32

خوارج

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

بعد از وفات حضرت رسول (صلعم) نخستین اختلاف داخلی بین مسلمانان در عصر خلیفۀ سوم حضرت عثمان بن عفان افتادف تاکه در نتیجه افتراق شدید بین دو قبیلۀ بزرگ بنی هاشم و بنی امیه روی داد و جمعی از مسلمانان مصر و کوفه و بصره به مدینه امدند و ازو خواستند تا خود را از مقام خلافت خلع کند چون حضرت عثمان این سخن را نپذیرفت مردم مذکور در خانه اش افتادند و اورا در حالیکه قرآن میخواند بشهادت رسانیدند(سنه۳۵هـ۶۵۵م)

این واقعه مسیر تاریخ اسلامی را بر گردانید، زیرا مصر یان حضرت علی و بصریان طلحه بن عبیدالله و کوفیان زبیرین عوام سه تن از بزرگان سرشناس صحابه را به خلافت میخواستند و مردم مدینه نیز خواهان خلافت آل نبی و حضرت علی بودند و بنابرین با او به خلافت بیعت نمودند که درین جمله طلحه و زبیر نیز با اکراه بیعت کرده بودند ولی از مدینه بمکه و از انجا به عراق رفتند. و در مقابل حضرت علی صف آراستند.

۱طبقات الشافعیه جلد اول و دوم طبع مصر ۱۳۲۴ق 

چون حضرت با لشکریان و یاران خود بمقابله بر امد درواقعه جمل۱ تلاقی فریقین روی داد(سنه ۳۶هت۶۵۶) و درین جنگ ده هزار نفر از طرفین به شمول طلحه و زبیر کشته شدند. و چون خلافت بر حضرت علی قرار گرفت او مرکز را از مدینه به کوفه انتقال داد.

در عصر عثمانی حضرت معاویه بن ابوسفیان یکی از اعیان صحابه وداهیان امت در شام والی بود چون حضرت علی اورا عزل کرد معاویه که مرد قوی  و نافذی بود و رجال فراوان از قریش با او بودند مخالف شد و از مردم بیعت گرفت و در نتیجه جنگ یاران علی و لشکریان معاویه صفین ۲ در سنه ۳۷ هـ۶۵۷ روی داد که تا یکصد و ده روز جاری بود و از طرفین هفتاد هزار نفر کشته شدند و چنین بنظر می امد که لشکریان حضرت علی پیروز باشند.

بموجب این اعلان ابو موسی ، حضرت علی خلع شد ولی عمر و بن عاص گفت: «شما شنیدیدکه ابو موسی علی را خلع کرد و من اورا خلع کردم ولی من صاحب خود معاویه را بر خلافت ثابت می سازم زیرا او جانشین عثمان و احق مردم بمقام و خون خواهی اوست.»۱

با این واقعه محاربان میدان صفین بر سه دسته تقسیم شدند.

اول : مردم شام با معاویه بیعت کردند.

دوم : اهل کوفه و جمعی دیگر از شیعه بر بیعت حضرت علی باقی ماندند.

سوم : جمعی بسبب قبول تحکیم بر حضرت علی خروج کردند و شعار خود را «لاحکم الاالله»۲  قرار داده از کوفه به قریه حرورا بر امدند و ایشانرا بسبب خروج بر حضرت علی خوارج   یا حروریه   یا محکمه گویند بکسره کاف بسبب تمسک به شعار « لاحکم الا لله» و گاهی هم شراة نامیده می شوند که این نام را از آیء« و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله » گرفته اند.۲

خوارج عبدالله بن وهب را سبی را برخود امیر ساختند و در نهروان ۴ در سال ۳۸هـ۶۵م با حضرت علی (رض) جنگیدند که ۱۸۰۰ نفر کشته شدند و بعد از ان حضرت علی 

۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۵۹ ببعد الاعلام ۵/۱۰۷

گلود زیهر در عقیده اسلامی ۱۷۰ و تاریخ تشریع اسلامی سه استاد ۱۴۲

۳ خضری در تاریخ تشریع اسلامی ۱۶۲

راهم یکی از زین خوارج عبدالرحمن بن ملجم مرادی روز۱۷ رمضان ۴۰ هـ۶۶۰ م در مسجد کوفه شهید گردایند. 

خوارج در ممالک اسلامی پراگنده شدند و با دولت اموی مخالف بودند و از راه پارس و کرمان به خراسان و سیستان و دیگر بلاد شرقی و جنوبی خراسان هم رسیدند که در تاریخ افغانستان در قرون نخستین اسلامی سهمی دارند.

تعالیم خوارج:

خوارج در عقائد و اعمال و اخلاق رویه های خاصی داشتند که در بسا از مسائل تعبدی و احکام شرعی با مذاهب اربعۀ دیگر اسلامی و شیعیان مخالفت میکردند   و بنابرین اهل مذاهب مذکور ایشانرا خوامس گفته اند.۱

از جمله نکاتیکه از تعالیم خوارج مهم تر است اینست:

۱/حکم به کفر مرتکب گناه کبیره و کسی که از هدایت قرانی تجاوز کند ۲و بنابرین خوارج در قضیه تحکیم با تمام کسانیکه دران دست داشتند مخالف شدند و بعد از خلافت شیخین کسی را بر درستی و راستی دانند که به لاحکم الالله قائل باشد در صورتیکه احکام قران موجود اند موضوع خلافت نبی را نباید به حکمت بشر گذاشت. ۳

۲/خروج بر امام جائر واجب است و تقیه جائز نیست و بنابرین خوارج بنی امیه و بنی عباس جنگیدند و هیچ سلطه را شرعی ندانستند.

۳/مسلمانان در اختیار امام و خلیفه مختار مطلق اند و بنابرین خلافت به قریشی یا عربی یا کدام نژاد و طائفه خاص مربوط نیست و حسب و نسب دران شرط نباشد و ممکن است غلام حبشی را بشرط لیاقت خلیفه ساخت و باید خلیفه از خدا بترسد و با او تعلی اطاعت تام نماید و براحکام دین سخت استوار باشد . اگر ازین راه تجاوز 

۱عقیده۱۷۳

۲تاریخ تشریع۱۴۲

۳عقیده ۱۷۰

۴الفرق بین الفرق ۵۵

کند ، عزل او واجب باشد و در صورتیکه عزل را نپذیرد کشتن او واجب است. ۱

۴/درنزد خوارج اعمال مانند نمازو روزه وغیره جزوایمانند وتنهابا قرارلسان وتصدیق قلب ایمان کامل نشود بلکه اقامه اعمال نیز باآن لازمست.۲ 

ازفرقه های خوارج ازارقه  صفریه نجدات اباضیه معروفتراند وایشان درعبادات متشدد وبه عقیدات خود سخت مخلص بودند واحکام فقهی رابااخلاق ربط میدادند وخوی وخلق رادر مسائل تعبدی دخیل می شمردند مثلا دروغ وسعایت وبد گویی وغبیت رانیز ازنواقض وضوء میگفتند وطهارت خلقی راهم ازفروضی میدانستند که نماز بدون آن جائز نباشد.۳ 

خوارج درمسائل اجتماعی امیال دیموکراسی داشته ودرمقابل مظالم حکام احتجاج ومقاومت میکردند . وشمشیر ازنیام می کشیدند وفقیهان ایشان به عقلیت میل داشته و

RATIONALIST

ودرمسائل دینی دارای افکار حروآزادی بوده اند .۴ ولی وزهب فلسفی وفقه وسیع ومنظمی ندارند ودرمسائل کلامی تاحدی ازمعتزله متأثراند مانند قول بااهل سنت مخالفند مثل اینکه اردواج راجز دربین خود جائز ندانند وبسبب عقائد یکه درانتخاب امیر داشتند مورخان معاصر ایشانرا جمهوریت خواهان آن عصر شمرده اند زیرا درمقابل ایشان شیعیان به انتخاب امیر قابل نبودند واین امرر امنصوص می شمردند.۶ 

۱تاریخ تشریع ۱۴۳ وعقیده ۱۷۱

۲همین کتب 

۳عقیده ۱۷۱بحوالت دین اسلام تالیف کلین ۱۳۲ طبع لندن ۱۹۰۴م 

۴عقیده ۱۷۱

۵ضحی الاسلام ۳/۳۳۶

۶تاریخ الاسلام السیاسی ۱/۳۲۷

خوارج درخراسان :

باری خوارج باچنین افکار وهویت درکشور های اسلامی سالها باامویان وعباسیان پیکار ها می نمودند ومردمی دلیر شجاع وراست ودرراه مسلک خود سرباز بوده اند ودرخراسان وبلاد وکوهسار افغانستان تشکیلات منظمی داشته اند. مثلا در سنه ۱۶۰هـ۷۷۶ م در خراسان یوسف البرم از همین مردم باجم غفیری بر المهدی خلیفۀ عباسی خروج و انتقاد کرد و هیاهوی بزرگی را تولید نمود که ماشرح خروج و قتل اورا در فصل ۳قسم ۸ به تفصیل داده ایم.

خارجیان سیستان ، علمای معروف وزبردستی در علوم عربی نیز داشته اند، که از ان جمله درین فصل در قسمت علوم ادبی ذکر ابو حاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستانی (متوفی ۲۴۸هـ) گذشت که یکی از اعاظم ادباأ و مولفان دورۀ عباسی و از شاگردان ابو عبیدۀ معمر(به فتحه دومیم) نحوی بزرگ است (متوفی خوارج سیستان بودم بنابرین همواره مرا گرامی داشتی.۱

در بارۀ اغاز حرکت خوارج در سیستان چنین نوشته اند: که قطری بن الفجاءة یکی از صنادید عرب با عبدلارحمن بن سمره به سیستان امده بود و همین قطری بعد از واقعۀ تحکیم در جملۀ خوارج از جمعیت میدان صفین برامد و کسان خود را به سیستان فرستاد و مردم اینجارا ا خود متفق و هم عقیده ساخت.۲

بعد ازین خوارج سیستان را در تاریخ این سرزمین کار نامهای بزرگست و با امویان و عباسیان پیکار های عنیف و صعبی دارند مثلا:

۱/جنگ خوارج سیستان با لشکر عرب که به سرداری حریش بن بسطام با عبیدالله بن ابی بکره امد بودند(حدود ۷۸هـ۶۹۷م) که اعراب لشکریان تباه شدۀ خود راجیش الفناء نام کردند. ۳

۲/در سنه ۸۲هـ۷۰۱ م همام بن عبدی سدوسی سالار بزرگ خوارج با عبدالرحمن بن اشعث جنگ کرد و هزیمت یافت.۴

۱ترجمل فارسی ملل و نحل ۹۵ ببعد

۲تاریخ سیستان ۱۱۰

۳تاریخ سیستان ۱۱۱

۴تاریخ سیستان ۱۱۳

۳/درسنه۱۰۷هـ۷۲۵م بشر حواری امیر شرط سیستان بدست پنج تن خوارج کشته شد و جنگ کردند و برسیستان غلبه نمودند.۱

۴/در سنه ۱۲۶هـ۷۴۳م بین بنی تمیم و بی بکر که خوارج بودند در سیستان جنگی واقع شد که تا ز۱۲۸هـ۷۴۵م این فتنه دوام کرد، و هفتاد مرد پیر دران کشته شدند که بدین سبب انرا وقعة الشیوخ گفتند.۲

۵/درسنه۱۳۰هـ۷۴۷م شیبان خارجی با مردم سیستان همدست شد و با عبدالله بن معاویه حکمران سیستان پیکار کرد که دران شیبان کشته شد، ولی مردم سیستان عبدالله را بسوی  فراه راندند.۳

۶معن زائده حاکم سیستان خوارج را در بست به ساختن کاخ خویش گماشته بود ایشان فراهم امدند و در سنه ۱۵۲هـ۷۶۹م شکم اورا دریدند.۵

۷/در سنه ۱۶۵ هـ۷۷۲ خوارج سیستان حاکم منصور خلیفّ عباسی حضیین بن محمد را بگشتند که بجاش عبیدالله بن علافرستاد شده. ۶

۹/ در سنه ۱۰۲ هـ۷۸۸ م حضین خارجی میان بست و سیستان با صدقه بن عثمان سرلشکر داود بشرمقابل گردیدف که درین جنگ حضیین خارجی با بسی از مردم خود کشته شد.۷

۱تاریخ سیستان ۱۲۶

۲تاریخ سیستان ۱۳۲

۳تاریخ سیستان ۱۳۳

۴تاریخ سیستان۱۴۰

۵تاریخ سیستان ۱۴۷

۶تاریخ سیستان ۱۴۸

۷تاریخ سیستان ۱۵۴

این بود خلص وقائع خوارج در سیستان که بعد ازین باخروج حمزه بن عبدلله در ۱۸۱ هـ۷۹۵م دوام میکند و ماشرح انرا در قمست دهم فصل سوم به اشباع و تفصیل داده ایم و معلومست که این خوارج سیستانی در بسا بلاد دیگر هم قوت و سکونت داشتنند و مثلا : مولف حدود العالم گوید: که در حدودالعالم گوید: که در حدود۳۷۲هـ۹۸۲ م در حصار محکم گردیز مردمان خوارج بودند. ۱

گاهی خوارج سواحل عربی هم بوسیلۀ کشتی از راه بحر به سند می امدند و در سرزمین های شرقی و جنوبی خراسان تبلیغ مسلک خود را می نمودند مثلا در سنه ۱۴۲هـ۷۵۹م حسان بن مجاهد خارجی از راه رقه بوسیلۀ کشتی بر سواحل سند پایین امد و کوشید تا ازینجا لشکری را بمقابل عباسیان برد ولی عمر بن حفص والی سند از هوا خواهان دودمان نبوی بود و حسان خارجی را مجبور ساخت که بموصل بر گردد.۳