32

در بیان رفتن امیر بی نظیر

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان رفتن امیر بی نظیر در قلعۀ عبدالسبحان خان

و او امیر را در قلعۀ خود پنهان ساختهف و پنهان برادر خود را بحضور صاحبان عالیشان فرستاده، از امیر باخبر نمود و آمدن فوج انگریز برقلعۀ مذکورو رفتن امیر از قلعه و کشتن عبدالسبحان را معه متعلقانش و جنگ نمودن با فوج

امیر قلم نصرت رقم، در معارک این مدعا چنین بیان مینماید که : امیر بی نظیر بعد از دوازده روز از کوه صدر مراجعت نموده، معه شانزده سوار در قلعۀ عبدالسبحان خان که سردار هشت قلعه و ده هزار سوار و پیاده از خود لشکر داشت، تشریف برده دایر گردید. سردار قلعه بسیار تعظیم و تکریم امیر بی نظیر نموده، در قلعۀ خود، امیر را جای داد. ظاهر در مقام عبودیت و اخلاص و خدمتگذارری امیر بی نظیر ثابت قدم، و در باطن بامید جیفۀ دنیای بیوفا، که از صاحبان عالیشان در صورت گرفتاری امیر بی نظیر صورت اشتهار یافته بود، چون سگ دندان طمع خود را تیز نموده،[محمد سعید خان, برادر خود را بطریق خفیه در خدمت جنرال سیل صاحب بهادر و لات صاحب بهادر فرستاده پیغام نمود که : هر گاه دستگیر نمودن (۱) امیر بی نظیر منظور دارند. پس امیر معۀ فرزندان خود

-------------------------------------------------- 

(۱)الف: دستگیر کردن.

در قلعۀ ما موجود است، و بموجب اشتهار مبلغ دو لک (۱) روپیه که انجام سرکار است آن نیز مرحمت گردد.

صاحبان ممدوح بسبب آوردن خبر امیر، از محمد سعید خان نهایت خاطر داری تلافی می نمودن. و به وسمۀ تازۀ دلاسه مبلغان چهرۀ عروس مدعای اورا سیا نمودهف هماندم صاحبان ممدوح معۀ پلاتن لشکر برهبری محمد سعید خان روانۀ قلعۀ عبدالسبحان خان شدند، و بسرعت تمام در آنجا رسیده، هر چهار طرف قلعه را محاصره نمودند.

در انوقت امیر بی نظیر به تناول طعام مشغول بود. هنوز یک دو لقمه تناول نموده بود، که کسی از رفقا بامیر بی نظیر خبر نمود که: افواج انگریز هر چهار طرف قلعه را محاصره نموده اند، و ایشان غذا نوش جان میفرمایند. امیر همانوقت دست از طعام کشیده برخاست دید که : فوج انگریز گردا گرد قلعه را گرفته مستعد محاربه میباشند.

امیر بعده روی طرف عبدالسبحان خان نموده گفت که : ای مردود کافر این چه بی ایمانی است؟ که فوج انگریز بر من آوردی! و شمشیر آبدار بجانش حواله نمود، دو قطعه اش کرد بعده امیر در اندرون سرای عبدالسبحان خانه رفته 

---------------------------------------------------------------------- 

(۱)سران انگلیسی اعلان کرده بودند، که هر کس امیر دوست محمد خان را دستگیر نماید، دولک روپیه باو انعام داده می شود. [واقعات ۱۳۷] این فصل با تمام تفاصیل تا آخر ، عینا در تاریخ فدا حسین ص ۷۵ ببعد موجود است.

چهل و پنج نفرآدمان خانۀ اورا از عورات و غیره بقتل رسانیده. و محمد سعید خان برادرش که بهمراه فوج بود، از مرگ امان یافت.

بعده امیر بی نظیر معه عمله خود بر اسپان سوار گردیده و فاتحه خوانده از دروازۀ قلعه بیرون برآمده. هر گاه فوج انگریز امیر را ملاحظه نمودندف هوش و حواس خود باخته، چون  صورت بیجان امیر را می دیدند، و اصلا حرکت نمی کردند.

امیر بی نظیر بی پروا از میان فوج، خود را کشیدهف سالما روانه گردیده. و هر که از فوج انگریز پیش رویش آمد، بیک ضرب شمشیر بر ان کارش ساخته، برابر بالای کوه رفته آرام گرفت.

روز دیگر امیر بی نظیر یک هزار سوار جرار مردانۀ کار زار از میر مسجد[ی خان] بر کاب نصرت مآب نصرت مآب خود گرفته، برای شبخون فوج انگریز بر امده تمام فوج را متفرق و پراگنده نمود. باز بطرف میر مسجد [ی خان] عنان تاب گردیده . در این صورت، تمام افواج انگریز کمرها بسته تیار شدند، و رخ نهاد میر مسجد[ی خان] گردیدند.

در این اثنا خبر شنیدند که : امیر بی نظیر معه سه هزار سوار و پنج بنادیق (۱) بر بالای کوه، چون کوه الوند استوار استاده است. صاحبان عالیشان بشرط شنیدن این خبر، تمام لشکر خود را تیار ساخته بنابر مقابله و مجادلۀ امیر روانۀ طرف کوه شدند و به نزدیک کوه بمفاصلۀ یک کروه، در یک میدان وسیع صف آرائی لشکر نموده، مدت یک پاس فوج در آن میدان

------------------------------------------------------------- 

(۱)ک؛ الف، ج: بنادیق که در تاریخ فدا حسین ۷۸ بندوقچی است یعنی لشکر تفنگ دار.

استاده بود، و از طرف امیر پیش دستی و سبقت واقع نشده. در این صورت کپتان فریزر (۱) صاحب کمانییر(۲) ترک سواران را گفت که : شما سواران خود گرفته پیش روید، که امیر شما را دیده از سر کوه بزیر پای خواهد آمده. کمانیر صاحب قبول نکرد.

باز جنرال سیل صاحب بهادر سالتر (۳) صاحب را حکم داد. موافق حکم به پلتنهای خود حکم داده و کپتان فریزر صاحب چهار توپ همراه خود گرفته، طرف میدان روانه شد. هرگاه نیم نیم کروه راه رفتند، یک سپاهی بصاحب ممدوح گفت که: الحال وقت مقابله نزدیک امده، اگر حکم باشد که همه تفنگ ها پر گلوله (۴) و باروت نموده شود. صاحب روی بسپاهی نموده گفت : خاموش باش گوله ها و باروت سرکار ضایع نکند، اراده [همین, داریم که : امیر را بی مکروهات زخم، سالما زنده دستگیر نمائیم. 

هنوز صاحب ممدوح در این تکرار بودند، که امیر نصرت نظیر بهمراه هفتاد سواره از سر کوه بزیر آمده، و یک 

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک؛الفف جک فریز ؟ که صحیح آن فریزر است [-افغانستان در قرن ۱۹ ص ۸۶- حیات امیر ۲-۳۵۵ و – فدا حسین ۷۸].

(۲)در الف، ک، ج چنین است، این کلمه را از کماندر انگلیسی ساخته اند.

(۳)در الف، ک ، ج: سالتا. که صحیح آن کلنل سالتر است، [- حیات امیر ۲-۳۵۵].

(۴)الف: پر بگوله و باروت.

علم سرخ همراه داشت، برابر سر فریزر صاحب جلوه انداز گردیده. صاحب مذکور بسپاه خود بموجب آئین حکم داد که : شمشیر ها عریان نمایند، آنها شمشیر ها ا نیام کشیده علم ساختند.

بعد هزیمت آنها امیر نصرت نظیر بخاطر جمع، باز بر بالای کوه رفته، طبل فتح نواخته. و فوج انگریز در میدان همچنین صف های بسته تا شام بیک پای بمقام خوف استاده بودندفو قدرت پیش رفتن نداشتند. بعد گذشتن یکپاس شب افواج انگریز از میدان بر گشته بدیرۀ (۱) خود آمده مقام نمودند، و امیر بی نظیر از کوه بزیر تشریف فرما گردیده، علم اقامت زد، و به آرام شب را بروز آورد(۲).

------------------------------------------------------------------- 

(۱)دیره در پشتو بمعنی قیامگاه و قرار گاه است و در فارسی افغانستان هم دخیل شده.

(۲)این جنگ بقرار بیان موهن لال که دران حاضر بود، در تتمدره وادی پروان بتاریخ ۲ نومبر ۱۸۴۰ وقوع یافت. و امیر با قوای دشمن جنگ شمشیر دست بدست کرد، که در ان میجر پانسون بی و فریزر سخت زخمی و مستر لادر پولتیکل ایجنتف و لفتننت برود فوت، و ایدجوتنت کرسپین کشته شدند. در فوج انگلیسی و شهزاده تیمور هراس صعب افتاد. ولی دو روز بعد ۴ نومبر از کابل بایشان خبر تسلیمی امیر دوست محمد خان رسید. [-حیات امیر ۲-۳۵۴ببعد]. در تاریخ فدا حسین ص ۸۱ این نامهای انگریزان چنین است : بنتی صاحب کرسن صاحب کپتان انپر صاحب.