32

عیاشی های بابر

از کتاب: ظهیرالدین محمد بابر

چنانچه گفته شد بابر در طول عمر خود بزمهای میگساری داشت ، درسیر های تفریحی و لشکر کشیها و اوقات عادی همواره یاران هم پیاله با اوبه قدح پیمائی می پرداختند، در منتزهات و تفریح گاه ها و مواقع خوش منظره کابل جایی نیست که وی در آن بزم میگساری را نساخته باشد، و یا از وسایل دیگر نشه آور مانند معجون و افیون کیفی نبرده باشد .

ولی عیاشی او همواره در بزم یاران میگسار بوده و اطلاعی از معاشقه با زنان و غلمان نداریم ، جز عشق موقتی که اورا در اوایل جوانی با بابری در اند جان روی داده بود.

وی در بابر نامه زنا و معاشرت با زنان نا مشروع را بنظر کراهت و انتقاد میبیند و فسق وفجور را باعث خرابی خانواده های شاهان میداند ولی با موسیقی و مناظر دل انگیز و زیبا عشقی دارد و در بابرنامه از هنرمندان موسیقی و بسا از منتزهات و تفریح گاه های کابل ومناظر دلکش آن نام می برد. وی از زندگانی حظمی گیر دو گویند که در کابل برلب حوض تخت شاه این شعر خود را کند ه بود :

نوروز و نو بهار و می و دلبری خوش است

بابر بعیش کوش که عالم دوباره نیست