مکاشفات و مشاهدات حواس
محمد شجاعی در کتاب مقالات خوش در مورد مکاشفات و مشاهدات هر پنج حواس را مرود پژوهش قرار داده و در مورد کشف سماعی و مراتب آن اینطور پرداخته است . کشف سماع از جمله اقسام کشف صوری است و ان عبارت از مکشوف شدن اصوات و مسموعات مثالی و برزخی با برخورداری از سمع برتر : میگوید : زمانیکه امواج انوار ربوبی در قلب و در مشاعر سلک الی الله بظهور رسید ، نتیجتا از مشاعر برتر و کاملتر بر خوردار شده و از علم و ادراک بالاتری برخوردار میگردد که این حالت وی را تدریج بهره مند از حقایق پشت پرده میسازد که به تناسب منزلت عبودی او به ازن الله برای او مکشوف میگردد اصوات برحزخی و مسموعات مثالی را شنود ؛ ( و مسموعات مثالی و برزخی یک نوع احاطه بعالم مادی دارد ولیکن از سماع عامۀ مردم و از سمع ما در حجاب است ) یعنی این گوشها آن صلاحیت وجودی و آن قدرت را ندارند که بیتوانند آنها را بشنوند، حجاب یا حجابها در بین گوش ها است یعنی که سمع ما سمع بسیار محدود و نا رساست. ما در مرتبه نازله حیات خود از مرتبه نازله سمع برخوردار هستیم و اگر بمرحلۀ عالیه حیات خود قایل باشیم ، از مراتب عالیه سمع بهرمند خواهیم بود که از اثر سلوک و تحلیل انقطاع و تجرید دل و یا تجلی الهی در قلب و در مشاعر خواهد بود.
همه جای هستی را مسموعات اصوات سخنها و گفتار ها ندا ها و صدا ها چر کرده است و ما نمیشنویم ، نه اینکه سختی نیست و گفتاری نیست و نه اینکه مسموعات و اصوات و ندا ها و صدا همانهاست که ما میشنویم .
هست بر سمع و بصر نور خدا
در حجب بس صوت است و بس صدا
آنجه او خواهد رساند او بگوش
از سماع و از اشارت و خروش
گذ چه هستی تو کنون غافل از آن
وقت حاجت حق کند آنرا عیان *۱۲۷
در مرحلۀ اولیه کشف سماعی که هنوز مرحله زمان و مکان و مظاهر انها در وجود سالک و در فکر او بحیث یک مسئلۀ اساسی قرار میگیرد ، مکشوف شدن بعضی اصوات و مسموعات موجب یک نوع تحیر میگردد . او که همیشه بطور شخصی با مسموعات مکانی عادت داشته است ؛ مواجه شدن مرحلۀ اولیه کشف سماعی که اصوات و مسموعات زمانی و مکانی بگوش وی میرسد متحیر است که از کجا و کدام سوء و کدام جهت است ؟ متحیر است که ظاهر است با از باطن ؟ تا جائیکه بحقیقت امر آشنا گردد که این کشف مانند هر کشف دیگری به عنایات الهی و به تناسب سیر عبودی سالک و کامل و کاملتر میگردد و سالک را به مراحل بالاتر آن راه میرساند به انجا میرساندکه یک سالک دردمندمقتصدی جز لقای حق ندارد .
نویسنده در مراحل سیر الیا الله و مراحل و شرایط آن به تفصیل صحبت کرده است که از حوصلۀ این پژوهش بیرون است ولی همینقدر یاد آور میشویم که در این مقام یعنی امر مقام کشف سماعی سالک اصوات مختلف و مسموعات مختلفه را استماع میکند که بذوق و پیشرفت سالک فی الله فایده ای ندارد و سالک باید جهت پیشرفت در مقام کشف سماعی از آنها خود را بگذراند و هیچگونه ترتیب اثر به آنها ندهد. زیرا در سیر سماعی سالک نباید به آنچه که وی را مشغول میدارد توجه نماید حتی از نغماتی که اشارتها و حکایتهای خوب را باز گو میکند در گذرد و بکار خود ادامه بدهد و از ذکر طلب غفلت نکند و این نغمات و اشارات سالم را باید در حالت پیشروی و ترقی برنده باشد نه اینکه بسوی خود جذب کننده باشد . و این سالک است که باید هوشیار بوده و استفاده صحیح یی را در چنین موارد از دست ندهد . ولی این نغمات و اصوات بمنظور جذب سالک بسوی خود و برای مشغول کردن او نیست .
سر پنهان است اندر زیر و بم
فاش اگر گویم جهان بر هم زنیم *۱۲۸
اگر سالک الی الله به قصد کامل در برابر موازین اسلام و قرآنی داشته باشد ، خدای متعال او را تحت ولایت خود قرار داده و بسوی خود هدایت می فرماید و از لغزش ها توقف در صراط ، حفظ میکند و در این راه سالک بایست از فرد کامل و مرشد راه دان و راه شناسی کمک و استعانت بجوید تا وی را به صراط حق آشکاررا راه نما گردد. چنانچه در آیات قرآنی (قصه موسی (ع) و خضر(ع) مثال روشنی از رهمنایی قران به پیر و دلیل است ) استفاده یی که تعلیم و ارشاد یک فرد کامل و عالم الهی میشود کرد ، دارای ابعاد زیادیست که دقت و تامل در روایات وارده در این باب ، میتواند ما را به ابعاد گستردۀ این استفاده و این ارشاد پر برکت و بسیاری از سرایر و دقایق هدایت بکند . خداوند در آیه ۲۸ از سوره کهف می فرماید: ( و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم باغداوته و العشی یریدون وجه و لا تعبد عیناک عنهم ترید زینته الحیوته الدنیا و لاتطع منا غفلنا قلبه عن ذکر نا واتبع هوائه و کان امره فرطا)*۱۲۹.
و خود را به محبت و مساعدت و مجالست آنان که صبح و شام پروردگار خویش را یاد میکنند ولقا و شهود وجه او را می طلبند وادار بکن و در این امر شکیبا باش و از آنان مپوش که به زینت های دنیا روی بیاوری ، و هر گز از کسی که دل او را از یاد خود غافل کرده ایم و تابع هوای نفس خویش گشته و به تباهی کشیده و متابعت مکن.)
چنانکه گفته اند:
یک زمانی صحبتی با اولیا
بهتر از صد ساله طاعت بی ریا « این بیت در مثنوی چاپ نکلسننوبد»
گر تو سنگ خاره را مرمر شوی
چون بصاحب دل رسی گوهر شوی دفتراول – بیت ۷۷۲
مهر پاکان در میان جان نشان
جان بدی ای به مهر دلخوشان دفتر اول – بیت ۷۷۳
کوی نومیدی مرو امید هاست
سوی تاریکی مرو امید هاست دفتر اول – بیت ۷۲۴
دل ترا در کوی اهل دل کشد
تن ترا در حبس آب و گل کشد """ ۷۲۵
همین غذای دل طلب از همدلی
رو بجو اقابل را از مقبلی """ ۷۲۶
دست زن در ذیل صاحب دولتی
تا ز افضالش بیای رفعتی "پنج " ۳۳۳۴
صحبت صالح ترا صالح کند
صحبت طالع ترا طالح کند « این بیت در مثنوی چاب نکلسن نبود »
با شرحی که گذشت باصل مرحله مخصوصآ « کشف سماعی » پی بردیم و فهمیدیم که باتابش نور نافذ الهی در سمع سالک و یا برخوردار وی از سمع نافذ ، مسموعات مثالی و برزخی پشت حجاب به سمع او میرسد و سمع او در مسموعات برزخی و اصوات پشت پرده مثالی می رسد و شنیدنهای عوالم برزخی را به اندازه ایکه انوار نافذ و محیط الهی در وجود او تجلی کرده میشنود ، کشف سماعی بمعنی مکشوف گشتن مسموعات ماورای حجب برای بعظیها در زندگی دنیوی به اثر عنایات ربویی از نظر شواهد موجود متون اسلامی یک امر مسلم است و مراتب این کشف مانند هر کشف دیگری به حسب مراتب قرب ، متفاوت است . کشف سماعی شنیدن اصوات و مسموعات مثالی و برزخی پشت پرده که با گوش دل انجام میگیرد از اقسام کشف صوری محسوب میشود که از اقسام کشف معنوی میباشد و این کشف نیز ابظاری( دیدنی) دارای مراتب است مرتبه نازله گوش دل اصوات و مسموعات برزخی و مثالی را در خواب یا بیداری می شنود ، به درجات مختلفه و به تناسب منازل سالکین ، مراتب بالاتر گوش دل و گوش جان ، تسبیح موجودات و تکلم انها را در مراحل مختلف میشنود و گوش جان در مرتبه کلام کلام ملائیکه و روح اعظم را میشنود ف گوش جان در مرتبۀ هم وحی را با واسطه یا بی واسطه ( مراتب انبیا علیهم اسلام ) میشنود که هر کدام از اینها مرتبه ها داری مراتب میباشد . در واقع سخن همه موجودات و تسبیح انان را میشنود و میفهمد و در این مقام همه شی و همه چیز با انسان سخن میگوید و انسان سخن همه را باذن الله میشنود . درین مقام نه سکونی در نظام وجود دارد و در موجودات هست و نه سکوتی ، نه مرده ای هست ، ونه بی جانی ، نه بی خبری هست و نه بی سخنی و در این مقام همه در حرکت اند و درخروش ، همه زنده اند و باجان و همه با خبر اند و سخن میگویند:
مرده زین سوینده و زانسو زنده اند
خاموش اینجا انطرف گوینده اند بیت شماره ۱۰۱۲ از دفتر سوم
چون از آنسو شان فرستند سوی ما
آن عصا گردد سوی ما اژدها بیت شماره ۱۰۱۳
کوه ها هم لحن داودی شود
جوهر آهن بکف مومی شود دفتر شماره ۱۰۱۴
باد حمال سلیمانی شود
بحر با موسی سخندانی شود بیت شماره ۱۰۱۵
ماه احمد اشارت بین شود
نار ابراهیم را نسرن شود بیت شماره ۱۰۱۶
خاک قارون را چو ماری درکشد
استن حنانه آید در رشد بیت شماره ۱۰۱۷
سنگ بر احمد سلامی میکند
کوه یحی را پیامیی میکند بیت شماره ۱۰۱۸
جمله یی ذرات عالم در نهان
با تو میگویند روز و شبان بیت شماره ۱۰۱۹
ما سمیعمیم و بصیریم و خوشیم
با شما نا محرمان ما نا خوشیم بیت شماه ۱۰۲۰
چون شما سوی جمادی میروید
محرم جان جمادان کی شوید بیت شماره ۱۰۲۱
از جمادی در جهان جان روید
غلغل اجزای عالم بشنوید بیت شماره ۱۰۲۲
فاش تسبیح جمادات بشنوید
وسوسه تاویلها بر باید ید *۱۳۰ بیت شماره ۱۰۲۳
آیه ۴۳ سوره اسراه ): « تسبیح له السموات السبع و الارض و من فیهن ان من شی ء الا یسبح بحمد) ولکن لا تفقهون تسبیحهم انه کان علیما غفورا » که خبر از تسبیح همه چیز میدهد و متن این آیه شریفه بما می رساند که شنیدن همه و فهم آن ، به سمع بر تر و نوش جان موکول است . و آیه ۵۹ سوره انبیاء می فرماید : « ففهمنها سلیمان و کلاء اتینا حکمآ و علمنا و سخرنا مع داود الجبال یسبحن و الطیر و کنا فاعلین » که خبر از تسبیح کوه ها و پرنده ها میدهد با جمله داود " معه " به شنیدن و فهمیدن تسبیح آنها *۱۳۱ با گوش جان از جانب حضرت داود علیها السلام و هم صدا گشات وی با ان اشارت میکند و بالاخره همۀ قرآن با سخن گفتن همه چیز با رسول اکرم (ص) و با شنیدن سخن همه و تسبیح همه با گوش جان از جانب آن حضرت ، اشارت میکند. ولی باید متوجه بود آن گوشی که نوای هستی و تسابیح ملائیکه و سروش مقربین و روح اعظم را و حقایق عالیه وجود هستی با میشنود گوش دیگر و برتری است . در همۀ ایت صور گوش دل و جلن ، غیر از دل و جان و غیر از مشاعر دیگر و غیر از خود انسان نیست . بلکه عین دل و جان و عین مشاعر دیگرو عین حقیقت انسانی است . *۱۳۲
سر کشد گوش محمد در سخن
کش بگوید در نبی هوُاُذن
سرسر گوش است و حشمت آن نبی
رحمت حق او مرضعست و ما مضی
با توضیحات فوق باید نکتۀ لطیف عرفانی متوجه میشویم که انسان را خداوند دارای استعدادی خلق کرده است که در طول زندگی چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی بسوی کمال تعال حرکت میکند و همه مفاهیم و. زیبایی و ملحوظاتیکه در طبیعت هستی وجود دارد و سر شار از هستی و همه بخاطر کمال و جمال انسان وکلیه موجودات است ؛ و عرفان یگانه راهسیت که در پرتو نور ایمان و قواعد شریعت دین اسلام این مسیر بسوی ترقی و تکامل را نهایت الوصال از طریق شنودن و شنواندن پله به پله بسوی خداوند ظی خواهند کرد ، و اگرما از نغمۀ و یا از سماعی و یا از یک هیچ در دیرۀ عرفان حرف میزنم آن سماع طبیعی و امیزه ایست که همانند سایر ارکان زندگی جایی و مناسبی در هستی انسانها خواهد داشت و پیوند با موهبات فطری ایکه خداوند متعال در حواس انسان تعلیق کرده است آن تعلیق و تلفیق در دایرۀ عرفان محمدی آموزه ایست برای شناخت و راهیست به نور و ماورای نور یعنی شنود و شناخت .
حضرت شیخ الاسلام جواجه عبد الله انصاری هروی در مورد سماع در میدان هشتاد و هفتم از کتاب صد میدان در بند سوم می فرماید : شنیدن حکم خدای که اول است و ابد است ، چنانکه از میدان انبساط ، میدان سماع زاید : قوله تعالی « ولو علم الله فیهم خبرآ لاسمعهم » سماع بیدار کردن است از خواب و جنباندن است آرام و آب روان است کشته را تا خفته کیست ؟ و آرمیده کیست ؟ و کشته چیست ؟ سماع زنده کننده است .
و اهل سماع سه مردان اند : یکی انست که خط وی از سماع معنی است و حاصل آن (...) دوم (...)
سوم آنست که خط وی لطیف است میان صورت و معنی و اشارت آن .
۱-اما پیشین : استقبال کردن سماع را به سه چیز : به گوش سر و آلت تمیز و حرکت طباع . سماع وی را باز دارد از سه لذت : از آسایش ، از غم ، از شغل .
۲-اما مردم استقبال کرد سماع را به سه چیز : بگوش و لطافت نظر و فایده جستن به نیاز ، تا باز آورد اورا آن سماع او تحفه ! راحت از درد ، و نکته از حکمت .
۳- اما سوم مردم استقبال کرد سماع را به سه چیز: به نفس مرده ، و دل تشنه ، نفس سوخته .
تاباز آورد اورا: نسیم انسی ، و یادگار ازلی ، و شادی و جاودانی . *