زبان دری
عمومیات زبان دری مبدأ و پرورشگاه زبان دری انتشار آن از خراسان (افغانستان) به فارس (ایران)
عمومیات زبان دری
بخشهای قبلی بطور مجموعی بحیث یک مقدمه نشان می دهد که خاک های بین اکسوس و اندوس پرورشگاه زبانهای خانواده هند و آریائی بوده و به ترتیب زبان ویدی زبان زند یا اوستائی، زبان پراکریت گندهاری، سانسکریت ،کلاسیک زبان پرثوی یا پهلوی پارتی خراسانی، سغدی، اسکائی، تخاری و پهلوی ساسانی بدون ذکر شاخه ها و فروعاتی که هنوز هم بصورت دسته های غلچه ای پامیر و نورستانی از بین نرفته است دوره به دوره ما را به عهد اسلامی نزدیک می سازد.
با سقوط کوشانی های بزرگ در افغانستان و عروج ساسانی ها در ایران و تسلط سلاله اخیر الذکر در خراسان زبان پهلوی ساسانی با همان تاثیر فراوانی که از پهلوی پارتی برداشته بود، در صفحات شمال و شمال غربی افغانستان در باختر و سیستان راه یافت و حتی در سایر نقاط ملکت هم پراگنده شده بود طوریکه دیدیم در دوره یفتلی و بعد از آن تا آغاز عهد اسلامی حتی در سه چهار قرن اولیه هجری پراکریت و برهمی سانسکریت و دیواناگاری زبان و رسم الخط پهلوی در آریانا متداول بود آنچه از نقطه نظر مبحث بعدی یعنی پیدایش زبان (دری) است، انبساط زبان سغدی دردوره یفتلی و تماس مزید آن با پهلوی ساسانی است که نتیجه آن بر زبان دری بی تاثیر نمی باشد.
زبان دری
معمولاً زبان دری را منحیث لغت دو نوع معنی می کنند. یکی به اساس کلمه (در) و آنرا زبان (درگاه) و (دربار) میخوانند و دیگر منسوب به (دره) که زبان کهستانی شود و این توجیهات بیشتر به اساس قاموس ها و کتب لغت معمول شده است. برهان قاطع کلمه دری را چهار گونه تعبیر می کند:
۱- گویند لغت ساکنین چند شهری بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است.
۲- ... و طایفه ای برآنند که مردمان درگاه کیان بر آن متکلم می شده اند.
۳- ... و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می آمدند و زبان یکدیگر را نمی فهمیدند، بهمن فرمود تا دانشمندان زبانی را وضع کردند و آنرا (دری) نام نهادند.
۴- ... و منسوب به دره را نیز گویند، همچو کبک دری و این اعتبار خوشخوانی هم میتوان بوده باشد زیرا که مهمترین لغات فارسی زبان دری است.
خلص این چهار تعبیر این است که اصل منشأ و کانون پرورش زبان دری خراسان و ماورا النهر بوده و در عصر ساسانی محتملاً زبان دربار هم اتخاذ شده بود.(25) چون این خلاصه حاوی تمام نظریات در اطراف زبان دری میباشد در روشنی تحقیقات آنرا مفصل تر شرح می دهیم.
مبدأ و پرورشگاه زبان دری
قدیمترین نظم و نثر دری را که تا حال سراغ می توان کرد یا در خراسان و یا در ماوراالنهر به میان آمده است حنظله بادغیسی و محمد بن وصیف سکزی که قدیم ترین شعر دری را به آنها نسبت می دهند، از ولایات هرات و سیستان میباشند قدیم ترین آثار منثور این زبان یا در خراسان و یا در ماورا النهر نوشته شده مقدمه شاهنامه ادبی منصوری که از طرف منصور العمری و به نام ابو منصور محمد عبدالرزاق در 346 هجری تحریر گردیده ترجمه تاریخ طبری که از طرف بلعمی وزیر منصور بن نوح سامانی در 356 هجری تحریر شده در عصر سامانیها در ماوراً النهر به میان آمده است.
مقارن همین زمان حدود العالم که مولف آن معلوم نیست، در 372 هجری برای یکی از امرای آل فریغون گوزگانان، ابوالحارث محمد بن احمد تحریر شد و ابوالمؤید بلخی گرشاسب نامه و عجائب البلدان خود را تالیف کرد که متاسفانه اصل آنها از بین رفته ولی تاریخ سیستان و مجمل التواریخ شاهد وجود آنهاست زیرا از آنها فصولی نقل کرده اند. (26) واضح میشود که اولین پارچه منظوم و منثور دری که عجالتاً در دست است در طی قرن چهار هجری در خراسان و ماوراالنهر به میان آمده است و باختر و ماورا النهر آنروز و زابلستان مبدأ و پرورشگاه اولیه آن محسوب میشود البته این شواهد که عین حقیقت است محتاج تقویه دلایل دیگر نیست با آنهم شباهت مزید لغات دری به سغدی و پرثوی یا پهلوی پارتی خراسانی که پارچه های آن از خرابه های تورفان کشف شده، ساحه جغرافیائی سائر لهجه های دری مثل: هروی، سکزی زاولی را در افغانستان و وجود لغات صاف دری در افغانستان و ماورا النهر و بخصوص در کشور خود ما و باز تاثیر زبانهای اسکائی و تخاری که در آریانا معمول بود و تاثیرات متقابله ادب سغدی و پهلوی ساسانی که در آریانا بعمل آمده و تاثیری در زبان دری بخشید و بالاخره انتشار زبان دری از خراسان (افغانستان) به فارس (ایران) چه در عصر ساسانی که محض زبان دربار باقیمانده و چه بعد از قرن چهارم هجری که بجای پهلوی زبان علمی و ادبی آن کشور هم شد هر کدام بجای خود محکمترین دلیلی است که مهد زبان دری را در خراسان (افغانستان) و ماوراالنهر ثابت می سازد.
حالا که مهد ظهور و پرورشگاه اولیه زبان دری شناخته شد، می خواهیم کمی در اطراف منشأ آن صحبت کنیم معمولاً فارسی دری را در خانواده السنه آریائی در سلسله ای گرفته اند که صورت قدیم آن فرس هخامنشی صورت متوسط آن پهلوی ساسانی و صورت جدید آن فارسی دری کنونی می باشد. مبدأ جغرافیائی و روشن شدن موجودیت زبان پرتوی پهلوی خراسانی و زبان سغدی و ظهور آثار ادبی این دو زبان از خرابه های تورفان و ثبوت قطعی نفوذ ادبی پرثوی ساسانی و ارتباط محکم ادبی زبان با پرثوی و سغدی و تشخیص بغایت زیاد لغات دری در زبان اخیرالذکر و موجود بودن زبان دری در افغانستان معاصر، زبان پهلوی در ایران معاصر و باز تاثیر زبان اسکائی بخصوص تخاری در زبان دری یک سلسله دلایلی است که به اساس آن منشأ زبان دری به دو زبان پرثوی یا پهلوی خراسانی و سغدی که آنهم در بلخ و بخارا و تخارستان و سمرقند معمول بود، ارتباط پیدا می کند و تخاری یا زبان کوشانی که به نوبه خود زبان دیگر همین نواحی است با تاثیری که در اصل ساختمان سغدی وارد کرده و با تاثیر مستقیم خود در شکل لسان دری بی مدخلیت نیست چنانچه مطابق بعضی نظریه ها (دری) را اصلا مخفف تخاری می دانند.(29)
پس چه از نقطه نظر مبدأ جغرافیائی و پرورشگاه اولیه زبان دری در قرون اولیه هجری و چه از روی کشفیات جدید و پیدا شدن لغاتی در زبان سغدی که در (دری) وجود دارد و پهلوی ساسانی فاقد آنست، منشأ زبان دری به هیچ وجه به پهلوی ساسانی و به فرس هخامنشی نمی رسد بلکه به پرثوی یا پهلوی پارتی خراسانی و سغدی تعلق میگیرد و تخاری هم در آن بی تاثیر نیست و این سه زبان در دو طرفه آمودریا در باختر و تخارستان و ماورا النهر در ساختمان زبان دری به ترتیب مراتب در طی چندین قرن پیش از عهد اسلامی دخیل اند. چون زبان سغدی در نگارش آثار مذهبی ،مانویان بودائیان و حتی ترسایان نسطوری مدت چندین قرن متداول بود و زبان علمی آسیای میانه محسوب می شد، احتمال زیاد دارد که رکن اساسی منشأ زبان دری معجونی است مرکب از زبان پهلوی ساسانی و لغات عربی، حال آنکه یکی از صفات زبان دری حقیقی عدم دخالت زبان عربی است و قرن ها پیش از ظهور زبان عربی در این دیار تشکل نموده بود. از جانب دیگر دری زبانی نیست که بعد از نابود شدن پهلوی ساسانی به میان آمده باشد بلکه پهلوی و دری دو زبانی است که موازی بهم یکی در فارس و دیگری در خراسان (افغانستان) به میان آمده و نشو و نما کرده و به زمانهای معین از کشورهای مبدأ درخاک های دو مملکت پراگنده شده اند و عامل اساسی شباهت و ارتباط لغات این دو زبان علاوه بر قرابت خانوادگی معاصر بودن و انتشار آنها به خاکهای یک دیگر است.
شبهه ای نیست که پارچه های منظوم و منثوری که عجالتاً از زبان دری در دست است از نقطه نظر قدامت از قرن سوم هجری تجاوز نمی کند ولی اگر همین آثار را با کتب معاصر آن بزبان پهلوی مقایسه کنید آن گاه سلاست و پختگی و روانی (دری) بر (پهلوی) آشکارا میشود. مسلم است که دری یک دفعه و بدون سابقه معاصر صفاری ها و سامانیها به میان نیامده بلکه چندین قرن سابقه داشته که متاسفانه تعیین آن عجالتاً مشکل است اگر واقعاً همان طوریکه (ابن مقفع) و (ابن ندیم) ادعا می کنند، دری زبان درباری ساسانیان شده باشد چنانچه در متون عربى حتى فقره هائی هم به زبان دری به شاهان ساسانی نسبت داده شده است(27) آنگاه مسلم میشود که مراحل ابتدائی زبان دری تا قرن پنج و چهار حتی 3 مسیحی اقلاً دو یا دونیم قرن از عهد اسلامی پیش برده شده میتواند ملتفت باید بود که دری در قرون پیش از اسلام و محتملاً در قرن اول و دوم هجری شکل اولیهٔ داشت که باید آنرا صورت متوسط سغدی و پهلوی پارتی خراسانی خواند. بلاشبهه رواج پهلوی ساسانی که بعد از عصر کوشانی های خورد و یفتلی ها در خراسان بعمل آمده در آن بنوبه خود تاثیر ،بخشید، تاثیری که آنرا تقویت نمود پیشتر گفتیم که پختگی و سلاست دری بر پهلوی ساسانی از روی آثار معاصر آن دو زبان معلوم میشود ، در صورتیکه قدامت پهلوی پیش از قرن چهارم هجری تا آغاز دورهٔ ساسانی واضح است. منطق حکم میکند که دری همچنین سابقه ای داشته تا در قرن چهار بدین پایه نضج و سلاست رسید و آن گاه گوی سبقت را از پهلوی ربود. فراموش نباید کرد که پختگی زبان دری بر پهلوی ساسانی از این هم معلوم میشود که هر دو در معرض هجوم زبان عربی قرار گرفتند. نتیجه پهلوی در فارس بطور عام بعد از قرن سه و چهار هجری در تحریر آثار از میان رفت و بعد از قرن هفتم حتی در مغرب آنکشور هم بکلی ناپدید شد حال آنکه دری در خراسان همان خراسانی که آنجا هم پهلوی حرف زده میشد و نفوذ زبان عربی نیز در آن جابجا شد، رو به انکشاف مزید .گذاشت تا قرن چهارم هجری زبان دری منحصر به خراسان (افغانستان) و ماوراالنهر بود و بحیث یک زبان علمی و ادبی پخته و روان و سلیس آثار منثور و منظوم در آن تحریر می شد و در این وقتها در فارس معمول نبود حتی یک شعر و یک رساله هم در ین زبان مقارن این زمانه ها در آن مملکت دیده نشده است. ملتفت باید بود که ا گر ساسانیها به راستی بعد از بسط نفوذ در خراسان، دری را زبان درباری خویش اتخاذ کرده باشند، در چهار دیواری بارگاه بحیث یک زبان تشریفاتی قبول شده بود و در بیرون بارگاه عمومیت نداشت. و زبان علمی و ادبی آن مملکت قراریکه گفتیم پهلوی بود. و بزبان طبری هم می نوشتند و پهلوی تا زمان استیلای مغل در حصص غربی فارس کم و بیش باقی ماند تا اینکه در اواخر عصر سامانی و اوائل دورهٔ غزنوی در اثر فتوحات سلاطین خراسانی در ری، جبال، گرگان و اصفهان راه نفوذ زبان دری خراسان در خاک های همسایه غربی ما باز شد و آهسته آهسته زبان پهلوی را در نقاط غربی فارس عقب زد و بعد از قرن چهارم هجرى بحیث زبان علمی و ادبی جای آنرا فرا گرفت و به اصطلاح ملک الشعرا بهار بعد از تسلط دولت سلجوقی در عراقین این معنی قوت "یافت یعنی زبان دری بر سراسر کشور فارس انبساط یافت.