111

پروا و وار و واری

از کتاب: زبان د آری

پروا درپیشین روزگاران معنا هایی داشته ،گاهی دور از معناهای امروزی و گاهی نزدیک به این معنا ها . چنان که در لغت فرس اسدی آمده است : پروا فراغت است و سراسیمه را نا پروا گویند . دقیقی گوید:

ابو سعد آن که ازگیتی از او برگشته شد بد ها

مظفر آن کـه شمشیرش ببـرد از دشمنـان پروا

پروا در این بیت به معنای آرامش و آسایش و خوشحالی معنا دارد.

مولانا پروا را به معانی گوناگون نزدیک و حتا برابر با معنا های کنونی بکار برده است .

پروا یعنی ضرورت و نیاز :

تو پــــرٌ و بال داری مـرغ واری

به پرٌ و بال مردان را چه پرواست

اکنون بر « مرغ واری » درنگ کوتاهی می کنم :

این دوواژه اگر با فشار آواز بر مرغ خوانده شود « مانند مرغ » معنا می دهد و هرگاه وار را با فشار اداکنیم با ی که ضمیر متصل مفردمخاطب است ، مرغ وار یا مرغ مانند استی معنا می دهد . واری در زبان گفتار مانند وار پساوند تشبیه است . به این عبارتها بنگرید : امشب روز واری روشن است. این نوشته آب واری روان است. این رخداد خواب واری یادم می آید . این میوه قند واری شیرین است .

پروا به معنای توجه وارج گذاری :

چون نباشد عشق را پروای او

اوچو مرغی ماند بی پروای او

پروا به معنای ارج گذاری و ارزش نهی :

خـــویشتن آراســته از بهــراو

خود ورا پروای غیردوست کو

پروا پابندی و دلبستگی :

نی مرا پر وای سر خاریدن است

نی مرا پروای دین ورزیدن است

پروا امروزه معانی گوناگون دارد که از عبارتها دریافته می شود.

ـ پروای فلان را نداشتن . یعنی از همان شخص ترس نداشتن ، به همان شخص اهمیتی قایل نبودن.

سنایی هم پروا را به همین معنا به کار برده است :

نی دلم رادر غمت پر وای من

نی مرا در عشق تو پر وای دل

دربیت دیگری پروا را به معنای غم و اندیشه به کار می برد که می گوید:

آنرا که غرض صحبت و دیدار تو باشد

اورا چه غم تاش و چه پروای تکین است

نا پر وایی به معنای بی اعتنایی و بی توجهی که امروزه بی پروایی می گویند . می گویند فلان بی پرواست یا بی پروایی می کند. سنایی گفته است :

چون نار اگرم فروختن فرمایی

چون باد بزن شوم ز نا پروایی

ـ پرواندارد ! مهم نیست ! بگذار هرچی شود شود .

ـ ادم بی پروا : کسی که به هیچ قید وبستی پابند نیست که چنان که گذشت ، در قدیم نا پروا می گفته اند.