32

عقل عملی

از کتاب: نگاهی به سلامان و ابسال جامی

عقل عملی آنست که بدن انسان را از روی رویت و فکر برای انجام کار های جزئی حرکت میدهد  بدین معنی که انسان وقتی در امور عملی به تفکر پرداخت لا بد فکرش به رای وعقیدتی که بعملی از اعمال مربوط است منجر میشود ، این عقیدت صدور آن عمل را از نیرو ی عامله اقتضا میکند آنگا قوه عامله بدن را به ایقاع آن عمل بر وفق عقیدت مذکور حرکت میدهد. فی المثل شخصی بدین فکر افتاد که سفری انجام دهد این اعتقاد صدور عمل سفر را اقتضا میکند پس عقل عملی بدن را بر وفق همان اعتقاد به انجام دادن مسافرت وادار مینماید. بنابر این عقل عملی نیروئی است که بر بدن تلط دارد و به تدبیر و سیاست آن میپردازد و از تد و تسلط وی اخلاق بوجود می آید چنانکه فیلسوف ما گوید :

پس محقق طوسی حاصل قصه سلامان و ابسال خود ابن سینا را آورده است  و آنرا بدینسان تاویل کرده است:

سلامان نفس ناطقه است:

ابسال نظر است که از هر تبت عقل هیولانی ارتقا کرده تا بدرجه عقل بالمستفا د رسیده و همین است درجات او در عرفان اگر بسوی کمال خود ارتقا کند.


جفت سلامان قوه بدنیه است که انسان را به شهوت و غضب امر میکند و این قوه با نفس اتحاد دارد . عشق جفت سلامان به ابسال میل آن قوه است به تسخیر عقل، آنان که قوای دیگر را تحت فرمان خود آورده تاعقل او را در حصول ارمان های فنا پذیرش فرما نبرد .

امتناع ابسال از وی انجذاب و تمایل عقل است بسوی عالم ش خواهر زوجة سلامان عبارت است از قوه عملیی که عقل عملی نامیده میشو دو مطیع عقل نظر بست و آن "نفس مطمئنه" است . جلوه دادن وی خویش راعوض خواهرش در مواصلت ابسال تواند بود از وسوسه کردن نفس اماره مطالب پست خودر او ترویج آنها را بصورت مصالح حقیقت دار .

برقع لامع و درخشان که از ابر تیره انکشاف نمود عبارت است از: کشش و جذبه الهی که در اثنای اشتغال به امور ناپایدار دنیوی از عالم  قدس سانح میشود و آن جذبه ای است از جذبات حق. اعراض ابسال از ان زن اجتناب عقل است از هوا های نفسانی فتح ابسال اقالیم و بلدد را برای برادر خود سلامان عبارت است از: اطلا ع نفس بسبب قوۀ نظریه بر جبروت و ملکوت و ترقی وی بسوی عالم تدبیر وی در مصالح الهی و قدرت وى بسبب قوه عملیه برحسن بدن و در نظم امور منازل و تمدن. مراد از ترک عساكر ابسال را در معر که جدال : انقطاع قوۀ حیه ، خیالیه و و همیه است از نفس هنگام عروج عقل نظری بسوی عالم قدس وملا اعلای فتور و ضعف آن نیروها از جهت عدم التفات نفس ناطقه است بسوی آنها . تغذى بشیر وحش : افاضه شدن کمال و علوم و معارف است. بر نفس از مجردات و مفارقات عالم بالا اختلال حال سلا ما ن و غم و اندوه وی جهت فوت ابسال : اضطراب نفس است درهنگا اهمال او در امور مملکت بدن . رجوع ابسال نزد لامان عبارت است از التفات عقل به ا نظام مصالح و تدبیر بدن آشپز " طا بــخ " : قوة غضبیه است که هنگام طلب انتقام مشتعل میشود.


خوانسالار "طاعم" :

قوه شهویه است که مایحتاج بدن را جذب میکند . انفاق آندی بر هلاک ابسال اشارتست باضمحلال عقل در پایان عمر با استعمال نفس اماره آن دور او هلاک سلامان هر سه را اشارت به ترک نفس است قوای بدنی را در آخر عمر وزوال هیجان غضب و شهوت و انکسار عادت آنها . گذاشتن سلامان ملک را و تفویض آن بغیر عبارتست از : انقطاع نفس از تدبیر بدن و گردیدن بدنست تحت تصرف غیر او.