المتقی بالله
ابواسحاق ابراهیم بن المقتدر، مادر او رومیه بود حلوت ( ۴ ) نام . بیعت او روز چهارشنبه بیستم ماه ربیع الاول سنه تسع و عشرین و ثلث مائه بود، چون او را بیعت کردند به نزدیک عم خود آمد القاهر بالله، و او را میل کشیده بودند و گفت: مرا بر خلافت جبر میکنند ، من بی رضاء تو قبول نکنم ،عم او از وی راضی شد و گفت: برادرتست ، الراضی بر من ظلم کرد، اما من از تو برین لطف راضی شدم و خود را خلع کردم، و خلافت بتو تسلیم کردم ، پس هزار دینار سرخ از دفاین خود المتقی بالله را داد ، و درعهد متقی ماکان را ، کردان ( ۵ ) در صحرا بکشتند و ترکان و لشکر بغداد بر ترکی جمع شدند، که نام او تورون بود، و او را بر لشکر امیر کردند ، و متقی بر ترکان نا اعتماد شد و نصر احمد سامانی در ولایت او در شعبان سنه تسع و عشرین ( ۶ ) و ثلث مائه برحمت حق پبوست، و از دارالخلافة نوح احمد را لواء و عهد عجم فرستادند، و متقی فرصت طلبید و بموصل رفت و تورون بواسط بود، تورون بموصل آمد، و میان متقی و تورون بآ خر صلح شد که سر لشکر تورون باشد. چون متقی به لشکر گاه تورون رسید، تورون پیش او پیاده شد. چون متقی به سرا پرده او رسید، متقی را بگرفت، و میل کشید ، و این حادثه روز شنبه نوزدهم ماه صفر سنه ثلاث و ثلثین و ثلث مائه بود،و روایت سلامی ( ۷ ) صفر سنه اربع . و مدت خلافت او سه سال و یازده ماه بود، و وفات او بعد آن در شعبان سنه سبع خمسین و ثلثمائه بود والله اعلم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)اصل: بحکم خون بدار الخلافت آمدند.( ۲ ) در متن اصل برکلمه متعدی خط گرفت شده و بالای آن مقتدر نوشته اند که شاید مقتدری باشد. در، پ : معتدی . ( ۳ ) اصل: دوماه، الکامل : ده ماه.( ۴ ) اصل: حلوت. پ : خلوت. مجمل و سیوطی : خلوب .( ۵ ) الکامل : کر ا د یس. ( ۶ ) الکامل وغیره :
رجب ۳۳۱ هجری . ( ۷ ) ر: ۵