32

خطبۀ آخرین حضرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم )

از کتاب: درد دل و پیام عصر ، قصیده
11 October 1947

ای مسلمان! ای تو حق را مؤتمن 

ای امانت دار تهذیب کهن! 

این بود درس خیانت از نخست 

ای زدستت کار دنیا شد درست 

رهنما درس سعادت با تو داد 

سر مرگ و زندگی بر ما گشاد 

باید این حبل آلمانی بودن بکف 

تا نگردد حق یکدیگر تلف 

میدهد تلقین راه بر تری 

میکند مارا به خویشی رهبری 

نوع انسان را به توحید و سداد 

میدهد درس مساوات نژاد 

پیش ما مقیاس فضل  امتیاز 

نیکوئی، تقوایی اسلامیست باز 

این بود اصل اساس زندگی 

زندگی جز این بود شرمندگی 

در طریق ما ضعیف بینوا 

هست همدوش حقوق اقویا 

اعجمی را نیست فرقی با عرب 

نیست کس را امتیاز بی سبب 

مسلم آمد مرد حر اندر جهان 

کی فتد در بند و قید این و آن 

روح مسلم چون شد آزاد از سبب 

نیست ویرا امتیازی در حسب 

فرق جنس احمر و سرخ و سیاه 

می شمرد در کیش اسلامی گناه 

جز ره وحدت نپوبد مرد حر 

مرد حر را مرد دانا می شمرد! 

مرد حر گوید بتو اسرار جان 

درس حق از وی گرفتن میتوان 

کیش وی تکمیل انسان میکند 

نشو تن، تزریق ایمان میکند 

جان و تن را پرورد با همدیگر 

نیست تن را بر وجود جان ظفر 

تن بود جانرا درین ره راحله 

جان بود چون خواجه این قافله 

گر نباشد تن مطبع جان و دل 

جان ما باشد اسیر آب و گل 

جان چو شد در کشور  تن پادشاه 

میکند نظم رعایا و سپاه 

تا بدان تسخیر اهریمن کند 

آدمی را از سرش ایمن کند 

نوع آدم را صراط راستین 

مینماید مرد مسلم اینجنین