطلاق می شودسی،چنانچه عوفی گوید که بزبان خطائی نیز چنین است( ترکستان ۳۸۹) بلوشه دربین او بغورنیز همین کلمه را نشان داده وآنرامأخوذ ازتپه سوين TAPASVIN سنسكربت میدانید که دریالی تپه سي شده است ( تاریخ مغل ۲ر۳۱۳) .

(۲) مط و مب: تا به نزديك اوکتای (۳) مط و مب:چنگیزخان (۴) مط و مب: وازآن پس(۵)مط:اند








خروج مغل                                                    طبقه۲۳                                                      (۱۵۵)

که تمامت مسلمانان را که درکل ممالك ما اند، ازآنجا که بلاد چین وطمغاج وتنكت و ترکستان، تا(به) زمین ایران وعجم، تمام مسلمانان را بقتل رسانی، وازیشان نام و نشان نگذاری! اکنون من فرمان چنگیزخان رسانیدم، وازگردن خود این عهده بيرون کردم،می باید که توامتثال(۱) نمائی، وفرمان برداری کنی،وطوايف مسلمانان را مهلت حيات ندهي تا ملك را زوال نیاید(۲)

چون آن فرمان برسانید، پادشاه عادل وعاقل ودانا و هشیار و مسلمان دوست، بفراست پادشاهانه دریافت که این سخن کذب وزوراست (۳) وروايح دروغ از ادای آن بمشام فراست میرسد وفرا کرده برادرم جغتای ظالم است لعنه الله. حالی آن توين (۴) بت پرست را فرمان داد، تا منزلی بزرگ نه با مراتب و ما يحتاج و آنچه لازم آن باشد (۵) مهیا گردآنيد، وفرمود(که) اين فرمان بس بزرمین است، و باهیبت. وخون بسیارخلق می باید ریخت، وهیچ کس نیست، ازملوک و نوینان (۶) و بهادرآن و چربیان (۷) که نه مبالغ مسلمانان اسیر دارد، و دراطراف مالك چین و طمغاج وترکستان وإيران وعجم متفرق اند،وهرآینه این فرمان به جمله می باید (۸) رسانید تا همگنان برحكم (این) فرمان بروندی اکنون ترا صبر(۹) باید کرد، تا بجمله ممالک مغل فرستاده شود و نوينان وچربيان (۱۰) و بهادران و دیگرملوکی جمع شوند،وا ین (۱۱) فرمان باهیبت بدشان رسانیده اید،وبرهمگنان لازم گردد که فرمان (باهیبت تو) را انقياد نمايند.

 پس فرمان داد (تا)این (۱۲) توين بت پرست را بمنزلی که معین کرده بودند فرود آوردند، چنانچه دراعزازواکرام او هیچ دقيقه ازدقايق نیکوداشت فرونگذاشت، که آن گبر لعین درزمین درترکستان وطمناج و چین اسی وصیتی داشت چون مدت معین برگذشت، 

(۱۱) اصل:امثال (۲) مط و مب: تا ملك ما زوال نیابد (۳) مط ومب ا ودروع است (۴) مط ومب: نوین (۵) مط مب. و آنچه از لوازم او باشد (۶) اصل: تونیان (۷) اصل:حربیان، مط ومب:حزبیان، که درنسخ مط جربیان و خرمیان هم آمده است. (۸) مط و مب: بیابد (۹) مط و مب: خبر (۱۰) مط و مب: جزبیان (۱۱) مط و مب: و آن. (۱۲) مط و مب: آن نوین




 (۱۵۶)                                               طبقه۲۳                                                    خروج مغل

واکابر(مملكت) مغل جمع شدند،[وکتای فرمان داد،تامجلسی بس(با) تكلف پادشاهانه چنانچه معهود آن جماعت بود وبارسم نیکوترتیب کردند وشرایط آن کاروباربتقدیم رسانیدند،پس ا[و] کتای برتخت نشست،وجمله بزرگان ممالک(که) حاضر(آمده )بودند پیش تخت کمربستند، وجماعتی که محل نشستن داشتند،بزانوی خدمت درآمدند.

پس فرمان داد، تا آن تومن را باعزازتمام دوبارماه آوردند(۱)[و]چون بیآمد،وپیش تخت بنشیت،[و] کتای فرمود:وقت آنست، که فرمان چنگیزخان تبلیغ کنی وآنچه فرما نیست برسانی (۲) تاهمه امتثال نمایند،آن توبن برخاست وفرمان چنگیزخان بروجهی که دعوی کرده بود،به تبلیغ رسانيد،وباده نمود(۲) همگنان روی برزمین نهادند،وگفتند با تفاق (۴) که فرمان شنيديم،وگردن نهادیم،فرمان پادشاه وقت،[و]کتای چیست؟ که این فرمان را برچه وجه انقياد باید نمود،وچگونه زمی باید کرد،تا بران جمله رو یم؟(۵) ا[وکتای فرمود: که هردعوی را حجتی و برهانی باید، تاصدق از کذب و صحت ازسقم پیدا گردد،این سخن را گواهی ازشواهد احوال لازم است،اگردرست (۱) گردد، که فرمان خانست،لازم باشد که همگنان منقاد فرمان باشد،واگر کذب وزوراست (۷) با لقاءاین شخص یا افترا کرده صاحب غرضی،خون خلق ورعايا و بندگان باروغی ریخته گردد (۸)

چون ا[و]کتای این سخن بگفت،حاضرآن روی برزمین نهاد ند،که آنچه (۹) بر لفظ خان میرود، به نزد جمله عقلاء عالم، واهل تمیز وخرد، بر ين مزیدی نتواند بود، (که) سخن پادشاهانه وحديث بزرگانه است، که ازکمال عقل و فرماندهی تقاضا میکند(۱۰) وهيچ آفریده، دست اعتراض برناحیه این فرمان نتواند نهاد،اما می باید

(۱) مط و مب: بارکاه او حاضر کردند (۲) اصل:برسان (۳) مط و مب: تبلغ نموده با دارسانید (۴) مط و مب: و با تفاق گفتند (۵) مط و مب: برویم (۶) مط و مب: راست گردد.(۷) مط و مب: کذب و دروغ و یا افترا کرده است،بگفته صاحب غرض (۸) مط ومب: نگردد، (۹) اصل: این چه (۱۰) مط ومب: همین تقا ضا کند











خروج مغل                                                طبقه۲۳                                                        (۱۵۷)

که اوکتای فرمان دهد واشارت کند، که صدق و کذب وصحت وفساد این دعوی به چه وجه معلوم (ومبردن) گردد؟ا[و کتای روی بدان توين (۹) (بت پرست) کرد وگفت که تو زبان مغلي داني [و] با زبان ترکی: یا هردو زبان بدانی؟ آن توین (۱) بت پرست گرفت.من زبان ترکی دانم و زبان مغل ندانهم.

ا[و]کتای روی بغلان بزرگ کرد،که اصل و نسب ایشان مغل خاص بود، تخت شما را يقين و روشن است،که چنگیزخان، جززبان مغلی هیچ زبان دیگرندانستی،همه روی برزمین نهادند،وباتفق گفتند که سخن همچنین است، (که ) چنگیزخان هیچ زبان دیگرنداستنی،مگرزبان مغلی [ای] روی بدان توين (۱) کرد،که چنگیزخان آن (۴) فرمان بکدام زبان بتورسانيد [ه] بمغلي يا بترکی؟ اگر(به) مغلی گفت، چون تومغلي ندانی، به چه وجه ترمعلوم شد، که او چه می گوید؟ واگربه ترکی گشت (چون) او ترکی نمیدانست، چه گونه فرمان رسانید؟ جوابی که از ورايحه صدق آيد، بازتوی، آیا بدان رفته شود.

آن توين (۱) بدکیش بت پرست (۳) ملعون خاموش ماند،وخجل گشت (۴) چنانچه دم ازان دوزخی برنيامد و فضيحت شد، جمله تركان ومغلان وملوک (۵) ترکستان با تفاق روی برزمین نهادند، که آن فرمان دروغ است، و از صدق عاری.[ و] تای آن توين (۶) را گفت که به حرمت برادرخود ترا سیاست نمی کنم (۹) بجای خود بازرو (۷) وبگوي جغتای [را] واتباع اول را که دست ازاین اهو تعدی مسلمانان بدارند، که ایشان برادران و یاران ماند و قوت مملکت ما ازایشان ظاهر شد.وجهانیان به مدد ایشان مسخرماتشتند، خفف الله عنه العذاب.بعضی از ثقات چنین گفتند، که آن جنس (۸) الطاف واکرام دليل آن بود، که) [و] کتای درسرمسلمان شده بود،والله اعلم.

(۱) مط ومب: نوین (۲) مط ومب: این (۳) مط و مب: زشت سرشت (۴) مط رمب: خاموش و خجل بمانيد،چنانچه (۵) مط ومب: جمله بزرگان مغل وملوك (۶) مط ومب: گفت: ترا بجهت حرمت برادرخود چغتای باست نمی کنم (۷) مط ومب: گرد (۸) مط و مب: اين چنين ) لطاف