همایون
بعد از وفات تیمور شاه درسا 1793 م در کابل ، تعین جانشین او در میان درمیان فرزندانش امری بود مشکل و عدم وصیت شاه درین باره و حاضر نبودن بعضی از شهزادگان در کابل مثل همایون و محمود بر اشکال امر افزوده بود . در زمان حیات تیمورشاه چند نفر از پسران او در ولایت مختلف مملکت حکمران بودن مانند همایون در قندهار محمود و حاجی فیروزالدین در هرات عباس در پشاور و غیره اگر چه وزرای کار اگاه تیمور شاه سردار پاینده خان ، قاضی فیض االه خان و ملا عبدال غفار خان خبر مرگ شاه را از روی مسلحت جویی پنهان نموده و از میان شهزاده گان لایق ترین آنها شهزاده زمان را به پادشاهی انتخاب نمودن معذالک با اخذ این همه تدابیر لازمه چی در کابل چی در ولایات جار و جنجال برپاه شد ولی تاثیر قطعی وارد نتوانست شهزاده گانی که در کابل بودن در خانه شهزاده عباس جمع شدن و اورا از طرف به پادشاهی انتخاب نمودن ولی وزرای فوق الذکرکه طرف دار شاهی زمان شاه بودن آنها را دست گیر نمودن تحت فشار قرار دادن .چون همایون و محمود که در قندهار و هرات بودن اطلاع یافتن هر دو سر مخالفت گرفتن زمانشاه بعد از انتظم عمور پایتخت ، فرمانی به برادرش همایون فرستاد و او را به قبول پادشاهی خود دعوت نمود اما همایون که منحیث سن وسال بر زمان بزرگتر بود و در حیات پدر هم مقام ارجمند داشت و خویش را مستحق حقیقى تاج و تخت میدانست از قبول چنین امری استنکاف نمود و در نتیجه قوای دو مدعی سلطنت در محلی موسوم به (باغ ببرو) که بعضی آنرا در دو کروهی قندهار و برخی در دو کروهی شرق قلات قرار میدهند بهم مقابل شدند . افواج همایون با تحت قیادت میر آخور مهر علیخان و لشکر زمانشاه تحت ادارۀ سردار پاینده خان ملقب به سر فراز خان بود ، کار بجنگ نکشید و شخصیت پاینده خان و طرز استدلال او مهر علیجان را از جنگ منصرف نموده واخیر الذکر با اکثر قوای خود تسلیم گردید . همایون ناچار با خسرش دلدار خان به شهر بر گشت و از قندهار راه بلوچستان پیش گرفت و نزد نصیر خان بلوچ پناه بود . با این کامیابی سلطنت زمانشاه مستقر شد و مقام پاینده خان در دربار شاه به مراتب بلند تر گردید . زمانشاه بعد از نظم و نسق امور شهر قندهار، پسر خویش شهزاده قیصر را که هنوز طفلی هفت ساله بیش نبود به نیابت عبد الله خان نورزائی حکومت قندهار نامزد نمود و خود روانه هرات شد و بعد از نظم امور بکابل مراجعت کرد و از اینجا به مرکز ولایت شرقی کشور یعنی شهر پشاور رفت و بفکر طرح نقشه فتوحاتی در هند شد.
همایون که متر صد فرصت مساعد بود مجدداً از بلوچستان راه قندهار پیش گرفت . میگویند که شاه زمان قبل از حرکت از کابل بطرف پشاور اطلاعاتی از نقشه های همایون یافته و شیر محمد خان اشرف الوزراء وخداداد خان را اعزام نموده بود تا برادر متمرد اورا نصیحت نموده و احضار نمایند . اما خداداد خان با شهزاده همایون طرحی ریخته عوض اینکه شهزاده را از ادعای خویش منصرف سازد مصر تر ساخت و هرد و بعد از اخذ ترتیبات لازمه و جمع آوری سپاه ، آهنگ قندهار نمودند شهزاده قیصر نایب و او عبدالله خان کاری ساخته نتوانسته ، قیصر اسیر شد و عبد الله خان به اتفاق یحیى خان نسقیجی باشی خویش را نزد زمانشاه به پشاور رسانید و همایون بار دیگر به قندهار مستولی شد پرچم شاهی برافراشت و بار دیگر بنام خویش سکه زد ، درین فرصت که شهر در تصرف او آمده و پادشاهی خویش را اعلام نموده بود احمدخان نورزائی یکی از طرفداران زمانشاه به شهر حمله آورده میخواست شهزاده را دستگیر کند ولی موفقیتی نصیبش نشد و زخمی گردید و فقیری اورا بخانه خود برای معالجه برد تا اینکه همایون خبر شد و میخواست او را به سزای کردارش برساند ولی در اثر روی داری بزرگان عفو شد و سر عسکر قوای همایون گردید کامیابی های همایون در قندهار زمانشاه را مجبور ساخت که از پشاور به کابل آمده و رهسپار قندهار گردد و حساب خویش را با شهزاده همایون یکطرفه نماید بار دیگر در چهل کروهی قندهار سپاه زمان و همایون بهم مقابل شدند .
سر عسکر قوای زمانشاه باز سردار پاینده خان بود ولی همایون این دفعه احمد خان نورزائی یعنی کسی را در رأس سپاه قرار داده بود که تا دیروز به او در جنگی و مخالفت بود بهر حال سردار پاینده خان بار دیگر جنگ را بدون خون ریزی برد و احمد خان نورزائی با سردار پاینده خان نزد زمانشاه آمد و تسلیم شد و همایون بار دیگر قهراً شکست خورد این دفعه راه هرات را پیش گرفت تا به شهزاده محمود پیوست شود. فتح خان تا گرشک به تعقیب او رفت ولی به گرفتن او موفق نشد .
پیش ازینکه زمانشاه شخصاً وارد قندهار شود زوجه سردار پاینده خان که در عقل و تدبیر و شجاعت و دلاوری از شوهر خویش با کمی نداشت شمشیر حمایل نموده و به سواری اسپ به زندان شهر حمله بر دو شهزاده قیصر را بیرون آورده بر مسند حکومتش نشاند . در حالیکه شهر و شهرنشینان از سرنوشت خویش خبر نداشتند و مردان در پیرامون و گرد و نواح شهر بهم در آویخته بودند این زن افغان همنوایی خویش را به پادشاه متبوع خویش عملاً به اثبات رسانید ، پسر اورا بر مقام حکومتش نشاند و توسط منادی استقرار سلطنت زمانشاه را به گوش مردم رسانید تا اینکه شاه با اردوی خویش وارد شد و پسرش شهزاده قیصر را مجددا به حکومت قندهار گماشت و مکتوبی به شهزاده محمود به هرات راجع به تسلیم دادن همایون نوشت و محمود خان پسر نصیر خان بلوچ را که عموزاده اش از حکومت آن علاقه بیرون نموده بود مجددا به حکومتش برقرار کرد . خبر موثق تر درباره همایون این است که از حوالی فراه پیشتر بطرف هرات نرفته و باز بطرف بلوچستان مراجعت کرد و از آنجا خود را کنار سند رسانید و در آنجا از طرف دسته ای که مامور گرفتار ساختن او بودند اسیر شد و به امر زمانشاه کور گردید .
شرح این مطلب چنین است که شهزاده همایون با پسر و همراهانش در ریگستان (لیه) به ٢٥ کروهی از ملتان بجانب دیرۀ اسماعیل خان در بین رود خانه جیلم و سند رسیده زیرا درختی فرود آمده بود که محمد خان سدوزائی حاکم لیه بفرمان زمانشاه مامور دستگیر نمودن او گردیده و برای انجام ماموریت خود با پنجصد سوار فرا رسید . میان فوای شهزاده و حاکم مختصر زد و خوردی صورت گرفت و پسر همایون و بعضی از همراهانش کشته شدند در حالیکه شهزاده همایون بالای نعش پسر خود افتاد و می گریست بدست محمدخان گرفتار شد. چون شاه زمان از گرفتار شدن برادرش همایون اطلاع حاصل کرد حسن خان پیش خدمت باشی خود را برای مکحول ساختن نامبرده فرستاد و شهزاده بدبخت اسیر و نابینا را با خود آورده و در کابل در حبس افتاد.